**بررسی شبهات**(عصمت پیامبر )

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
موضوع شبهه: عصمت پیامبر
طراح :
abshar


ایا پیامبر
doa(1).png
، در همه ی ابعاد عصمت داشتند یا فقط در بخش دریافت وحی و ابلاغ وحی ؟
 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"


این حالت سکوت دوستان خودش دوحالت داره !!

یا اینکه دوستان مثل من تو این مورد سوال دارن وشبهه ناکه براشون
یام اینکه خیلی واضحه که اینم خودش دوحالت داره : یا وضوحش بقدریه که جواب دادن بهش بسیار ساده است
:67:
.یام اینکه از سر تواضع کسی جواب نمیده ...:1::">


در همه ی حالات فوق از همه ممنونم اما باور کنین برام مهمه !!!
:nervose:لطفا به بحث بپردازین:53:

شایدم منتظرین خودم جوابشو بدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
/:):1:
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
مطمئنا عصمت پیامبران تنها به وحی و ابلاغ آن بسنده نمیشود
عصمت پیامبران قبل از بعثت، ضروری و لازم است زیرا اگر پیامبران سوءسابقه داشته باشند ممکن است موقعیت آنان را در دل مردم متزلزل سازد و در آن صورت مردم می گویند: خودش قبلا فلان کاره بود، حالا آمده رهبر جمعیت شده. بنابراین هر لحظه که پیشینه بد تداعی شود، خواه ناخواه یک نوع بدگمانی و سوءظن در دل افراد ایجاد خواهد شد. اما اگر هیچ گناهی از پیامبر سر نزده باشد، می تواند از اعتماد کامل و صددرصد قطعی مردم برخوردار گردد، و به همین دلیل پیامبران باید در تمام دوران زندگی معصوم باشند.

خداوند در آیات متعدد مردم را به پیروی و تأسی از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم دعوت داده و می فرماید: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» [احزاب:21]؛ سرمشق و الگوی زیبایی در پیامبر خدا برای شما است.

«مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ» [نساء:80]؛ و هر کس از پیغمبر اطاعت کند، در حقیقت از خدا اطاعت کرده است.

مفهوم این امر آن است که پیامبر خدا را اسوه و الگو قرار دهید و پیروی از آن حضرت صلی الله علیه وسلم را پیروی از خدا بدانید. در صورتی این امر تحقق خواهد پذیرفت که احتمال هر گونه تخلف و تخطی از آن حضرت صلی الله علیه وسلم منتفی باشد و دافعه عصمت از ارتکاب گناه در وجود پیامبر صلی الله علیه وسلم بصورت یقینی و حتمی باشد.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
با سلام و تشکر از شما دوست عزیز آبشار بزرگوار:53:
برای روشن شدن مطلب ابتدا معنای مختصری از عصمت بیان میکنم و بعد ادامه میدیم .

عصمت در لغت به معني امساک، حفظ و منع است. چنان که ابن فارس گفته است: «عَصَم يدل علي اِمساک و منع و ملازمة، والمعني في ذلک کله واحد، من ذلک أن يعصم اللّه تعالي عبده من سوء يقع فيه»؛کلمه عَصَم بر نگهداري، مانع شدن و ملازم بودن دلالت مي‏کند و معناي اين واژگان يک چيز است، و اين که خداوند بنده خويش را از امر ناگواري که بر او وارد شود نگه مي‏دارد، از اين باب است.
احمد بن فارس، معجم المقاييس في اللغة، ص 779، دارالفکر، بيروت، 1418 ه الطبعة‏ الثانية.

تعریف عصمت از دید گاه علمای شیعه و مذاهب اهل سنت تفاوتهایی دارد که اگر در ادامه بحث نیاز شد به آنها هم پرداخته میشود چون گاهی علل شبهات مطرح شده
تفاوت در تعریفهاست .
به هر حال عصمت ابعاد گوناگونی دارد که به مواردی در اینجا اشاره میکنیم که مورد اتفاق شیعه وسنی هست و موارد اختلافی رو در ادامه بحث با کمک دوستان ادامه میدیم.


