داستانی از اخلاق پیامبر

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
سلام يهودي ، «سام عليكم»

عايشه همسر رسول اكرم (ص) ، در حضور پيامبر نشسته بود كه مردي يهودي وارد شد.
هنگام ورودبه جاي سلام عليكم گفت: «السام ـ عليكم» يعني «مرگ بر شما». طولي نكشيد كه يكي ديگر وارد شد، او هم به جاي سلام گفت: «السام ـ عليكم». معلوم بود كه تصادف نيست،نقشه اي است كه با زبان، پيامبر اكرم را آزار دهند. عايشه سخت خشمناك شد و فريادبرآورد كه: «مرگ بر خود شما باد، اي برادران ميمونها و خوكها.»
رسول اكرم فرمود: «اي عايشه، ناسزا مگو، فحش و ناسزا اگر مجسم گردد بدترين و زشت ترين صورتها را دارد. نرمي، ملايمت و بردباري، روي هر چه گذاشته شود، آن را زيبا مي كندو زينت مي دهد، و از روي هر چيزي برداشته شود از قشنگي و زيبايي آن مي كاهد، چراعصبي و خشمگين شدي؟»عايشه گفت: «مگر نمي بيني يا رسول الله كه اينها با كمال وقاحت و بي شرمي به جاي سلام چه مي گويند؟»حضرت فرمود: «چرا، من هم در جواب گفتم: «عليكم» يعني: بر خود شما باد؛ و همين قدر كافي بود.»
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : داستانی از اخلاق پیامبر

فحش و ناسزا ، شكنندة روزهاست

روزي رسول اكرم (ص) شنيد يكي از زنانش در حالي كه روزه دار است، به كنيزش فحش و ناسزا مي دهد. حضرت فوري مقداري غذا فراهم كرد و آورد نزد آن زن، و به او فرمود: «از اين غذا بخور»!آن زن گفت: يا رسول الله! من روزه دار هستم.
حضرت فرمود: «چگونه تو روزه دار هستي در حالي كه به كنيزت ناسزا مي گويي؟! پس بدان وآگاه باش كه روزه گرفتن فقط امساك و پرهيز كردن از خوردني ها و آشاميدني ها نيست.»

آب جوشان جنهم ، خوراك فحّاشان است

پيامبراكرم (ص) فرمود: چهار گروه در روز قيامت به عذاب و عقاب سختي گرفتار مي شوند، به طوري كه اهل دوزخ از شدت عذاب و شكنجه ايشان رنج مي كشند.اين چهار گروه از آب جوشان جهنم مي نوشند و از سختي اين شكنجه و عذاب و هلاك شدن،فريادشان به واويلا بلند است.يكي از آن چهار گروه، شخصي است كه از دهانش چرك و خون و كثافت بيرون مي ريزد.اهل دوزخ سؤال مي كنند: «اين بدبخت دور از رحمت خدا كه اين چنين چرك و خون و كثافت ازدهانش بيرون مي ريزد، جرم و گناهش چيست؟» در جواب مي گويند: «اين بيچاره، جرم وگناهش اين است كه به هر سخن زشتي گوش فرا داده، از بيان كلمات زشت و دادن فحش وناسزا لذت مي برد، همان گونه كه آميزش جنسي (و خوردن و آشاميدن غذاهاي لذيذ) براي او لذت داشت.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : داستانی از اخلاق پیامبر

دعواي سماعه با شتربان خود

«سماعه»يكي از ياران امام صادق (ع) بود. روزي با يكي از ساربانان خود نزاع كرد و به اوناسزا گفت.
خبر دعواي سماعه با كارگرش به امام صادق (ع) رسيد، هنگامي كه سماعه خدمت حضرت وارد شد، امام صادق (ع) بدون مقدمه به او فرمود:
اي سماعه! اين چه دعوا و جنجالي بود كه ميان تو و شتربانت به وجود آمد؟ بپرهيز از اينكه با كسي بد دهني كرده، به او فحش و ناسزا بدهي و سر او داد بزني، و يا لعن و نفرين كني.سماعه مي گويد، من عرض كردم: به خدا قسم، به اين خاطر با او دعوا كردم كه وي در حق من ستم كرده بود. حضرت فرمود: اگر او به تو ستم كرده است، تو با ناسزا گويي و بد زباني بيشتر به او بدي كردي، و اين رفتار ناشايسته، روش ما نيست، و چنين دستوري به شيعيان خود نمي دهيم،پس از خداوند طلب آمرزش و مغفرت نما و ديگر چنين كار زشتي را تكرار نكن!
او در پاسخ توصيه و سفارش حضرت گفت: استغفار مي كنم و از خداوند طلب آمرزش مي نمايم و ديگر هرگز مرتكب چنين عمل زشتي نخواهم شد.
صائب تبريزي رحمه الله گفت:
پاك كن از سخن پوچ دهان را صائب، لقمةكام صدف، دُر ثمين مي بايد
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : داستانی از اخلاق پیامبر

