***↨↨↨ عوامل کسب یقین↨↨↨ ***

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
:god15:


یقین علم ثابت و استواری است که هیچگونه شک و شایبهای در آن راه ندارد. با توجه به اثر یقین در رفتار و منش آدمی، هدف اصلی دستیابی به عوامل کسب یقین از دیدگاه قرآن و سنت است.

عوامل کسب یقین:


1-مخالفت با هوای نفس:
مراد، مخالفت با خواستههای غیر الهی است که رستگاری[1]، و بهشت برین الهی[2] را در پی دارد، و موجب کسب یقین است.


امام علی علیهالسلام میفرماید:
«...نفس او به نیروی گمان ناروا، بر او چیرگی دارد، و او با قدرت یقین بر نفس خود چیره نمیگردد...»[3]


ایشان در بیان مخالفت با هوای نفس در تقویت یقین میفرماید:
«یقین را شک و چیره آمدن هوس تباه میسازد.»[4]


رابطه یقین و مخالفت با هوای نفس دوجانبه و تعاملی است. بدین صورت که ابتدا مخالفت با هوای نفس سبب کسب یقین و سپس تقویت آن میگردد، و از دیگر جهت خود یقین نیز چراغی فرا روی انسان در جهت مخالفت با هوای نفس میگذارد.

امام کاظم علیهالسلام در این باره میفرماید:
«ای بندگان خدا! با اصلاح خود، نعمتهای خداوند را تضمین و نگه داری کنید تا یقینتان زیاد گردد و سودی با ارزش و گرانبها به به دست آورید.»[5]


پس بیشک مخالفت با هوای نفس لازمه یقین است. امام علی علیهالسلام میفرماید:
«کجایند یقین باورانی که جامههای هوس را از خود برکندند و رشتههای وابستگی به دنیا را از خود بریدند.»[6]

:joda58:


پینوشت:
[1].شمس، 9-7
[2].نازعات، 41-40
[3].سید رضی، نهج البلاغه، حکمت، 150
[4].میزان الحکمه، ج14، ص7182
[5].بحارالانوار، ج69، ص33
[6].میزان الحکمه، ج14، ص7186
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


2-عبادت: اصل عبودیت، خضوع و فروتنی است و تعبید، یعنی خود را خوار و ذلیل کردن، و گفته شده «طریق معبد» یعنی راهی که هموار گشته است.»[1]

کلمه عبد در آیات قرآن دو کاربرد دارد:

اول: کاربرد اعم، به معنی مخلوق، نیازمند و تحت فرمان خدا بودن؛ خواه مخلوق مورد نظر به این بندگی توجه و اعتقاد داشته و آن را پذیرفته باشد.[2] و خواه به آن توجه نداشته و آن را نپذیرفته باشد.

دوم: کاربرد اخص، به معنی کسی که به مملوکیت و بندگی خود توجه و عنایت داشته و آن را پذیرفته و در صدد انجام وظایف بندگی است[3]

پیآمد عبادت به معنی دوم،ایمنی از سلطه شیطان و رشد دانایی و امکان رویت آیات الهی است.[4]

چنانکه در داستان حضرت موسی علیهالسلام [5]؛ از آن بنده ارجمند الهی با عنوان «بندهای از بندگان ما» سپس با تعبیر «تعلیم شده از جانب ما» یاد شده است و نیز از کثرت عبادت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم به عنوان عاملی برای دریافت آیات روشن الهی[6] و رویت آنها یاد شده است که در نهایت منجر به یقین میشود که از دید امام صادق علیهالسلام «بالاترین درجه ایمان است.»[7]

آری، هر عبادتی که به شکل صحیح آن صورت پذیرد، بر قلب انسان صفایی را به جای میگذارد که آن را آماده پذیرش نور واسعه و شناخت و یقین میکند و این نور و شناخت و یقین، انسان را به بندگی و عبادت و اخلاصی دیگر وا میدارد که سبب تابش نور دیگری میگردد و این سیر همچنان ادامه دارد...[8]

پینوشت:
[1].ابن عبدالقادر، مختارالصحاح، ص216
[2].مریم، 93
[3].فجر، 30
[4].حجر، 42
[5].کهف، 60-82
[6].حدید، 9
[7].کافی، ج3، ص86
[8].بحارالانوار، ج67، ص140


hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


برخی میان عبودیت و عبادت فرق گذاشتهاند؛ چرا که عبودیت امری فراتر از عبادت است که به معنای بندگی و اظهار فروتنی نسبت به خداست، و نقل شده که عبادت مخصوص عوام از مومنان و عبودیت مخصوص خواص از مومنان است...[1]