 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
1- عصمت از شرک و کفر:


دراین باره مذاهب و متکلمان اسلامی اختلافی ندارند؛ از دیدگاه آنان، پیامبران قبل و بعد از نبوت از شرک و کفر معصوم بوده اند. در اينجا چند نسبت حکايت شده است که در خور تامل ونقد است: يکي اينکه به "ازارقه خوارج" نسبت داده شده که صدور کفر از پيامبران را جايز دانسته اند؛ ولي اين نسبت بي اساس است منشاء چنين توهمي اين است که ازارقه ارتکاب گناه را بر پيامبران جايز دانسته اند واز طرفي انجام گناه را موجب کفر انگاشته اند.
بنابر اين، کفري که لازمه ي عقيده ي ازارقه است کفر اعتقادي نيست. ديگر اينکه به شيعه نسبت داده شده است که آنان اظهار کفر براي پيامبران را از روي تقيه جايز دانسته اند.
اين نسبت نيز بي اساس است زيرا به اعتقاد شيعه، تقيه در چنين مواردي جايز نيست چنان که فاضل مقداد گفته است: اظهار الکفر تقية باطل، لانه يفضي الي اخفاء الدين بالکليه، لان اولي الزمان بالتقيه حين اظهار الدعوة، لان الاکثر من الناس يکون منکرا».اظهار کفر از روي تقيه باطل استف زيرا لازمه آن اين است که دين به کلي مخفي بماند، چون سزاوارترين زمان به تقيه، هنگام دعوت به آئين الهي است؛ زيرا اکثر مردم در آن هنگام منکر نبوت اند.


شرح المواقف، ج8، ص264؛ شرح المقاصد، ج5 ،ص50.
.همان.

.ارشاد الطالبين، الي نهج المسترشدين، ص303-304.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
2-عصمت در تلقی، حفظ و ابلاغ وحی:



عصمت از این ناحیه نیز مورد اتفاق است؛ این مرتبه از عصمت، چنانکه متکلمان گفته

اند مقتضای معجزه است؛ زیرا مقتضای معجزه این است که پیامبر در این مدعا که از

جانب خداوند به پیامبری برگزیده شده است تا احکام الهی را به بشر ابلاغ نماید،

راستگو است، بنابراین هر گونه احتمال خطای سهوی و عمدی در این باره منتفی

است.چنان چه تفتازاني گفته است:«ان المعجزة تقتضي الصدق في دعوي النبوة وما

يتعلق بها من التبليغ وشرعيه الاحکام».

مقتضاي معجزه، صادق بودن پيامبر در دعوي پيامبري و آنچه وابسته به آن است( يعني تبليغ پيامهاي الهي واحکام شرعي) مي باشد.


شرح المقاصد، ج2،ص193.

. النبراس ، ص 451.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
3-عصمت از گناه پس از نبوت:



در باره عصمت از گناه کبیره، به صورت عمدی، پس از نبوت اختلافی وجود ندارد، مگر آنچه به «حشویه» نسبت داده شده است.

اما دربارۀ عصمت پیامبران از گناهان کبیره به صورت سهوی، پس از نبوت، اقوال و آراء

مختلفی است. متکلمان امامیه، معتزله و محققان از متکلمان اشعري ، عصمت در اين

خصوص را لازم دانسته اند ولي مشهور ميان اشاعره جواز ارتکاب گناهان کبيره براي

پيامبران پس از نبوت از روي سهو است. متکلمان امامیه و محققان از معتزله و اشاعره

، عصمت از گناهان صغیره را خواه سهوی باشد و خواه عمدی، پس از نبوت لازم می

دانند. ولی اکثریت معتزله و اشاعره، گناه صغیره سهوی را بدون قید و شرط جایز

دانسته اند و گناهان صغیره عمدی را نیز اگر بر دنائت مقام دلالت نکند، روا شمرده اند.

به گفته«قاضی عیاضی» گروهی از محققان از فقها و متکلمان اهل سنت عصمت از

صغایر را نیز همانند عصمت از کبائر، بدون قید و شرط لازم دانسته اند؛ زیرا اولا: در

حقیقت گناه صغیره و کبیره اختلاف است.و ثانيا: سلف به تمام اعمال پيامبر اقتدا مي

کردند و به آنها احتجاج مي نمودند؛ وي اين قول را برگزيده و با وجوهي ديگر آن را

تقويت کرده است.