با فحّاشان رفاقت نكنيد

عمرو بن نعمان جعفي مي گويد: امام صادق (ع) دوست و رفيقي داشت كه هميشه همراه حضرت بود واز او جدا نمي شد،
روزي به اتفاق از بازار كفاش ها عبور مي كردند، و به دنبالشان غلام آن مرد كه از اهل سند (يكي از ايالتهاي هند) بود مي آمد،
در بين راه ناگاه آن مرد به پشت سر نگاه كرد، غلام را نديد، بعد از چند قدم ديگر، دو مرتبه سر را به عقب برگرداند، باز هم غلام را نديد،
سومين بار به پشت سر نگاه كرد و او را صدا زد،اما از غلام ـ كه سرگرم تماشاي اطراف شده و از ارباب خود دور افتاده بود ـ خبري نبود،
براي مرتبة چهارم كه سر خود را به عقب برگرداند، غلام را ديد، با خشم و غضب به او گفت: «اي زنازاده ! كجا بودي؟»
امام صادق (ع) تا اين جمله را شنيد، با ناراحتي و تعجب دست خود را بلند كرد و محكم بر پيشاني زد و به دوست خود گفت: « سبحان الله! آيا دشنام مي دهي؟ و به مادرش نسبت كار ناروا داده، او را به زنا متهم مي كني؟ من گمان مي كردم تو مردي باتقوا وپرهيزكار و عفيف و خويشتن داري، اما اكنون مي بينم در تو ورع و تقوايي وجود ندارد(و به راحتي دشنام مي دهي و تهمت مي زني.) »آن مرد گفت: اي پسر رسول خدا، مادر اين غلام، سندي و مشرك است، و مسلمان نيست، و منبي جهت تهمت ناروا نزده ام. حضرت فرمود: مادرش مشرك بوده كه بوده، مگر نمي داني كه هر قوم و ملتي در امر ازدواج سنت و قانوني دارند كه طبق همان سنت و قانون ازدواج كرده، به وسيلة آن از زنا جلوگيري مي كنند. پس عملشان زنا نيست و فرزندانشان زنازاده محسوب نمي شوند (و كسي هم حق ندارد به آنان نسبت ناروا بدهد) ، حال از من دور شو (زيرا كه دوستان ما هرگز اين چنين بدزبان و هرزه گو نيستند.)
عمروبن نعمان مي گويد: بعد از آن، ديگر كسي نديد كه امام صادق (ع) با او راه برود، تاسرانجام مرگ بين آنها جدايي كامل انداخت.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : داستانی از اخلاق پیامبر

فحّاش بددهن ، مثل سگ وشيطان است

عياض بن حمّاد گفت: به پيامبر اكرم (ص) عرض كردم: اي رسول خدا ! مردي از خويشاوندانم كه مقام و منزلتش پايين تر از من است به من فحش و ناسزا مي دهد، اگر من بخواهم براي انتقام در پاسخ به او دشنام بدهم، آيا اشكالي دارد؟
حضرت در جواب من فرمود:المتسابان شيطانان يتعاويان و يتهاوتران.
«دونفر كه به يكديگر فحش و ناسزا مي دهند، مانند دو شيطانند كه با يكديگر در افتاده،مجادله و دعوا نموده، (و مثل سگ) به هم پارس مي كنند و همديگر را در هم مي كوبند،و پردة شرم و حيا را مي درند.»
درجمله اي ديگر به همين مضمون پيامبر اكرم مي فرمايد:المتسابان شيطانان يتعاويان و يتهارجان.
«دشنام دهندگان به يكديگر، دو شيطانند كه همچون سگان بر هم بانگ مي زنند و به هم مي پرند.»
درروايت ديگر حضرت مي فرمايد:المتسابان شيطانان يتهاذيان و يتكاذبان.
«دوكس كه به يكديگر دشنام و ناسزا مي گويند، دو شيطاني هستند كه هذيان و دروغ ميگويند.»
ابراهيم بن ميسره گفت چنين گفته اند كه:«فحاش هرزه گوي دشنام جوي، در روز قيامت به صورت سگي محشور مي شود يا اين كه در شكم سگي محبوس و زنداني مي گردد.»
امام صادق (ع) فرمود: من علامات شرك الشيطان الذي لايشك فيه ان يكون فحاشاً، لايبالي ماقال و لا ما قيل فيه.
«ازنشانه هاي شركت شيطان در نطفه و وجود انسان كه شك و ترديدي در آن نيست، اين است كه انسان از آنچه كه از دهانش خارج مي شود و مي گويد، و از آنچه از زبان مردم خارج ميشود و به او مي گويند باكي نداشته، فحاش، هرزه گو و دشنام جو باشد.»
 
بالا