حدیث الكساء (2)
قالت عائشة: خرج النبى صلى اللَّه علیه و سلم غداة و علیه مرط مرجل (3) من شعر أسود، فجاء الحسن بن على فأدخله ثم جاء الحسین فدخله، معه، ثم قال: جاءت فاطمة فأدخلها، ثم جاء على فأدخله، ثم قال: (إنما یرید اللَّه لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا)
حدیث كساء
... صفیه دختر شیبه گفت كه عایشه گفت:
صبحگاهى پیامبر (ص) از منزل خارج شد و در حالى كه ردائى از پشم یا خز از موى سیاه بر دوش او بود، پس حسن بن على (ع) آمد، پیامبر (ص) او را داخل رداء كرد، حسین (ع) آمد، او را هم زیر رداء جاى داد، فاطمه (س) آمد، او را هم وارد كرد، بعد از آنها على (ع) آمد پیامبر (ص) او را هم داخل كرد، پس پیامبر (ص) فرمود: إنما یرید اللَّه لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و یطهركم تطهیرا (4)
منحصرا خداوند اراده كرده است تا رجس و پلیدى را از شما اهلبیت ببرد و شما را پاكیزه كند، پاكیزه كردنى.
حدیث الكساء (5)
قیل: و سئلت عائشة عن أمیرالمؤمنین على بن أبىطالب رضىاللَّهعنه، فقالت: و ما عسیت أن أقول فیه و هو أحب الناس إلى رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و سلم لقد رأیت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و سلم قد جمع شملته على على و فاطمة والحسن والحسین و قال: هؤلاء أهل بیتى، أللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا.
قیل لها: فكیف سرت ألیه قالت: أنا نادمة، و كان ذلك قدرا مقدورا
حدیث كساء
... گفته شد، از عایشه دربارهى امیرالمؤمنین على (ع) پرسیدند. گفت:
خطا نمىكنم اگر دربارهى او بگویم، او محبوبترین مردم به رسول خدا (ص) بود. به تحقیق دیدم، پیامبر (ص) رداى خودش را بر على (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) كشیده بود و فرمود:
اینان اهلبیت منند، خدایا از آنان رجس و پلیدى را دور گردان و آنان را پاكیزه گردان، پاكیزه كردنى، بهاو گفته شد: پس چرا علیه او قیام كردى؟
گفت: من پشیمانم و آن حادثه (جنگ جمل) از پیش مقدر شده بود.
فاطمة سیدة نساء الأمة (6)
عن عائشة، قالت أقبلت فاطمة علیهاالسلام تمشى، لا واللَّه الذى لا اله إلا هو ما مشیها یخرم من مشیة رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، فلما رآها،
قال: مرحبا بإبنتى مرتین، قالت فاطمة علیهاالسلام:
فقال لى:
أما ترضین أن تأتى یوم القیامة سیدة نساء المؤمنین، أو نساء هذه الأمیة.
فاطمه سرور بانوان است
... عایشه گفت:
فاطمه (س) آمد، راه مىرفت، به آن خدائى كه جز او خدایى نیست راه رفتن او با راه رفتن رسول خدا (ص) فرقى نداشت، پس چون پیامبر (ص) او را دید فرمود: آفرین به دخترم، دوبار، فاطمه (س) فرمود: پدرم به من فرمود:
آیا راضى نمىشوى كه روز قیامت سرور زنهاى مؤمن یا سرور زنهاى این امت باشى.
قالت عائشة: خرج النبى صلى اللَّه علیه و سلم غداة و علیه مرط مرجل (3) من شعر أسود، فجاء الحسن بن على فأدخله ثم جاء الحسین فدخله، معه، ثم قال: جاءت فاطمة فأدخلها، ثم جاء على فأدخله، ثم قال: (إنما یرید اللَّه لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا)
حدیث كساء
... صفیه دختر شیبه گفت كه عایشه گفت:
صبحگاهى پیامبر (ص) از منزل خارج شد و در حالى كه ردائى از پشم یا خز از موى سیاه بر دوش او بود، پس حسن بن على (ع) آمد، پیامبر (ص) او را داخل رداء كرد، حسین (ع) آمد، او را هم زیر رداء جاى داد، فاطمه (س) آمد، او را هم وارد كرد، بعد از آنها على (ع) آمد پیامبر (ص) او را هم داخل كرد، پس پیامبر (ص) فرمود: إنما یرید اللَّه لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و یطهركم تطهیرا (4)
منحصرا خداوند اراده كرده است تا رجس و پلیدى را از شما اهلبیت ببرد و شما را پاكیزه كند، پاكیزه كردنى.
حدیث الكساء (5)
قیل: و سئلت عائشة عن أمیرالمؤمنین على بن أبىطالب رضىاللَّهعنه، فقالت: و ما عسیت أن أقول فیه و هو أحب الناس إلى رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و سلم لقد رأیت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و سلم قد جمع شملته على على و فاطمة والحسن والحسین و قال: هؤلاء أهل بیتى، أللهم أذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا.
قیل لها: فكیف سرت ألیه قالت: أنا نادمة، و كان ذلك قدرا مقدورا
حدیث كساء
... گفته شد، از عایشه دربارهى امیرالمؤمنین على (ع) پرسیدند. گفت:
خطا نمىكنم اگر دربارهى او بگویم، او محبوبترین مردم به رسول خدا (ص) بود. به تحقیق دیدم، پیامبر (ص) رداى خودش را بر على (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) كشیده بود و فرمود:
اینان اهلبیت منند، خدایا از آنان رجس و پلیدى را دور گردان و آنان را پاكیزه گردان، پاكیزه كردنى، بهاو گفته شد: پس چرا علیه او قیام كردى؟
گفت: من پشیمانم و آن حادثه (جنگ جمل) از پیش مقدر شده بود.
فاطمة سیدة نساء الأمة (6)
عن عائشة، قالت أقبلت فاطمة علیهاالسلام تمشى، لا واللَّه الذى لا اله إلا هو ما مشیها یخرم من مشیة رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، فلما رآها،
قال: مرحبا بإبنتى مرتین، قالت فاطمة علیهاالسلام:
فقال لى:
أما ترضین أن تأتى یوم القیامة سیدة نساء المؤمنین، أو نساء هذه الأمیة.
فاطمه سرور بانوان است
... عایشه گفت:
فاطمه (س) آمد، راه مىرفت، به آن خدائى كه جز او خدایى نیست راه رفتن او با راه رفتن رسول خدا (ص) فرقى نداشت، پس چون پیامبر (ص) او را دید فرمود: آفرین به دخترم، دوبار، فاطمه (س) فرمود: پدرم به من فرمود:
آیا راضى نمىشوى كه روز قیامت سرور زنهاى مؤمن یا سرور زنهاى این امت باشى.