پاسخ : ☀آیا کتک زدن زنان در اسلام جایز است؟☀
استاد محمد حکيمى:
اکنون اين سؤال پيش ميآيد که در قرآن کريم چرا زدن زن مطرح شده است، در اين آية کريمه:
«واللاّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فى المضاجع واضربوهنّ فإنْ أطعنکم فلا تبغوا عليهنّ سبيلا(38)؛ و آن زنان را که از نافرمانيشان (در رابطة زناشويي) بيم داريد، اندرز دهيد، و از خوابگاهشان دورى کنيد و (سپس) آنان را بزنيد. اگر فرمانبردارى کردند، پس ديگر راه بيداد پيش مگيريد»
اسلام اطاعت زن از شوهر را در مسائل ويژة زن و شوهرى، لازم و تکليف ميداند، و اين را حقى براى شوهر ميشناسد.
اهمّيت و ضرورت اين حق و لزوم برآوردن اين نياز پوشيده نيست. اين نياز در صورتى که برآورده نشود و با گستاخى برخى زنان روبرو گردد، ممکن است با خشونتهاى فراوانى روبرو شود، زيرا که نوعاً و به طور طبيعى قدرت مرد بيشتر است. حال قرآن کريم دايرة آن را محدود کرده و از هر گونه زيادهروى براى اِعمال خواست شوهر (بويژه با توجه به مفهوم اين ضرب) مانع گرديده است و براى آن شيوة قانونى (مراحل و اندازه) معيّن کرده است، تا به زيادهرويهاى ظالمانهاى نينجامد. بنابر اين ضرب در صورتى است که خلافى صورت گرفته باشد و آن هم خلاف در روابط ويژة شوهرى است. موضوع ديگرى که در خور ژرفنگرى است، چگونگي«ضرب» است. حدود و کيفيت ضرب در احاديث و تفاسير مشخص شده است و چنين گفتهاند که منظور زدن بسيار نرمى است که هيچ گونه اثرى بر جاى نگذارد.(39) براى تبيين بيشتر حدود آن و جلوگيرى از هر گونه زيادهروى، امام صادق(ع) آن را به زدن با مسواک تفسير فرمود:
«... إنّه الضرب بالسواک(40)؛ منظور از زدن در آيه، زدن با مسواک است».
و اين براستى نوعى اعلان تنفر و مخالفت اخلاقى است، نه تنبيه بدني.
نيز بايد توجه داشت که همين مقدار برخورد، بايد پس از دو مرحلة اخلاقى و تربيتى انجام گيرد. اين دو مرحله در متن آيه تبيين گشته است: 1ـ فعظوهنّ: به آنها پند دهيد.
2ـ واهجروهنّ فى المضاجع: از خوابگاهشان دورى کنيد. دورى از خوابگاه نيز که ممکن بود به زيادروي بينجامند و به دوري دراز مدت بکشد، به حدّاقل آن، تفسير شده است که از خشونت برخى جداييها و بياعتناييها مانع گردد.
امام باقر(ع) فرمود:
«يحوّل ظهره إليها(41)؛ پشت به زن بخوابد»
نه دورى زياد و يا به اطاقى ديگر رفتن و يا ترک خانه و... پس در دورى از خوابگاه زنان نيز از هر گونه خشونت و زيادهروى منع گرديده است.
بنابر اين طبق منطق عقل و شرع، اگر زنان از ابتداييترين و ضروريترين حق ميان خود و شوهرانشان سرباز زدند، (يعنى نشوز) نخست با دو واکنش اخلاقى و آموزشى روبرو ميگردند و سپس با مرحلهاى تنبيهى، با همان مقدار و در چارچوب معينى که امام صادق(ع) مشخص کردند، با زن برخورد ميشود و نه بيشتر.
اين نکته نيز قابل دقت است که برخى فقيهان مطرح کردند که اطاعت زن از شوهر، تنها در مورد همان رابطة ويژه است و حتى اگر لذتجوييهاى ديگر در شرع مجاز شمرده شده باشد اطاعت در آنها لازم نيست؛ زيرا دليلى نداريم که تن دادن زن به همة انواع لذتجوييها واجب باشد، تا تن ندادن به برخى از آنها «نشوز» شمرده شود.(42) اصل تمکين و نشوز در مسائل زناشويى که موضوعى ثابت است، نيز بايد با خشونت و زيانرسانى همراه نباشد و با اصل «لا ضرر» سنجيده شود که برآوردن خواستة مرد توسط زن، موجب ضرر و زيانى به زن نباشد.
راوى ميگويد: دوباره اين فرمودة خداوند «لا تضارّ والدة بولدها ولا مولود له بولده؛ نبايد هيچ مادرى به خاطر فرزندش زيانى ببيند و نه هيچ پدرى بخاطر فرزندش»، امام فرمود: «برخى زنان شيرده، مانع تقاضاى شوهرانشان ميشدند و... خداوند از اين نهى کرد که مردى به همسرش زيان برساند يا زنى به شوهرش». حتى اگر اين حديث خاص در مورد ممنوعيت ضرررسانى به زن نبود، قانون عام و کلى «لا ضرر»، همة موارد ضرر و زيان را دربر ميگيرد. چون بنابر کليّت معناى: «لا ضرر» هر گونه ضرر و زيانى در روابط اجتماعى و خانوادگى و فردى ممنوع است. (44)
پي نوشت :
1ـ نساء (4) آيه 34. 2. تفسير طبرى،ج 5،ص44، و الدر المنثور،
2ج، ص522.
