*♥*•*♥* احادیث امام رضا(علیه السلام) *♥*•*♥*

  • نویسنده موضوع 818
  • تاریخ شروع

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
30- فتح بن يزيد جرجانىّ گويد:


از امام رضا عليه السّلام سؤال كردم:
كمترين‏ معرفت و شناخت چيست؟! حضرت فرمودند:
اقرار به اينكه معبودى جز او نيست، شبيه و نظيرى ندارد، ثابت است، قديم است، موجود است، گم نگشته هيچ چيز مثل او نيست.


(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص269-ح29)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
31- عبد العزيز بن مهتدى گويد:


از امام هشتم عليه السّلام در باره توحيد سؤال كردم. حضرت فرمود:
هر كس سوره «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» را بخواند و به آن ايمان آورد، توحيد را شناخته است، گفتم: چگونه بايد خواند؟ فرمود: همان طور كه مردم مى‏خوانند و اين جمله را نيز اضافه فرمود: «كذلك اللَّه ربّي» «پروردگار من چنين است» سه مرتبه.


(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص270-ح30)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
32- محمّد بن علىّ خراسانىّ خادم امام رضا عليه السّلام گويد:


زنديقى از امام‏ رضا عليه السّلام سؤال كرد:
آيا مى‏توان در باره خدا گفت: او «شي‏ء» است؟ حضرت فرمود:
آرى، او خود را در قرآن «شى‏ء» ناميده است آنجا كه مى‏فرمايد: «قُلْ أَيُّ شَيْ‏ءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ»
(بگو گواهى و شهادت چه چيزى بزرگتر و مهتر است؟ بگو خدا بين من و شما گواه است. انعام: 19)
او «شي‏ء» اى است كه هيچ چيز مثل او نيست.


(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص270-ح31)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
33- حسين بن خالد گويد:


روزى، مردى بر امام رضا عليه السّلام وارد شد و سؤال كرد: يا ابن رسول اللَّه! چه دليل هست بر حدوث عالم؟ حضرت فرمودند:
تو نبودى، سپس به وجود آمدى، و تو خود مى‏دانى كه نه تو خود، خويش را ايجاد كردى و نه كسى كه مانند تو است تو را به وجود آورده است.

(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص271-ح32)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
34- ابو الصّلت هروى گويد:


روزى مأمون در باره اين آيه از امام عليه السّلام سؤال كرد: «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» (او كسى است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، در حالى كه تخت پادشاهى‏اش بر روى آب بوده، تا شما را بيازمايد و ببيند عمل كداميك از شما بهتر است- هود: 7). حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالى، عرش (تخت پادشاهى)، آب و ملائكه را قبل از خلقت آسمانها و زمين آفريد و ملائكه با توجّه نمودن به خود و عرش و آب، بر وجود خداوند استدلال مى‏كردند، سپس خداوند عرش خود را بر روى آب قرار داد تا بدين وسيله قدرت خود را به ملائكه نشان بدهد. تا ملائكه بفهمند كه خداوند بر هر كارى تواناست، سپس با قدرت و توانايى خويش، عرش را بلند كرده و بر فراز آسمانهاى هفتگانه قرار داد، آنگاه، در حالى كه بر عرش خود تسلّط و استيلاء داشت، آسمانها و زمين را در شش روز آفريد، هر چند توانايى داشت كه در يك چشم بر هم زدن اين كار را انجام دهد، لكن آنها را در شش روز آفريد تا با اين كار، آنچه را كه از آسمانها و زمين مى‏آفريند، كم كم و يكى يكى به ملائكه نشان دهد تا بوجود آمدن هر يك از آنها، در هر مرتبه، براى ملائكه، دليلى باشد بر (قدرت) خداوند، و خداوند، عرش را به خاطر نياز، نيافريده‏ است زيرا او از عرش و تمام مخلوقات بى‏نياز است. در مورد ذات اقدس او نمى‏توان گفت كه: بر روى عرش نشسته است زيرا او جسم نيست. خداوند بسيار بسيار برتر و والاتر از صفات مخلوقين است. امّا در باره اين قسمت از آيه كه مى‏فرمايد: «لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» (تا شما را بيازمايد و ببيند عمل كداميك از شما بهتر است) منظور اين است كه خداوند آنها را آفريد تا با طاعت و عبادت و تكاليف خود، آنها را بيازمايد، امّا نه به عنوان امتحان و آزمايش، زيرا او هميشه همه چيز را مى‏دانسته است، مأمون در اينجا گفت: مرا آسوده خاطر كردى يا ابا الحسن! خداوند به تو آسودگى خاطر عنايت فرمايد!
سپس مأمون ادامه داد: معنى اين آيه چيست: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ. وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»؟ (اگر پروردگارت مى‏خواست تمام كسانى كه بر روى زمين زندگى مى‏كنند، همگى ايمان مى‏آوردند، آيا تو مى‏خواهى مردم را مجبور كنى تا مؤمن شوند؟ در حالى كه هيچ كس ايمان نمى‏آورد مگر با اذن و اجازه خدا- يونس: 100 و 99) امام عليه السّلام فرمود:
پدرم موسى بن جعفر از پدرش‏ جعفر بن محمّد و او از پدرش محمّد بن علىّ و او از پدرش علىّ بن الحسين و او از پدرش حسين بن علىّ و او از پدرش علىّ بن أبى طالب عليهم السّلام نقل كرده است كه: مسلمانان به پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله عرضه داشتند: يا رسول اللَّه! اگر آن كسانى را كه بر آنها قدرت داشتى، مجبور مى‏كردى مسلمان شوند، تعداد ما زياد مى‏شد و در مقابل دشمنان نيرومند مى‏شديم، حضرت فرمودند: من نمى‏خواهم با بدعتى كه خداوند در مورد آن، دستورى به من نداده است، خداوند را ملاقات كنم و من كسى نيستم كه بخواهم در كارى كه به من مربوط نيست دخالت كنم. سپس خداوند آيه فوق را نازل فرمود و معنى آيه اين است كه: اگر خدا مى‏خواست همه را مجبور مى‏كرد كه در دنيا ايمان آورند همان طور كه در موقع ديدن سختى‏ها، در آخرت، ايمان مى‏آورند، و اگر اين كار را با آنها انجام مى‏دادم ديگر مستحقّ مدح و ثواب از جانب من نبودند لكن من مى‏خواهم از روى اختيار و بدون اجبار ايمان آورند تا مستحقّ احترام و اكرام و نزديكى به من و جاودانگى در بهشت جاودان باشند. «آيا تو مى‏خواهى مردم را مجبور كنى‏ كه ايمان آورند؟» و امّا اين قسمت از آيه كه مى‏فرمايد: «وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (كسى نمى‏تواند ايمان آورد مگر با اذن و اجازه و خواست خدا) به اين معنى نيست كه انسانها از ايمان آوردن محروم هستند بلكه به اين معنى است كه بدون خواست خدا نمى‏توانند ايمان آورند، و اذن و خواست خدا، عبارتست از: امر و فرمان او به ايمان آوردن مردم در دنيا كه دار تكليف و تعبّد است و مجبور نمودن مردم به ايمان در موقعى است كه تكليف از آنها برداشته شود (يعنى بعد از مرگ و هنگام ديدن عذاب الهى). در اينجا مأمون مجدّدا گفت: خاطرم را آسوده كردى يا ابا الحسن! خداوند خاطرت را آسوده نمايد!
حال در باره اين آيه برايم بگو: «الَّذِينَ كانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطاءٍ عَنْ ذِكْرِي وَ كانُوا لا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعاً» (كسانى كه چشمهايشان از (ديدن) ياد من در پرده و پوشش بود (و از ياد من غافل بودند) و توانايى شنيدن هم نداشتند- كهف: 101). حضرت فرمودند:
پرده (مقابل چشم) از ياد و توجّه قلبى ممانعت نمى‏كند و ياد و توجّه با چشم ديده نمى‏شود، و ليكن خداوند، كسانى كه ولايت علىّ بن أبى طالب عليه السّلام را قبول ندارند به افراد نابينا تشبيه نموده است‏ زيرا گفتار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر آنها سنگين و دشوار مى‏آمد و نمى‏توانستند به آن سخنان گوش فرا دهند.

مأمون مجدّدا گفت: خاطرم را آسوده نمودى، خداوند آسوده خاطرت كند!


(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص271-ح33)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
35- حمدان بن سليمان گويد:


به حضرت رضا عليه السّلام نامه نوشتم و در باره افعال مردم، كه آيا مخلوق خداوند است يا نه سؤال نمودم. حضرت مرقوم فرمودند:
افعال مردم، دو هزار سال قبل از خلقت مردم، در علم خداوند مقدّر بود.
شرح: «يعنى خداوند ميدانسته كه چه مى‏كنند، همان طور كه به وقوع پيوسته يا مى‏پيوندد، اگر اضطرارى باشد، در علم الهى اضطرارى بوده، و اگر اختيارى باشد در علم الهى اختيارى و از روى آزادى و اختيار بجاى آورده‏اند بود. و علم او با معلوم خارج موافق است و چون در خارج اختيارى بودن فعل از فاعل محسوس است در علم الهى نيز همين طور بوده است‏.


