نشانه های قحطی در ایران
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اوایل دهه شصت نوجوانی بیش نبودیم
اما خوب به خاطر داریم آن روزهایی را كه تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.
تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم
سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود
صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد
خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب.
جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی
نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت
و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اوایل دهه شصت نوجوانی بیش نبودیم
اما خوب به خاطر داریم آن روزهایی را كه تنها شامپوی موجود، شامپوی خمره ای زرد رنگ داروگر بود.
تازه آن را هم باید از مسجد محل تهیه می كردیم و اگر شانس یارمان بود
و از همان شامپوها یك عدد صورتی رنگش كه رایحه سیب داشت گیرمان می آمد حسابی كیف می كردیم
سس مایونز كالایی لوكس به حساب می آمد و پفک نمکی و ویفر شكلاتی یام یام تنها دلخوشی كودكی بود
صف های طولانی در نیمه شب سرد زمستان برای 20 لیتر نفت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بگو مگو ها سر كپسول گاز كه با كامیون در محله ها توزیع می شد
خالی كردن گازوئیل با ترس و لرز در نیمه های شب.
جیره بندی روغن، برنج و پودر لباسشویی
نبود پتو در بازار ، تازه عروسان را برای تهیه جهیزیه به دردسر می انداخت
و پوشیدن كفش آدیداس یك رویا بود