عبادت حقیقتی است که دارای مراتب مختلف است و در قرآن کریم به عنوان عاملی جهت تقویت یقین برشمرده شده است:
«فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ كُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ »[2]


در مواعظ قدسی حضرت بلندمرتبه خداوندی، به انبیای عظیم الشان چنین آمده است که... اول قدم، بندگی، سکوت بجا و روزه است.
عرض شد بارالها ثمره روزه چیست؟ وحی شد: روزه حکمت، و حکمت شناخت و شناخت یقین را در پی دارد...»[3]

یکی از ویژگیهای عبادت کنندگان حقیقی خداوند یقین است.[4]


و از بالاترین عبادات نیز یقین است.[5]؛

امام صادق علیهالسلام یکی از نشانههای قوت یقین را عبادت دانستهاند: «... خداوند را در آشکار و نهان عبادت میکند و حالت عدم و وجود، زیادی و کمی، ستایش و نکوهش، عزت و خواری در نزد او یکسان است؛ چرا که همه را از یک چشمه و منشأ میداند...»[6]

پینوشت:
[1].شرح نهج البلاغه، ج11، ص208
[2].حجر99-98
[3].بحارالانوار، ج74، ص26
[4].بحارالانوار، ج95، ص389
[5].غررالحکم و دررالکلم، ص61
[6].بحارالانوار، ج67، ص176

hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"




3- تقوا:
تقوا از وقایه گرفته شده و در لغت به معنای نهایت خویشتن داری، و در عرف بازداشتن نفس از آن چیزی است که در آخرت برای انسان زیان دارد و محصور کردن آن به چیزهایی است که برای او مفید است، که دارای سه مرتبه است:

اول:
نگه داشتن نفس از عذاب جاویدان توسط تصحیح عقاید دینی است، د
وم:
پرهیز از ترک یا انجام هر چیزی که گناه محسوب میشود که متعارف متشرعان است؛

سوم
: بازداری نفس از هر آن چیزی است که قلب را از یاد حق باز میدارد، و این درج خواص، بلکه فراتر از آن مرتبه خاص الخاص است.[1]
در روایات ائمه طاهرین :S (31): نیکوترین یقینها تقوا دانسته شده است.[2]؛ و ائمه اطهار :S (31): از خداوند یقین متقین را طلب کردهاند.[3]

بیشک تقوا پایه و اساس یقین است. امام علی علیهالسلام میفرماید:
«تقوای خدا مایه آبادی دین و اساس یقین و سرسلسله درستی و چراغ موفقیت است.»[4]

درباره رابطه یقین و تقوا، وشّاء از امام کاظم علیهالسلام چنین نقل کرده است:
«ایمان یک مرتبه بالاتر از اسلام و تقوا یک مرتبه بالاتر از ایمان و یقین یک مرتبه بالاتر از تقوا است، و هیچ چیز در میان مردم کمتر از یقین تقسیم نشده است.»[5]


از صفات متقین، یقین به آخرت است:
«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»[6]؛
«اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست و مايه هدايت تقواپيشگان است. آنان كه به غيب ايمان مى‏آورند و نماز را بر پا مى‏دارند و از آنچه به ايشان روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند. و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند.»


«بنابراین متقین ایمانی فراوان و ایمانی که به یقین تبدیل شده است دارند:

«...خداوند در نظر آنان بزرگ است، و غیر او [هر چه هست]در دیده آنها کوچک و یقین و باورشان به بهشت مانند یقین و باور کسی است که آن را دیده که اهل آن در آن به خوشی بسر میبرندو ایمانشان به آتش جهنم همچون ایمان کسی است که آن را دیده که اهل آن در آن گرفتار عذابند...»[7]

«...از نشانههای پرهیزگاران این است که او را در دینداری نیرومند، نرمخو و دور اندیش میبینی و دارای ایمانی پر از یقین است.»[8]
پینوشت:
[1].بحارالانوار، ج67، ص136
[2].همان، ج74، ص293
[3].سیدبن طاووس، اقبال الاعمال، ص259
[4].غررالحکم و دررالکلم، ص274
[5].کافی، ج2، ص51
[6].بقره، 2-4
[7].سید رضی، نهج البلاغه، شرح فیض الاسلام، خطبه 193
[8].نهج البلاغه، خطبه 193


hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"