رک. شرح المواقف، ج 8، ص265 ؛ شرح المقاصد، ج5، ص50.

. الشفاء بتعريف حقوق المصطفي، ج2، ص127، 128.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
4-عصمت از گناه قبل از نبوت



در این باره نیز اقوال مذاهب و متکلمان اسلامی متفاوت است.«شیعه امامیه» عصمت از گناه در

این مرحله را نیز ، به طور مطلق لازم می داند؛ امااکثریت «اشاعره» و گروهی از «معتزله»

عصمت از گناه در این مرحله را، خواه عمدی باشد یا سهوی ،کبیره باشد یا صغیره، لازم ندانسته

اند.اکثر معتزله و برخی از اشاعره، معتقدند که عصمت از گناهان کبیره قبل از نبوت واجب است.

عده ای از آنان میان کبیره و صغیره تفکیک قائل نشده اند؛ به اعتقاد آنان: پیامبران از هر چیزی که

نفرت آور باشد، معصومند حتی اگر از افعال آنان نباشد؛ بلکه از قبیل تبهکاری پدران و مادران

باشد.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
5- عصمت از موارد دیگر



علاوه بر موارد یاد شده امور دیگری در باب عصمت انبیاء قابل بحث است که عبارتند از:
الف) عصمت در تشخیص موضوعات احکام شرعی.
ب) عصمت در تشخیص مصالح و مفاسد امور مربوط به زندگی اجتماعی.
ج)عصمت در مسائل مربوط به زندگی شخصی و عادی پیامبر صلی الله علیه وآله.
 

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
ممنون از خانوم ضحا و ناجی دلها که زحمت کشیدند و جواب دادند :53:
بنده هم در قالب چند ایه از کلام الله مجید این بحث رو پی میگیرم .
قبل از ورود به مراتب عصمت می پردازیم :
عصمت دارای مراتبی است


  • عصمت در گرفتن وحی الهی و نگهداری و ابلاغ آن به مردم

  • مصون ماندن معصوم از ترک اوامر الهی و ارتکاب معاصی

  • عصمت از خطاء و اشتباه در تطبیق اوامر الهی بر امور فردی و اجتماعی
مرتبه نخست عصمت در اخذ وحی و تبلیغ آن بی کم وکاست مورد اتفاق تمام علما و دانشمندان هست چه شیعه و چه سنی،قرآن کریم هم بدان گواهی می دهد
اما مرتبه دوم و سوم مورد اختلاف بین شیعه و سنی می باشد
شیعه پیامبر را از هرگناه و خطائی مصون دانسته و هرگز بین گناه چه صغیره و چه کبیره ، چه عمدی و چه سهوی و چه پیش از بعثت و چه بعد بعثت هیچ فرقی نمی داند(خانوم ناجی هم به این موارد اشاره فرمودند )
در این پست بیشتر رو سخن به مرتبه اول عصمت میباشد .

يكي از اصول مشترك بين همهي انبيا عصمت آنان در تلقّي وحي و حفظ و ابلاغ آن است. اين امور از اوصاف كماليه و ثبوتيه همهي پيامبران است. خداوند هرگونه نقص را از انبيا سلب كرده است و به صورت اصلي كلي در قرآن مي فرمايد: و ما كان لنبيٍّ ان يغل(1) هيچ پيامبري اهل خيانت نيست و نميتواند خيانت كند، آن هم نه تنها خيانت در مسايل مالي و مانند آن، بلكه در وحي نيز نبايد خيانت كند، بلكه بايد همه را بدون كم و زياد بازگو كند.