(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص276-ح34)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
36- حسين بن خالد گويد:


امام رضا عليه السّلام به نقل از پدرانشان از أمير المؤمنين عليه السّلام از حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله روايت فرمودند كه:
هر كس به حوض من (حوض كوثر) ايمان نياورد، خداوند او را بر آن حوض نرساند و هر كس ايمان به شفاعت من نياورد، خداوند او را به شفاعت من فائز نگرداند! سپس فرمود: شفاعت من مربوط به كسانى است كه مرتكب گناهان كبيره مى‏شوند. و امّا نيكوكاران، اصلا، مستحقّ توبيخ و مؤاخذه نيستند.
حسين بن خالد گويد: به حضرت عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه معنى اين آيه چيست: «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى‏»؟. (شفاعت نمى‏كنند مگر كسى را كه خداوند بپسندد) فرمودند: يعنى شفاعت نمى‏كنند مگر كسى را كه خداوند دينش را بپسندد.


شيخ صدوق گويد: مؤمن كسى است كه نيكى‏هايش او را شادان و بدى‏ها و سيّئاتش او را ناراحت كند زيرا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمودند: هر كس نيكى‏اش او را خوشحال كند و بدى‏هايش ناراحتش نمايد، مؤمن است. و هر وقت از بدكردارى‏هاى خود ناراحت شود، پشيمان مى‏گردد و پشيمانى توبه است. و توبه‏كننده مستحقّ شفاعت و آمرزش است و هر كس از بدكردارى‏هاى خود ناراحت نشود مؤمن نيست و چون مؤمن نيست، مستحقّ شفاعت نخواهد بود، زيرا خداوند دين او را نمى‏پسندد.


(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص276-ح35)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
37- احمد بن عبد اللَّه جويبارى
از امام رضا عليه السّلام از پدران گرامى‏شان از أمير مؤمنان عليهم السّلام نقل نموده كه:
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمودند:
خداوند دو هزار سال پيش از خلقت آدم، مقدّرات را تقدير فرموده و تدبيرات لازم را در نظر گرفته است.


(أقول: پس دو هزار سال قبل از خلقت حضرت آدم هم خلقت صورت گرفته است، چون قبل از خاقت زمان محرح نبوده)


(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص284-ح39 و ج2-باب31-ص22-ح44)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
38- داود بن سليمان قزوينىّ
از امام رضا عليه السّلام به نقل از پدرانشان از امام حسين عليهم السّلام نقل نموده‏اند كه:
مردى يهود از امير المؤمنين عليه السّلام سؤالاتى به اين مضمون نمود: آن چه چيز است كه خداوند ندارد؟ چه چيز است كه نزد خداوند نيست؟ و چيست آن چيزى كه خداوند آن را نمى‏داند؟ امير المؤمنين فرمودند: امّا آن چيزى كه خداوند آن را نمى‏داند گفتار شما يهوديان است كه مى‏گوئيد عزير پسر خداست، خداوند براى خود فرزندى نمى‏شناسد، امّا آنچه كه نزد خدا نيست: (ظلم است)، نزد خدا ظلمى به بندگان نمى‏رود. و امّا سؤال ديگرت كه پرسيدى: آن چيست كه خداوند ندارد، (شريك است) كه خداوند شريك‏ ندارد. يهودى گفت: اشهد ان لا اله الّا اللَّه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللَّه.


(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص285-ح40)​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
39- احمد بن سليمان گويد:
مردى از امام رضا عليه السّلام در طواف، پرسيد: «جواد» (با جود و بخشنده) كيست؟ حضرت فرمودند:
سؤال تو دو صورت دارد، اگر در باره مخلوقين سؤال مى‏كنى، «جواد» كسى است كه واجبات خود را ادا مى‏كند و بخيل كسى است كه در واجبات بخل مى‏ورزد و اگر سؤالت از خالق است، پس بدان كه او «جواد» است و بخشنده، چه عطا كند چه نكند، زيرا اگر به بنده‏اش چيزى عطا كند، چيزى عطا كرده است كه آن بنده مالك آن نيست و اگر چيزى از بنده‏اش دريغ كند، آن بنده حقّى در آن ندارد.

(عيون الأخبار-ج1-باب11-ص286-ح41)​
 
بالا