☀آیا کتک زدن زنان در اسلام جایز است؟☀

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ☀آیا کتک زدن زنان در اسلام جایز است؟☀

استاد محمد حکيمى:

اکنون اين سؤال پيش ميآيد که در قرآن کريم چرا زدن زن مطرح شده است، در اين آية کريمه:

«واللاّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ واهجروهنّ فى المضاجع واضربوهنّ فإنْ أطعنکم فلا تبغوا عليهنّ سبيلا(38)؛ و آن زنان را که از نافرمانيشان (در رابطة زناشويي) بيم داريد، اندرز دهيد، و از خوابگاهشان دورى کنيد و (سپس) آنان را بزنيد. اگر فرمانبردارى کردند، پس ديگر راه بيداد پيش مگيريد»


اسلام اطاعت زن از شوهر را در مسائل ويژة زن و شوهرى، لازم و تکليف ميداند، و اين را حقى براى شوهر ميشناسد.

اهمّيت و ضرورت اين حق و لزوم برآوردن اين نياز پوشيده نيست. اين نياز در صورتى که برآورده نشود و با گستاخى برخى زنان روبرو گردد، ممکن است با خشونتهاى فراوانى روبرو شود، زيرا که نوعاً و به طور طبيعى قدرت مرد بيشتر است. حال قرآن کريم دايرة آن را محدود کرده و از هر گونه زيادهروى براى اِعمال خواست شوهر (بويژه با توجه به مفهوم اين ضرب) مانع گرديده است و براى آن شيوة قانونى (مراحل و اندازه) معيّن کرده است، تا به زيادهرويهاى ظالمانهاى نينجامد. بنابر اين ضرب در صورتى است که خلافى صورت گرفته باشد و آن هم خلاف در روابط ويژة شوهرى است. موضوع ديگرى که در خور ژرفنگرى است، چگونگي«ضرب» است. حدود و کيفيت ضرب در احاديث و تفاسير مشخص شده است و چنين گفتهاند که منظور زدن بسيار نرمى است که هيچ گونه اثرى بر جاى نگذارد.(39) براى تبيين بيشتر حدود آن و جلوگيرى از هر گونه زيادهروى، امام صادق(ع) آن را به زدن با مسواک تفسير فرمود:

«... إنّه الضرب بالسواک(40)؛ منظور از زدن در آيه، زدن با مسواک است».

و اين براستى نوعى اعلان تنفر و مخالفت اخلاقى است، نه تنبيه بدني.

نيز بايد توجه داشت که همين مقدار برخورد، بايد پس از دو مرحلة اخلاقى و تربيتى انجام گيرد. اين دو مرحله در متن آيه تبيين گشته است: 1ـ فعظوهنّ: به آنها پند دهيد.

2ـ واهجروهنّ فى المضاجع: از خوابگاهشان دورى کنيد. دورى از خوابگاه نيز که ممکن بود به زيادروي بينجامند و به دوري دراز مدت بکشد، به حدّاقل آن، تفسير شده است که از خشونت برخى جداييها و بياعتناييها مانع گردد.

امام باقر(ع) فرمود:

«يحوّل ظهره إليها(41)؛ پشت به زن بخوابد»


نه دورى زياد و يا به اطاقى ديگر رفتن و يا ترک خانه و... پس در دورى از خوابگاه زنان نيز از هر گونه خشونت و زيادهروى منع گرديده است.

بنابر اين طبق منطق عقل و شرع، اگر زنان از ابتداييترين و ضروريترين حق ميان خود و شوهرانشان سرباز زدند، (يعنى نشوز) نخست با دو واکنش اخلاقى و آموزشى روبرو ميگردند و سپس با مرحلهاى تنبيهى، با همان مقدار و در چارچوب معينى که امام صادق(ع) مشخص کردند، با زن برخورد ميشود و نه بيشتر.

اين نکته نيز قابل دقت است که برخى فقيهان مطرح کردند که اطاعت زن از شوهر، تنها در مورد همان رابطة ويژه است و حتى اگر لذتجوييهاى ديگر در شرع مجاز شمرده شده باشد اطاعت در آنها لازم نيست؛ زيرا دليلى نداريم که تن دادن زن به همة انواع لذتجوييها واجب باشد، تا تن ندادن به برخى از آنها «نشوز» شمرده شود.(42) اصل تمکين و نشوز در مسائل زناشويى که موضوعى ثابت است، نيز بايد با خشونت و زيانرسانى همراه نباشد و با اصل «لا ضرر» سنجيده شود که برآوردن خواستة مرد توسط زن، موجب ضرر و زيانى به زن نباشد.
راوى ميگويد: دوباره اين فرمودة خداوند «لا تضارّ والدة بولدها ولا مولود له بولده؛ نبايد هيچ مادرى به خاطر فرزندش زيانى ببيند و نه هيچ پدرى بخاطر فرزندش»، امام فرمود: «برخى زنان شيرده، مانع تقاضاى شوهرانشان ميشدند و... خداوند از اين نهى کرد که مردى به همسرش زيان برساند يا زنى به شوهرش». حتى اگر اين حديث خاص در مورد ممنوعيت ضرررسانى به زن نبود، قانون عام و کلى «لا ضرر»، همة موارد ضرر و زيان را دربر ميگيرد. چون بنابر کليّت معناى: «لا ضرر» هر گونه ضرر و زيانى در روابط اجتماعى و خانوادگى و فردى ممنوع است. (44)


پي نوشت :

1ـ نساء (4) آيه 34. 2. تفسير طبرى،ج 5،ص44، و الدر المنثور،

2ج، ص522.