3. تفسير التبيان،ج 3، ص191.
4. المهذب،ج2، ص264.
5. همان، ص 231.
6. بحارالانوار،ج 101، ص58.
7. همان، ج 100، ص249 به نقل از جامع الاخبار، ص 157-158.
8. الدرالمنثور، ج 2، ص523.
9. همان.
10. سنن ابن ماجه،ج1، ص612.
11. الدرالمنثور،ج 2، ص523.
12. سنن ابن ماجه، ج1، ص612.
13. کافى،ج 5، ص510.
14. نهج البلاغه، ص 405.
15. کافى،ج5، ص510.
16. همان.
17. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص362.
18. کافى،ج 5، ص511.
19. بحارالانوار، ج100، ص251 به نقل از امالى شيخ طوسى، ج2، ص197.
20. همان، ص 253.
21. من لا يحضره الفقيه،ج 3، ص281.
22. نساء(4)آيه34.
23. المهذب،ج 2، ص225.
24. نساء(4)آيه 19.
25. بقره(2)آيه 228.
26. المهذب، ج2،ص225.
27. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 103.
28. دعائم الاسلام، قاضى نعمان مصرى، ج2، ص193.
29. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 362.
30. الدر المنثور، ج2، ص523.
31. مستدرک الوسائل، ج 14، ص250.
32. سرائر ابن ادريس،ج3، ص636؛ بحارالانوار،ج100، ص227.
33. نوادر رواندى، ص 114.
34. مستدرک الوسائل ،ج14، ص252.
35. بحارالانوار،ج100، ص223، به نقل از علل الشرائع، ص 513 و امالى صدوق، ص 206.
36. همان، ص 224.
37. « پاسخ به شبهات»، آيت الله معرفت ،ص 191 به بعد .
38. نساء (4) آيه 34.
39و 40و 41. مجمع البيان، ج 3، ص 44.
42. آيت الله سيّد محسن حکيم(ره)، مستمسک العروة الوثقى، ج 14، ص 64.
43. وسائل الشيعه، ج 14، ص 137.
44. دفاع از حقوق زن،محمد حکيمي.
استاد محمد حکيمى:
اکنون اين سؤال پيش ميآيد که در قرآن کريم چرا زدن زن مطرح شده است، در اين آية کريمه:
«واللاّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فى المضاجع واضربوهنّ فإنْ أطعنکم فلا تبغوا عليهنّ سبيلا(38)؛ و آن زنان را که از نافرمانيشان (در رابطة زناشويي) بيم داريد، اندرز دهيد، و از خوابگاهشان دورى کنيد و (سپس) آنان را بزنيد. اگر فرمانبردارى کردند، پس ديگر راه بيداد پيش مگيريد»
اسلام اطاعت زن از شوهر را در مسائل ويژة زن و شوهرى، لازم و تکليف ميداند، و اين را حقى براى شوهر ميشناسد.
اهمّيت و ضرورت اين حق و لزوم برآوردن اين نياز پوشيده نيست. اين نياز در صورتى که برآورده نشود و با گستاخى برخى زنان روبرو گردد، ممکن است با خشونتهاى فراوانى روبرو شود، زيرا که نوعاً و به طور طبيعى قدرت مرد بيشتر است. حال قرآن کريم دايرة آن را محدود کرده و از هر گونه زيادهروى براى اِعمال خواست شوهر (بويژه با توجه به مفهوم اين ضرب) مانع گرديده است و براى آن شيوة قانونى (مراحل و اندازه) معيّن کرده است، تا به زيادهرويهاى ظالمانهاى نينجامد. بنابر اين ضرب در صورتى است که خلافى صورت گرفته باشد و آن هم خلاف در روابط ويژة شوهرى است. موضوع ديگرى که در خور ژرفنگرى است، چگونگي«ضرب» است. حدود و کيفيت ضرب در احاديث و تفاسير مشخص شده است و چنين گفتهاند که منظور زدن بسيار نرمى است که هيچ گونه اثرى بر جاى نگذارد.(39) براى تبيين بيشتر حدود آن و جلوگيرى از هر گونه زيادهروى، امام صادق(ع) آن را به زدن با مسواک تفسير فرمود:
«... إنّه الضرب بالسواک(40)؛ منظور از زدن در آيه، زدن با مسواک است».
و اين براستى نوعى اعلان تنفر و مخالفت اخلاقى است، نه تنبيه بدني.
نيز بايد توجه داشت که همين مقدار برخورد، بايد پس از دو مرحلة اخلاقى و تربيتى انجام گيرد. اين دو مرحله در متن آيه تبيين گشته است: 1ـ فعظوهنّ: به آنها پند دهيد.