4-صبر:
صبر از نظر لغوی، به معنای حبس و بازداری و نگاه داری است. مطلق صبر به این شناخته میشود که عبارت است از: «مقاومت نفس با هوای خود. به عبارت دیگر صبر پایداری و ثبات انگیزه دین در مقابله با انگیزه هوا و هوس است.»[1]

رابطه صبر و یقین رابطع تلازمی است، یعنی لازمه یقین صبر است، امام صادق علیهالسلام میفرماید:
«صبر نشانه یقین است.»[2]؛
از دیدگاه امام علی علیهالسلام
«حقیقت صبر، یقین نیکو به خداست.»[3]؛«صبر مایه شادی اهل یقین است.»[4]


نکته دیگر اینکه رابطه این دو تعاملی و دو جانبه است، یعنی ابتدا صبر موجب پیدایش یقین شده و نیز یقین صبر بیشتری را به دنبال دارد،تا آنجا که ائمه معصومین :S (31): شیعیان خودشان را صابرتر قلمداد نمودهاند.[5]

نمونه قرآنی صبر که موجب یقین شده، یاران خاص حضرت طالوتاند
. « فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَليکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ»[6]



حضرت علی علیهالسلام به نقل از رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم اقسام صبر را چنین بیان فرمود:
«صبر بر مصیبت، صبر بر طاعت، صبر بر معصیت»[7]؛ لذا اقسام سه گانه صبر در کسب یقین موثرند.


پینوشت:
[1].شریف زاده، اراده و شیوههای پرورش آن در اسلام، ص189
[2].مشکاة الانوار، ص20
[3].غررالحکم و دررالکلم، ص281
[4].کنزالفوائد، ص58
[5].کافی، ج2، ص93
[6].بقره، 249
[7].کافی، ج2، ص91

hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


5-امربه معروف و نهی از منکر:


امام علی علیهالسلام درباره نقش امر به معروف و نهی از منکر در شکل گیری یقین میفرماید:

«ای مومنان هر کس تجاوزی را بنگرد و شاهد دعوت به منکری باشد، و در دل آن را انکار کند، خود را از آلودگی سالم نگه داشته است، و هر کس با زبان آن را انکار کند، پاداش خواهد داده شد و از اولی برتر است، و آن کس که با شمشیر به انکار برخیزد تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او راه رستگاری را یافته و نور یقین در دلش تابیده»[1]


پینوشت:
[1].سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 373

hsdf%20(32).gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

6-زهد:

«زهد ورزیدن نسبت به یک چیز، به معنای روی گرداندن و رها کردن آن چیز به خاطر پستی آن است... و زهد نسبت به دنیا، ترک حلال آن به خاطر حساب روز قیامت، و ترک حرامش به خاطر عقاب روز قیامت است.»[1]

از منظر امام علی علیهالسلام زهد اساس یقین است.
«الزهداساس الیقین»[2]

بر اساس روایات ائمه اطهار عهلیهم السلام
«لازمه یقین زهد است.»[3]؛ و کسی که اهل یقین است لاجرم باید زاهد باشد؛ ولی عکس قضیه صادق نیست و فاصله زیادی میان بالاترین مراحل زهد با پایین ترین مراتب یقین وجود دارد.

سفیان بن عیینه نقل میکند: از امام صادق علیهالسلام درباره آیه
«الا مَن اتی الله بقلب سلیم»[4] پرسیدم، ایشان در جواب فرمودند: «سلیم قلبی است که خدای خود را در حالی که خداوند را با قلبی که جز او در آن نیست ملاقات کند» و نیز فرمودند: «هر قلبی که در آن شک یا شرک باشد سلیم نیست. همانا [مومنان] به دنیا بی اعتنایی کردند تا قلوب آنان برای آخرت فراغت یابد.»