عصمت پيامبران از شرك و گناه

نبوّت و عصمت با شرك و گناه سازگار نيست. مقام نبوّت مقامي است كه صاحب آن هرگز دست به سوي گناه دراز نميكند؛ چون او درون گناه را ميبيند. وقتي انسان درون گناه را به صورت ماري سمّي ديد، هيچ گاه به سمت ان متمایل نمیشود. ما براي چه از مار فرار ميكنيم و خود را از اين مصیبت نجات ميدهيم و در برابر آن معصوم ميمانيم؟ زیرا خطر مار و هر حیوان گزنده سمی دیگر برای ما محسوس و مورد یقین میباشد .
انبيا
:pbut: درون گناهان را به صورت مار و عقرب ميبينند. گناه در روز قيامت به صورت مار و عقرب درميآيد و كسي كه چشم درون بين دارد هم بهخوبي باطن سمي گناه را مينگرد و دست به چيزي كه باطن آن سمّي است، نميزند.
مار و عقرب كه در قبر كافر و تبهكار ظهور ميكنند، جداي از رفتار او نيستند؛ بلكه همين عقايد و اخلاق و اعمال اوست كه بعد از مرگ به صورت مار و عقرب ظهور ميكند. پس درون معصيت، مار و عقرب است؛ و اگر كسي درون گناه را ببيند، به تباهي و گناه نزديك نميشود.

شاید کسی این چنین اشکال کند که ائمه و انبیاء چون درون گناه را میبینند لذا به ان نزدیک نمیشود و این دیدن درون گناه برای انها تکلیف دوری از گناه می اورد ولی برای بندگان عادی خداوند که چشم درون بین ندارند چطور ؟ انها که درون گناه را نمیبینند و از درون ان و ضرر ان اگاهی ندارند پس تکلیفی هم ندارند !!
باید این چنین جواب داد که مگر همه کسانی که از مار میترسند و از این حیوان گزنده سمی دوری میکنند مار گزیده هستند و سم مار را به وضوح دیده اند ؟؟ خیر ندیدهاند ولی تجربه دیگران و کنکاشهای علمی اینچنین نشان داده که این مار خطرناک و سمی هستند و باید دوری کرد .
بزرگان دین که وارثان انبیا هستند و کارشناسان دین محسوب میشوند سمی بودن گناه را برای ما گوشزد کرده اند و ضرر های ان را بای ما بیان کرده اند .


اميرالمؤمنين (عليه السلام) در پايان قصه ي عقيل مي فرمايد، شب هنگام كسي حلوايي برايم آورد. به او گفتم: اگر صله يا زكات يا صدقه است، بر ما اهل بيت حرام است، گفت: هيچ يك از اينها نيست و ليكن هديه است. به او گفتم: زنِ فرزند مرده، بر تو بنالد. آيا خواستي مرا از دين خداوند جدا سازي؟ آيا مُخَبَّط يا جن زده يا هذيان گويي و مي خواهي مرا از دين خدا با نيرنگ بازداري؟ سرّ اين گونه خطاب هاي عتاب آميز همان است كه خود حضرت علي (عليه السلام) ميبيند، مال حرام (مانند رشوه) با آب دهان مار يا استفراغش خمير شده است.

خداي سبحان مي فرمايد: انبيا گرچه اهل كفر نيستند، ولي، بر فرض محال، اگر شرك بورزند، همه طاعاتشان باطل ميشود:
لو أشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون (2)
به پيامبر خاتم
:pbuh: نيز مي فرمايد: لئن اشركت ليحبطنَّ عملك(3) پيام آوران الهي نه تنها كافر نخواهند شد بلكه پاسداران مرز وحي و نبوّتند: اولئك الّذين اتيناهم الكتاب والحكم والنّبوَّة فان يكفر بها هـؤُلاء فقد وكَّلنا بها قوماً ليسوا بها بكافرين (4) اگر ديگران كفر ورزيدند و اسلام را نپذيرفتند، ما وكلايي فرستاديم كه هرگز كفر نميورزند. انبيا نمايندگان ما هستند و ما آنان را به عنوان وكلاي دين برگزيدهايم. آنها هرگز كافر نميشوند، زيرا نبوّت با كفر سازگار نيست



ــــــــــــــــــــــــــــــ
1: سورهي آل عمران، آيه ي 161
2: سورهي انعام، آيه ي 88
3: سورهي زمر، آيه ي 65
4:
سورهي انعام، آيه ي 89
 
بالا