2ـ واهجروهنّ فى المضاجع: از خوابگاهشان دورى کنيد. دورى از خوابگاه نيز که ممکن بود به زيادروي بينجامند و به دوري دراز مدت بکشد، به حدّاقل آن، تفسير شده است که از خشونت برخى جداييها و بياعتناييها مانع گردد.
امام باقر(ع) فرمود:
«يحوّل ظهره إليها(41)؛ پشت به زن بخوابد»
نه دورى زياد و يا به اطاقى ديگر رفتن و يا ترک خانه و... پس در دورى از خوابگاه زنان نيز از هر گونه خشونت و زيادهروى منع گرديده است.
بنابر اين طبق منطق عقل و شرع، اگر زنان از ابتداييترين و ضروريترين حق ميان خود و شوهرانشان سرباز زدند، (يعنى نشوز) نخست با دو واکنش اخلاقى و آموزشى روبرو ميگردند و سپس با مرحلهاى تنبيهى، با همان مقدار و در چارچوب معينى که امام صادق(ع) مشخص کردند، با زن برخورد ميشود و نه بيشتر.
اين نکته نيز قابل دقت است که برخى فقيهان مطرح کردند که اطاعت زن از شوهر، تنها در مورد همان رابطة ويژه است و حتى اگر لذتجوييهاى ديگر در شرع مجاز شمرده شده باشد اطاعت در آنها لازم نيست؛ زيرا دليلى نداريم که تن دادن زن به همة انواع لذتجوييها واجب باشد، تا تن ندادن به برخى از آنها «نشوز» شمرده شود.(42) اصل تمکين و نشوز در مسائل زناشويى که موضوعى ثابت است، نيز بايد با خشونت و زيانرسانى همراه نباشد و با اصل «لا ضرر» سنجيده شود که برآوردن خواستة مرد توسط زن، موجب ضرر و زيانى به زن نباشد.
راوى ميگويد: دوباره اين فرمودة خداوند «لا تضارّ والدة بولدها ولا مولود له بولده؛ نبايد هيچ مادرى به خاطر فرزندش زيانى ببيند و نه هيچ پدرى بخاطر فرزندش»، امام فرمود: «برخى زنان شيرده، مانع تقاضاى شوهرانشان ميشدند و... خداوند از اين نهى کرد که مردى به همسرش زيان برساند يا زنى به شوهرش». حتى اگر اين حديث خاص در مورد ممنوعيت ضرررسانى به زن نبود، قانون عام و کلى «لا ضرر»، همة موارد ضرر و زيان را دربر ميگيرد. چون بنابر کليّت معناى: «لا ضرر» هر گونه ضرر و زيانى در روابط اجتماعى و خانوادگى و فردى ممنوع است. (44)
پي نوشت :
1ـ نساء (4) آيه 34. 2. تفسير طبرى،ج 5،ص44، و الدر المنثور،
2ج، ص522.
3. تفسير التبيان،ج 3، ص191.
4. المهذب،ج2، ص264.
5. همان، ص 231.
6. بحارالانوار،ج 101، ص58.
7. همان، ج 100، ص249 به نقل از جامع الاخبار، ص 157-158.
8. الدرالمنثور، ج 2، ص523.
9. همان.
10. سنن ابن ماجه،ج1، ص612.
11. الدرالمنثور،ج 2، ص523.
12. سنن ابن ماجه، ج1، ص612.
13. کافى،ج 5، ص510.
14. نهج البلاغه، ص 405.
15. کافى،ج5، ص510.
16. همان.
17. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص362.
18. کافى،ج 5، ص511.
19. بحارالانوار، ج100، ص251 به نقل از امالى شيخ طوسى، ج2، ص197.
20. همان، ص 253.
21. من لا يحضره الفقيه،ج 3، ص281.
22. نساء(4)آيه34.
23. المهذب،ج 2، ص225.
24. نساء(4)آيه 19.
25. بقره(2)آيه 228.
26. المهذب، ج2،ص225.
27. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 103.
28. دعائم الاسلام، قاضى نعمان مصرى، ج2، ص193.
29. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 362.
30. الدر المنثور، ج2، ص523.
31. مستدرک الوسائل، ج 14، ص250.
32. سرائر ابن ادريس،ج3، ص636؛ بحارالانوار،ج100، ص227.
33. نوادر رواندى، ص 114.
34. مستدرک الوسائل ،ج14، ص252.
35. بحارالانوار،ج100، ص223، به نقل از علل الشرائع، ص 513 و امالى صدوق، ص 206.
36. همان، ص 224.
37. « پاسخ به شبهات»، آيت الله معرفت ،ص 191 به بعد .
38. نساء (4) آيه 34.
39و 40و 41. مجمع البيان، ج 3، ص 44.
42. آيت الله سيّد محسن حکيم(ره)، مستمسک العروة الوثقى، ج 14، ص 64.
43. وسائل الشيعه، ج 14، ص 137.
44. دفاع از حقوق زن،محمد حکيمي.