رسول خدا صلیالله علیه و آله فرمودند:
«اگر احاطه شیطان بر قلبهای آدمیان نبود، هر آینه آنان ملکوت را میدیدند.»[5]

پینوشت:
[1].المعجم الوسیط، ج1، ص403
[2].غررالحکم و دررالکلم، ص275
[3].کافی، ج2، ص62
[4].شعرا، 26
[5].بحارالانوار، ج70، ص59

hsdf%20(32).gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


7-احسان:

یکی از صفات محسنین در قرآن کریم و سنت ائمه طاهرین :S (31): یقین است: «»[1]؛

یکی از جلوههای احسان سخاوت است که عاملی جهت وصول به یقین است. امام صادق علیهالسلام در این باره میفرماید:
«سخاوت از خویهای پیامبران است. سخاوت پایه ایمان است و هیچ مومنی نیست مگر اینکه سخی باشد و هیچ سخاوتمندی نیست مگر اینکه اهل یقین و دارای همت بلند باشد.»[2]

پینوشت:
[1].لقمان، 2-4
[2].بحارالانوار، ج68، ص355

hsdf%20(32).gif
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


8-دوری از شبهات:

امام علی علیهالسلام پیروی از شبهات را مانع کسب یقین دانسته و میفرماید:
«گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شدهاند. اندیشه کن در کجایی و بر سر کدام سفره میخوری؟ پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمیدانی[شک داری]، دور بیفکن و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.»[1]

آنچه حضرت قرمودهاند در مورد غذای حلال و حرام است که باید آن را به عنوان یک قاعد کلی درباره تمام مسایل شبه ناک تلقی کرد.

9-شک ستیزی:

مقصود رها کردن شک و تردید و دنبال نکردن آن است. توضیح مطلب این که اگر یقین را به طور مداوم دنبال نکنیم و یا شک های وارد برقلب را رها نکنیم، یقین خود را از دست خواهیم داد.

امام علی علیهالسلام میفرماید:
«هرکس [درباره مسالهای] به یقین رسیده بود و دچار شک گردید باید به یقین خود باز گردد؛ چرا که یقین با شک دفع نمیگردد.»[2]

امام علیهالسلام در جای دیگر این اصل را چنین بیان میکنند: «کسی که به جزا یقین ندارد، شک یقین او را به تباهی میکشد.»[3]

امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «یقین را به شک واگذار مکن...»[4]

پینوشت:
[1].سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 45
[2].بحارالانوار، ج2، ص272
[3].میزان الحکمه، ج14، ص7182
[4].مصباح الشریعه، ص67

hsdf%20(32).gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


10-مبارزه با دنیا طلبی:

مراد از دنیا طلبی، دنیایی است که وسیلهای جهت کسب حرام است.

بر اساس فحوای روایات ائمه دین علیهمالسلام «کسانی که اهل یقین نیستند از هیچ تلاشی برای کسب دنیای حرام فروگذاری نمیکنند.»[1]؛ و «کوچک شمردن دنیای حرام نیز بالاترین و برترین یقینها دانسته شده است.»[2]

در حقیقت دلبستگی به دنیا سبب فساد یقین است:
«دوست داشتن مال دین را سست و یقین را تباه میسازد.»[3]

حالت افراط حب دنیا، حرص نسبت به دنیا است. حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
«دنباله روی از حرص یقین را تباه میسازد.»[4]

یقین در تمام کردار انسانهای مومن نمودار است. و نقطه مقابل آن تردید نیز در تمام رفتار منافقان آشکار است. از نمونه این کردارها، کردار دینی است.

امام صادق علیهالسلام در بیان نشانههای ضعف یقین چنین میفرماید:
«و کسی که دارای ضعف یقین باشد دلبستگی به اسباب [دنیوی] دارد و دل در گرو آن دارد و عادات و سخنان مردم را به نادرست پیروی میکند و در به دست آوردن مال دنیا و جمع و خودداری از آن [جهت بخشش به دیگران] تلاش میکند. به زبان میگوید که هیچ مانع و اعطا کنندهای جز خداوند وجود ندارد و بنده جز روزیاش به او نمیرسد و تلاش روزی را زیاد نمیگرداند، ولی آن را با کردار و قلبش انکار میکند. خداوند بلند مرتبه در قرآن کریم میفرماید: «»[5و6]

پینوشت:
[1].طبرسی، ارشادالقلوب، ج1، ص186
[2].بحارالانوار، ج75، ص165
[3].غررالحکم و دررالکلم، ص 368
[4].همان، ص296
[5].آل عمران، 167
[6].مصباح الشریعه، ص177
hsdf%20(32).gif



 
بالا