3. تفسير التبيان،ج 3، ص191.

4. المهذب،ج2، ص264.

5. همان، ص 231.

6. بحارالانوار،ج 101، ص58.

7. همان، ج 100، ص249 به نقل از جامع الاخبار، ص 157-158.

8. الدرالمنثور، ج 2، ص523.

9. همان.

10. سنن ابن ماجه،ج1، ص612.

11. الدرالمنثور،ج 2، ص523.

12. سنن ابن ماجه، ج1، ص612.

13. کافى،ج 5، ص510.

14. نهج البلاغه، ص 405.

15. کافى،ج5، ص510.

16. همان.

17. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص362.

18. کافى،ج 5، ص511.

19. بحارالانوار، ج100، ص251 به نقل از امالى شيخ طوسى، ج2، ص197.

20. همان، ص 253.

21. من لا يحضره الفقيه،ج 3، ص281.

22. نساء(4)آيه34.

23. المهذب،ج 2، ص225.

24. نساء(4)آيه 19.

25. بقره(2)آيه 228.

26. المهذب، ج2،ص225.

27. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 103.

28. دعائم الاسلام، قاضى نعمان مصرى، ج2، ص193.

29. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص 362.

30. الدر المنثور، ج2، ص523.

31. مستدرک الوسائل، ج 14، ص250.

32. سرائر ابن ادريس،ج3، ص636؛ بحارالانوار،ج100، ص227.

33. نوادر رواندى، ص 114.

34. مستدرک الوسائل ،ج14، ص252.

35. بحارالانوار،ج100، ص223، به نقل از علل الشرائع، ص 513 و امالى صدوق، ص 206.

36. همان، ص 224.

37. « پاسخ به شبهات»، آيت الله معرفت ،ص 191 به بعد .

38. نساء (4) آيه 34.

39و 40و 41. مجمع البيان، ج 3، ص 44.

42. آيت الله سيّد محسن حکيم(ره)، مستمسک العروة الوثقى، ج 14، ص 64.

43. وسائل الشيعه، ج 14، ص 137.

44. دفاع از حقوق زن،محمد حکيمي.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ☀آیا کتک زدن زنان در اسلام جایز است؟☀

در این رابطه نکاتى چند شایان توجه است:

1- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصى‏اش یعنى تمکین و عفاف بدون هیچ عذر موجهى سرپیچى نماید.

جالب این است که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچه‏دارى و... سرباز زند شارع مقدس هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمى‏تواند در این موارد واکنش نشان دهد.

بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیارى از مسائل اختلافى زوجین ساکت است و هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است..

«2-(نشوز) مسلماً امرى برخلاف حقوق مرد است و براى مقابله با آن بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران مشکل را در داخل خانه حل نمود، ولى اگر چنین چیزى میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران مى‏رسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است.

3-حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفى انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذارى آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است.

لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است.

چنین روشى حکیمانه‏ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است.

لیکن اگر زنى در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایدارى ورزید چه باید کرد؟

در اینجا نیز خداوند راه دومى را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى‏رود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مى‏باشد.

در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسى حق پیمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنین وضعیتى نیز سرسختى نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟

در اینجا چند راه قابل تصویر است: الف) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلى ساکت شود، هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد.

چنین چیزى براساس هیچ منطقى قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد، یعنى در هیچیک از نظامهاى حقوقى جهان نمى‏توان به صاحب حقى الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند، یعنى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مى‏توان چنین توصیه‏اى نمود ولى نباید بین مسأله حقوقى و اخلاقى خلط کرد.

از طرف دیگر نشوز زن اقسامى دارد که برخى از آنها مسلماً به زیان خود او هم تمام مى‏شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد..

ب) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفاى حقوق نماید.

چنین چیزى را هرگز شارع اجازه نمى‏دهد و براى استیفاى حق روشهاى معینى وضع نموده است، زیرا در غیر این صورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.

ج) راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایى یا افراد ذى‏نفوذ دیگر حقوق خود را استیفاء کند، چنین چیزى اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولى هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود. زیرا ابراز خارجى مسائل داخل خانه آسیب‏هاى فراوانى براى خانواده به بار مى‏آورد که در اینجا جاى ذکر آن نیست، لذا خداوند حکیم حل خارجى را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد مى‏نماید.

د) راه دیگر آن است که مرد اندکى قاطعانه‏تر از برخورد منفى عاطفى فوق برخورد نماید. لذا قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله «ضرب» را مطرح نموده است.

البته این مسأله نیز حدودى دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومى یا تبلیغات مسموم مطرح مى‏شود، سازگارى ندارد.

در رابطه با حدّ و چگونگى زدن، علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روایتى از فقه‏الرضا (ع) نقل نموده است که. والضرب بالسواک و شهبه ضرباً رفیقاً؛ زدن باید با وسایلى مانند مسواک و امثال آن باشد، آنهم با مدارا و ملایمت. ظاهر روایت فوق به خوبى نشان مى‏دهد که «ضرب» باید در پایین‏ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبى بر بدن وارد کند. وسیله‏اى که در این روایت اشاره شده چوبى بسیار نازک مانند سیگار و سبک و کم ضربه‏اى است.

نکته دیگرى که از آیه شریفه به دست میآید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید، زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال مى‏رود:

یکى آن که زن به حقوق مرد وفادار شود، در اینصورت قرآن مى‏فرماید: (فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلا؛اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید.) یعنى، اگر زن در برابر حقوقى که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است.

واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختى نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى‏ثباتى نماید، در این رابطه در آیه بعد فرموده است: ( وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اَللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً؛

اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید، پس حکمى از ناحیه مرد و حکمى از بستگان زن برگزینید، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.).

نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار مى‏دهد تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طى کند و براى اینکه حقى از هیچیک از طرفین زایل نشود و تبعیضى رخ ننماید فرموده است که از هر جانب حکمى برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین مشکل را برطرف نمایند.

خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده مى‏شود:

(1) اختصاص به مورد سرپیچى زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد، حقوقى که با پیمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است؛

(2)در راستاى حل مشکل در داخل خانه و خوددارى از بروز آن در خارج از منزل وضع شده؛

سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست. (3)؛

4-حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبى بر بدن زن شود؛

5-موقتى است و چه داراى نتیجه مثبت و چه منفى باشد باید به زودى از آن دست کشید.

نکته دیگرى که شایان ذکر است این است که اساساً دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشى منفى است و نصوص زیادى در نهى از این عمل وارد شده است. این روایات همه در زمانى بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشى تا ضرب و جرح و حتى قتل را شامل مى‏شد، و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهى و قضایى در دنیا و عذاب آخرت دانست.

نکته‏اى که لازم است در پایان به آن اشاره کنیم این که اصولاً در بررسى یک کتاب بویژه کتب مهم نبایستى تنها با دیدن یک آیه در موردى به قضاوت نشست.

حال اگر آن کتاب کتاب آسمانى باشد موضوع اهمیت فوق العاده‏ترى پیدا مى‏کند. وقتى مى‏توان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت که مجموعه آیات در این زمنیه دیده شود.

بنابراین وقتى مى‏توان دیدگاه در این زمینه ارائه داد که به مجموع آیات قرآن نظر شود.

ثانیاً: قرآن براى خود مفسّر و مبیّن تعریف کرده است : ( وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ اَلذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ

؛ و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا براى مردم آنچه را که ما نازل کردیم بیان کنى» حال براى درک محدوده معناى یک آیه بایستى دیگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد.

چنانکه براى فهم آیه قوامون بایستى آیات دیگر و هم چنین روایات صحیحى که براى تبیین محدوده هر یک از آنها وارد شده مورد توجه قرار گیرد.

پى‏نوشت‏

1 . تفسیر المیزان، ج 4، ص 2151
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ☀آیا کتک زدن زنان در اسلام جایز است؟☀

سپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاس فراوان از کسانی که در این بحث شرکت کردند.

اجرکم عندالله...

به نظرم با گفته های داداش خوناشام و نورای عزیز جواب سوال به خوبی مشخص شده.

از ادمین محترم درخواست دارم که تاپیک را ببندند.
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ☀آیا کتک زدن زنان در اسلام جایز است؟☀

سلام

من از روزی که این مطلب رو خوندم در اینجا دارم فکر می کنم و خب من تصمیم گرفتم خودم به یک

جمع بندی برسم به اندازه ی ذهن خودم ... چون در آیات روایات همه چیز مشخصه و خب این افراد هستند

که هرکسی به درک خودش برداشت می کنه یا تفسیر می کنه از احادیث و آیات ... من خودم فکر می کنم

مخاطب این آیات اصلاً مردان نیستند ... بلکه مخاطب این آیات زنان هستند چرا که این ها رو بخونند و متوجه

ضرورت توجه به تصمیمات و صحبت های همسرشون باشند ... و بدانند که خداوند چقدر برای اون اهمیت قائله

نه اینکه یک مرد اون رو بخونه و کتک بزنه همسرش رو

مثالی می زنم ...

در روایات آمده غیبت از زنا نزد خدا بدتر هست ... این بدان معنی نیست که مثلاً بجای غیبت کسی بره و زنا بکنه

این در واقع نشان دهنده ی اهمیت موضوع هست ...

حالا مطالبی هم خوندم در این پست های دوستان که هر کسی چیزی گفته ... و خب برخیش رو که من می دیدم برام قابل پذیرش نبود ...

ببخشید این هم در اندازه ی درک اینجانب بود ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا