انسان پس از مردن ممكن است هزاران سال بلكه ميليونها سال در عالم قبر (برزخ)بماند، ولى سرانجام دوباره زنده شده و براى پس دادن اعمالش، به عالم رستاخيز خواهد آمد.
در قرآن مجيد آيات زيادى از سختى آن روز سخن به ميان آورده و اضافه مىكند كه انسانها در همچون لحظاتى از ترس و وحشت، نزديكترين افراد خويش را فراموش مىكنند.
مادران باردار، از وحشت، بچه هايشان را سقط مىنمايند و زنان شيرده، از فرزندان شيرخوار غفلت مىكنند، و كسان ديگر در حال مستى به سر مىبرند، در حالى كه مست نيستند، ولى عذاب خدا ترسناك است.
آرى در آن روز زنده ها مىميرند و همراه مرده ها دوباره زنده مىشوند و همگى به محشر مىآيند...
ضرت فاطمه عليهاالسلام هر چند مقام برترى دارد، ولى او نيز همانند ديگران اين مسير را مىپيمايد و پس از عالم برزخ به محشر مىآيد و در پيشگاه خدا مقام او بر ديگران ثابت مىشود...
على عليهالسلام مىفرمايند: روزى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله براى ديدار فاطمه عليهاالسلام به خانهى ما آمد، ولى دخترش را بسيار محزون ديد. از او پرسيد چرا اين گونه غمگينى؟ در جواب گفت: پدر جان! به ياد عالم محشر افتادم كه مردم در آن حال عريان خواهند بود. (ذكرت المحشر و وقوف الناس عراه...)
رسول گرامى فرمودند: نگران مباش، پس از آنكه من، على و ابراهيم خليل عليهالسلام سر از قبر برمىداريم آنگاه خداوند جبرئيل را با هفتاد هزار ملائكه به سراغ تو مىفرستند، سپس اسرافيل در حالى كه با سه پارچه زيبا از نور در اختيار دارد، كنار تو مىآيد و تو را از قبر بيرون مىنمايد، در حالى كه بدنت پوشيده است...
آنگاه با عزت و احترام بىنظير هفتاد هزار ملائكه تسبيح گويان تو را وارد محشر مىكنند و به همين تعداد حوريان بهشتى به استقبالت مىآيند. در اين هنگام مريم (دختر عمران)، خديجه (دختر خويلد)، حوا (زن آدم)، آسيه، (دختر مزاحم) هر كدام با صفوف ملائكه اطراف تو را مىگيرند و تو را بر روى منبرى از نور مىنشانند در اين هنگام جبرئيل به حضور تو مىرسد و مىگويد: هر حاجتى دارى بگو و تو مىگويى: خدايا! حسن و حسينم را مىخواهم.
در آن ساعت حسينت را مىبينى كه با بدن خون آلون به محشر مىآيد و از خدا مىخواهد كه قاتلان وى را به كيفر رساند، بلافاصله خداوند به خشم آمده و از خشم او ملائكه نيز به خشم آيند و شعلههاى جهنم زبانه مىكشد و قاتلان حسين و دشمنان او بر درون آتش افكنده مىشوند.
در احاديث معتبر از طريق عامه و خاصه آمده است كه در روز رستاخير حضرت فاطمه عليهاالسلام را به ناقهاى از ناقههاى بهشتى سوار مىكنند و ملائكه اطراف او را مىگيرند، جبرئيل از طرف راست، ميكائيل از طرف چپ، اميرالمؤمنين پيشاپيش، امام حسن و امام حسين نيز از پشت سر او را همراهى مىكنند، و با تمام عظمت و جلالت وى را به محشر مىآورند، تا جايى كه خلايق از ديدن او سرهاى خود را پايين بيندازيد و چشمهايتان را ببنديد، تا فاطمه عليهاالسلام دختر رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله عبور كند». مردم محشر با شنيدن اين پيام كه از سوى عرش خدا صادر مىگردد، همگى سرهاى خود را پايين مىاندازند و چشمهايشان را مىبندند و فاطمه عليهاالسلام از روى پل صراط عبور مىكند و در كنار بهشت قرار مىگيرد... (يا معشر الخلائق! نكسوا رئوسكم و غضوا ابصاركم حتى تمر فاطمه عليهاالسلام بنت محمد على الصراط، فتمر مع سبعين الف جاريه من الحور العين...)
آرى در روز قيامت نيز همهى چشمها لياقت ديدن فاطمه عليهاالسلام را نخواهند داشت، فقط آنان كه در اين دنيا امتحان پس داده و لياقت شيعه بودن را كسب كردهاند، مدال افتخار آن روز را از دست فاطمه عليهاالسلام دريافت مىدارند...
فاطمه عليهاالسلام در پيشگاه خدا با قاتلان خود و فرزندانش محاجه خواهد كرد و آنان را در ميان مردم محشر محكوم نموده و به عذاب دردناك الهى گرفتار خواهد نمود.
از روايات اسلامى استفاده مىشود، نخستين پروندهاى كه در روز رستاخير رسيدگى مىشود، پروندهى محسن شهيد (فاطمه) است، ولى آنچه دل فاطمه عليهاالسلام و شيعيان و محبان اهلبيت را بيشتر مىسوزاند، خاطرهى جانسوز كربلا است، كه در آن، امام حسين عليهالسلام را با يارانش به طور فجيع به شهادت رسانده و سرهايشان را از تنشان جدا نموده و زنان و دختران آنان را با تمامى بىرحمى اسير كردند...
در احاديث آمده است كه دختر گرامى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله پيرهن خونآلود امام حسين عليهالسلام را در روز قيامت به دست گرفته و خواستار محاكمه و كيفر قاتلان او مىگردد.
از حضرت امام صادق عليهالسلام آمده است كه فاطمه عليهاالسلام را در روز قيامت در قبهاى از نور مىنشانند. در اين هنگام، امام حسين به محشر مىآيد، در حالى كه سربريدهاش را به دست مىگيرد. فاطمه عليهاالسلام از ديدن چنين حالى صيحه مىكشد و مىافتد و تمام پيامبران و خلايق ديگر، از ديدن چنين وضعى به گريه مىافتند، سپس قاتلين امام حسين حاضر و محاكمه مىگردند و آنگاه به كيفر شديدى مىرسند...
و بالاخره در حديث ديگرى از طريق ابان بن عثمان از امام صادق عليهالسلام نقل شده: چون فاطمه عليهاالسلام به محشر آيد، پيرهن خونآلود امام حسين عليهالسلام را به دست گرفته، عرض مىكند: خدايا! اين پيرهن خونآلود حسين من است و تو خود مىدانى چه جناياتى در مورد او مرتكب شدهاند.
خطاب مىرسد: يا فاطمه! تو در نزد من محبوبى هر چه مىخواهى بگو. عرض مىكند: الهى! انتقام خون حسين را بگير.
در اين حال آتش جهنم بر قاتلين امام حسين مسلط مىگردد و با انواع عذاب به كيفر مىرساند.
از حضرت سلمان نقل شده كه رسول خدا دربارهى محبت فاطمه فرمودند:
يا سلمان! من احب فاطمه بنتى فهو فى الجنه معى، و من ابغضها فهو فى النار. يا سلمان! حب فاطمه ينفع فى ماه من المواطن، ايسر ذالك المواطن الموت و القبر و الميزان و المحشر و الصراط و المحاسبه... يا سلمان! ويل لمن يظلمها و يظلم بعلها اميرالمؤمنين عليا، و ويل لمن يظلم ذريتها و شيعتها.
اى سلمان! هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد، او در بهشت و كنار من خواهد بود و هر كس او را دشمن بدارد گرفتار آتش مىشود.
سلمان! علاقهمندى به فاطمه در صد جا به درد مىخورد: از جملهى آنها: هنگام مرگ، عالم برزخ، درياى ميزان، عرصات محشر، پل صراط و محاسبهى اعمال.
سلمان! واى بر كسانى كه به او ظلم كنند و واى بر آنان كه به شوهر او جفا نمايند، حتى واى بر ستمگرانى كه به فرزندان و شيعيان وى ستم كنند.
اين حديث مىرساند كه عشق و علاقه به فاطمه عليهاالسلام در عرصات محشر نيز نجاتدهنده است.
مقامات بهشتى حضرت زهرا و شيعيان ايشان ابوجعفر طبرى در كتاب بشارة المصطفى از همام ابىعلى نقل مىكند كه گفت به كعبالاحبار گفتم: نظر شما دربارهى شيعيان على بن ابيطالب (ع) چيست؟
در پاسخ گفت: «اى همام! من صفات آنها را در قرآن يافتهام، آنها حزب خدا و انصار دين خدا و پيرو ولّى هدا، و بندگان خاص و بزرگوار خدا در ميان خلق هستند، خداوند آنها را براى دين خود برگزيده، و براى بهشت خود آفريده است، آنها در فردوس اعلاى بهشت در ميان خيمه و اطاقهائى كه از (دانههاى شفّاف) مرواريد و لؤلؤ برپا شده، سكونت مىكنند، آنها در ميان مقرّبان ابرار هستند و از نوشابهى دست نخورده سر بسته سيراب مىشوند، اين نوشابه از آب چشمهاى است كه «تسنيم» نام دارد، كه به آنها اختصاص دارد، تسنيم چشمهاى است كه خداوند آن را به حضرت فاطمه دختر محمّد (ص) و همسر على (ع) عطا فرموده است كه منبع آن چشمه زير ستونى قرار دارد كه قبّهى آن ستون در خنكى و برودت مانند كافور، و در طعم مانند زنجبيل و در بو مانند مُشك است، سپس آب آن چشمه در جويها جريان مىيابد، شيعيان و دوستان فاطمه (س) از آن مىآشامند، و آن قُبّه داراى چهار ستون است، يك ستون آن از مرواريد سفيد است، كه در زير آن چشمهاى بنام «طهور» قرار دارد، و يك ستون آن از زُمُرّد سبز است كه در زير آن دو چشمه پر فوران از شراب طهور و عسل قرار دارد، هر يك از آن چشمهها به سوى قسمت پائين بهشت جريان دارند، جز چشمهى «تسنيم» كه در قسمت اعلاى بهشت، روان است كه خواص بهشتيان از آن مىآشامند، و آن شيعيان و دوستان على (ع) هستند، و اين است تفسير قول خدا كه در قرآن مىفرمايد:
يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيق مَخْتُومٍ... عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ.
: «آنها از شراب زلال دست نخوردهى سر بسته سيراب مىشوند... همان چشمهاى كه مقرّبان از آن مىنوشد (مطفّفين- 25- 28) پس اين نعمت بر شيعيان گوارا باد.
سپس كعبالاحبار گفت: سوگند به خدا، شيعيان را دوست نمىدارد مگر كسانى كه خداوند از آنها، عهد و ميثاق گرفته است.
ابوجعفرى طبرى پس از نقل فوق، مىگويد: سزاوار است كه شيعيان، اين حديث را با آب طلا بنويسند، تا نقل بسيار شده و از نابودى، حفظ گردد، و به مفاد آن عمل كنند كه موجب دستيابى به آنهمه درجات عالى بهشتى خواهد گرديد، با توجّه به اينكه اين روايت از اهل تسنّن نقل شده است كه براى حجّت بودن، رساتر است (و از تهمت ساختگى شيعه بدور است) و صحّتش روشنتر مىباشد.
پاسخ به سؤال سلمان
و نيز طبرى در كتاب بشارة المصطفى از كتاب كنز نقل مىكند كه ابوذر گفت: سلمان و بلال حبشى را ديدم نزد پيامبر (ص) آمدند، ناگهان سلمان بروى قدم رسول خدا (ص) افتاد و بوسيد، پيامبر (ص) او را از اين كار كنار زد و به او فرمود: «اى سلمان، آن كارى را كه عجمها براى شاهان خود انجام مىدهند، نسبت به من انجام مده، من بندهاى از بندگان خدا هستم، مانند بندگان مىخورم و مىنشينم»
سلمان عرض كرد: اى مولاى من از تو مىخواهم از فضائل فاطمه (س) در قيامت، به من خبر بدهى!
پيامبر (ص) با چهرهاى خندان به او نگريست و فرمود: «سوگند به خدائى كه جانم در دست قدرت او است، فاطمه (س) همان بانوئى است كه در عرصهى محشر، سوار بر شتر عبور مىكند كه سرش (نمودى) از خشيت خدا است، و چشمانش از نور خدا مىباشد، تا اينكه فرمود: جبرئيل در سمت راست آن شتر، و ميكائيل در سمت چپ آن، و على (ع) در پيشاپيش آن، و حسن و حسين (ع) در پشت سر آن حركت مىكنند، خداوند حافظ و نگهبان او است، تا از صحنهى محشر عبور كند در اين هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مىرسد:
«اى همهى خلايق! چشمهاى خود را فروخوابانيد، و سرهاى خود را پائين آوريد، اين فاطمه دختر پيامبر شما، همسر على (ع) امام شما، مادر حسن و حسين (ع) است، پس از پل صراط عبور مىكند در حالى كه دو چادر شفّاف و سفيد بر سر دارد.
وقتى كه فاطمه (س) وارد بهشت مىشود و به نعمتها و مواهبى كه خداوند براى او آماده ساخته مىنگرد، مىگويد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى اَذْهَبَ عَنّا الْحُزْنَ اِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ اَحَلَّنا دارَ الْمَقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ، لايَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ.
: «بنام خداوند مهربان، حمد و سپاس خداوند را كه: حزن و اندوه را از ما دور ساخت، البته خداى ما بخشنده و شكر پذير است، آن خدائى كه ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد كه در آن هيچگونه رنج و ناگوارى به ما نمىرسد».
رسول خدا (ص) فرمود: پس از آن خداوند به فاطمه (س) وحى مىكند: «اى فاطمه! آنچه مىخواهى از من مسئلت كن كه به تو عطا مىكنم و تو را خشنود سازم»
فاطمه (س) عرض مىكند: خدايا تو اميد منى، بلكه بالاتر از اميد منى، از درگاه تو مسئلت مىكنم كه دوستان من و دوستان دودمان مرا در آتش دوزخ، عذاب نكنى.
خداوند به او وحى مىكند: اى فاطمه! به عزّت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمين، به خود سوگند ياد نمودهام كه دوستان تو، و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نكنم.
فضائل مشترك حضرت زهرا (س) اين است كه نام پنج تن بر ساق عرش و بر در بهشت نوشته شده است و آن موجودات مقدس بر همهى فرشتگان معرفى شدهاند و ملائك آنان را ديده و شناختهاند.
ابن عباس از رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مىكند كه حضرت فرمود:
«ليلة عرج بى الى السماء رايت على باب الجنة مكتوبا: لا اله الا اللَّه، محمد رسولاللَّه، على حبيب اللَّه، الحسن والحسين صفوة اللَّه، فاطمة خيرة اللَّه، على مبغضيهم لعنةاللَّه»
تصوير حضرت زهرا در بهشت از ديگر منقبتى كه حضرت صديقه سلام اللَّه عليها با پدر و فرزندانش اشتراك دارد منور بودن بهشت است با تصوير او.
انس از حضرت رسول اكرم روايت مىكند كه آن حضرت فرمود:
«ان آدم صلوات اللَّه عليه نظر فى الجنة فلم ير صوره مثل صورته فقال: الهى ليس فى الجنة صورة مثل صورتى؟ فاخبره اللَّه تعالى و اشار الى جنة الفردوس، فراى قصرا من ياقوته بيضاء فدخلها فراى خمس صور مكتوب على كل صورة اسمها: انا محمود و هذا احمد، انا الاعلى و هذا على، انا الفاطر و هذه فاطمه، انا المحسن و هذا حسن، انا ذوالاحسان و هذا حسين».
«حضرت آدم چون در بهشت به هر سو نگريست و صورتى را به شكل و قيافهى خود نيافت، عرض كرد: خدايا، صورتى نظير چهرهى من نيافريدهاى؟ خداى متعال او را متوجه بهشت فردوس كرد و حضرت آدم در آنجا قصرى از ياقوت سفيد ديد و هنگامى كه وارد آن قصر شد، پنج تصوير مشاهده كرد كه اسامى هريك از آنان به اين شرح نوشته شده بود: من محمودم و اين احمد است، من اعلى هستم و اين على است، من فاطرم و اين فاطمه است، من محسنم و اين حسن است، من ذوالاحسانم و اين حسين است»
چنانكه رسول اكرم به شيعيان اميرالمؤمنين و فرزندان معصومش بشارت بهشت را داده است و در منقبت و عظمت مقام آنان مطالبى بيان داشتهاند، نسبت به شيعيان زهرا عليهاالسلام نيز عينا با ذكر همان مناقب مژدهى بهشت دادهاند. شيعه يعنى تابع و پيرو و اقتداكننده. شيعهى على كسى است كه از على عليهالسلام هدايت مىيابد و همراه او و متمسك و دست به دامان اوست. شيعهى فاطمه عليهاالسلام در اخبار عينا در رديف شيعيان على است. گاه پيامبر اكرم در مدح شيعيان اميرالمؤمنين سخن مىگويد، و گاه در منقبت شيعيان فاطمه سلاماللَّهعليها و همين روش رسول خدا نشانگر اين است كه حضرت زهرا عليهاالسلام خود استقلال دارد و داراى كرامات و مقام والا و صاحب ولايت كبرى مىباشد.
اينك حديثى از پيامبر اكرم در شان آن حضرت:
«عن جابر بن عبداللَّه مرفوعالا اذا كان يوم القيامة تقبل ابنتى فاطمة على ناقة من نوق الجنة...، خطامها من لولو رطب، قوائمها من الزمرد الاخضر، ذنبها من المسك الاذفر، عيناها ياقوتتان حمراوان، عليها قبة من نور، يرى ظاهرها من باطنها، و باطنها من ظاهرها، داخلها عفو اللَّه، خارجها رحمةاللَّه، على راسها تاج من نور، للتاج سبعون ركنا، كل ركن مرصع بالدر و الياقوت. يضىء كما يضىء الكوكب الدرى فى افق السماء على يمينها سبعون الف ملك، و عن شمالها سبعون الف ملك، و جبرئيل آخذ بخطام الناقة، ينادى باعلى صوته:
غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمهبنت محمد؛ فلا يبقى يومئذ نبى و لا رسول و لا صديق و لا شهيد الا غضوا ابصارهم حتى تجوز فاطمة فتسير حتى تحاذى عرش ربها جل جلاله...، فاذا النداء من قبل اللَّه جل جلاله: يا حبيبتى و ابنة حبيبى، سلينى تعطى، واشفعى تشفعى.... فتقول: الهى و سيدى ذريتى و شيعتى، و شيعة ذريتى و محبى، و محبى ذريتى. فاذا النداء من قبل اللَّه جل جلاله: اين ذرية فاطمة و شيعتها و محبوها و محبو ذريتها، فيقبلون و قد احاط بهم ملائكة الرحمة، فتقدمهم فاطمة، حتى تدخلهم الجنة».
جابر بن عبداللَّه از رسول خدا روايت مىكند كه فرمود:
«هنگامى كه روز قيامت فرارسد، دخترم فاطمه سوار بر ناقهاى از ناقههاى بهشتى وارد عرصه محشر مىشود، كه مهار آن ناقه از مرواريد درخشان و چهارپاى آن از زمرد سبز، دنبالهاش از مشك بهشتى، چشمانش از ياقوت سرخ، و بر فراز آن، قبهاى (خيمهاى) از نور، كه بيرون آن از درونش و درون آن از بيرونش نمايان است. فضاى داخل آن قبه، انوار عفو الهى و خارج آن خيمه، پرتو رحمت خدايى است. و بر فرازش تاجى از نور كه داراى هفتاد پايه است از در و ياقوت كه همانند ستارگان درخشان در افق آسمان نورافشانند. از جانب راست آن مركب هفتاد هزار ملك، و از طرف چپ آن هفتاد هزار فرشته است- و جبرئيل در حالى كه مهار ناقه را گرفته است- با صداى بلندى ندا مىكند: نگاه خود را فراسوى خويش گيريد، و نظرها به پايين افكنيد، اين فاطمه دختر محمد است كه عبور مىكند. در آن هنگام، حتى انبيا و صديقين و شهدا همگى از ادب، ديده فرومىگيرند؛ تا اينكه فاطمه عبور مىكند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مىگيرد، آنگاه از جانب خدا جل جلاله ندا مىشود: اى محبوبهى من، و اى دختر حبيب من، بخواه از من آنچه مىخواهى؛ تا عطايت كنم و شفاعت كن هر كه را مايلى تا قبول فرمايم. در جواب عرضه مىدارد: اى خداى من، و اى مولاى من، درياب ذريهى مرا، شيعيان مرا، پيروان مرا، و دوستان ذريهى مرا. بار ديگر از جانب حق خطاب مىرسد: كجا هستند ذريه فاطمه و پيروان او؟ كجايند دوستدارانش، و دوستداران ذريهى او؟ در آن هنگام جماعتى به پيش مىآيند و فرشتگان رحمت آنان را از هر سوى در ميان مىگيرند. و فاطمه عليهاالسلام در حالى كه پيشگام آنهاست همگى را همراه خود به بهشت وارد مىفرمايد».
حضرت صديقه سلاماللَّهعليها در روز قيامت سوار بر مركبهاى متفاوت به تناسب مواقف متعدد است؛ و اينكه در احاديث وارده، مركبهاى آن حضرت، متفاوت ذكر شده است، و به نظر بعضىها نوع مركب مورد اختلاف بوده است صحيح نيست. زيرا هر مركبى كه بيان شده است با مشخصات معين در موقف معين بوده و همهاش درست جاى اختلاف نيست؛ و علت اختلاف در مشخصات مركب، از اين جهت است كه هنگامى كه فاطمه عليهاالسلام به سوى عرش الهى سير مىكند مركب خاصى دارد، وقتيكه از مقابل عرش به جانب بهشت روان است يك مركب مخصوص ديگر؛ و همچنين هنگام ورود بهبهشت و جولان و طيران در فضاى رحمت الهى- همانند جعفر طيار- داراى مركبهاى خاص و گوناگون مىباشد. در روايتى كه ذكر شد، و مشخصات يكى از مركبهاى آن حضرت بيان گرديد و گفته شد كه جبرئيل مهار ناقهى بهشتى زهرا سلاماللَّهعليها را در روز محشر مىگيرد. مىتوان گفت كه جبرئيل، نمايندهى خاص خداى لامكان، در هر مكان و موقفى است و در برخى از آيات و روايات كه جملهى «خدا آمد» بكار رفته است، دانشمندان همه را حمل بر آمدن جبرئيل نمايندهى حق تبارك و تعالى نمودهاند؛ لذا هنگام ورود فاطمه عليهاالسلام به عرصهى محشر، آن يكتا كنيز برگزيدهى خدا و بانوى بانوان عالم از اولين و آخرين، همين شايستهى اوست كه مهار مركبش را جبريل امين بگيرد و با افتخار ندا كند:
«غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمة بنت محمد».
در يك روايت ديگر از رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم چنين نقل شده است كه فرمود: «... ينادى مناد من بطنان العرش، يا اهل القيامه غضوا ابصاركم، هذه فاطمه بنت محمد، تمر على الصراط، فتمر فاطمه عليها و تمر شيعتها على الصراط كالبرق الخاطف...».
«روز قيامت منادى از ميان عرش الهى ندا مىكند: اى اهل محشر چشمان خود فروگيريد، اين فاطمه دختر محمد است كه از صراط عبور مىكند، آنگاه فاطمه با شيعيان بسرعت برق از صراط مىگذرند».
در حديث ديگرى از حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم منقول است كه فرمود: «... ثم يقول جبرئيل: يا فاطمه سلى حاجتك. فتقولين: يا رب شيعتى. فيقول اللَّه عز و جل: قد غفرت لهم. فتقولين: يا رب شيعه ولدى. فيقول اللَّه: قد غفرت لهم. فتقولين: يا رب شيعه شيعتى. فيقول اللَّه: انطلقى فمن اعتصم بك فهو معك فى الجنه. فعند ذلك يود الخلائق انهم كانوا فاطميين، فتسيرين و معك شيعتك و شيعه ولدك و شيعه اميرالمؤمنين آمنه روعاتهم...».
«پس آنگاه جبرئيل عرض مىكند: اى فاطمه، هر چه مىخواهى از خداى خويش طلب كن. فاطمه عرض مىكند: خدايا، شيعيان مرا درياب. خطاب مىرسد: همهى شيعيان تو را آمرزيدم. عرضه مىدارد: پروردگارا، شيعهى فرزندانم را نيز نجات بده. ندا مىآيد: همهى آنان را بخشيدم؛ يا فاطمه، اينك در ميان اهل محشر برو و هر كسى كه به تو پناهنده شود، همراه تو به بهشت وارد خواهد شد. پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم سپس به سخنان چنين ادامه داد: در آن هنگام همهى مردم آرزو مىكنند كه اى كاش ما نيز فاطمى بوديم. يا فاطمه، در چنين روزى است كه شيعيان تو، پيروان اولاد تو، و شيعيان اميرالمؤمنين در پى تو به سلامت وارد بهشت مىشوند».
جناب جابر در يك حديث مفصل از حضرت باقر سلاماللَّهعليه نقل مىكند كه فرمود:
«... واللَّه يا جابر انها ذلك اليوم لتلتقط شيعتها و محبيها كما يلتقط الطير الحب الجيد من الحب الردىء، فاذا سار شيعتها معها عند باب الجنه، يلقى اللَّه فى قلوبهم ان يلتفتوا، فاذا التفتوا فيقول اللَّه عز و جل: يا احبائى ما التفاتكم؟ فقد شفعت فيكم فاطمه بنت حبيبى. فيقولون: يا رب احببنا ان يعرف قدرنا فى مثل هذا اليوم. فيقول اللَّه: يا احبائى ارجعوا و انظروا من احبكم لحب فاطمه، انظروا من اطعمكم لحب فاطمه، انظروا من كساكم لحب فاطمه، انظروا من سقاكم شربه فى حب فاطمه، انظروا من رد عنكم غيبه فى حب فاطمه، خذوا بيده و ادخلوه الجنه. قال ابوجعفر: واللَّه لا يبقى فى الناس الا شاك او كافر او منافق...».
«به خدا قسم يا جابر، اين است همان روزى كه مادرم زهرا شيعيان خود را از ميان اهل محشر جدا مىكند چنان مرغى كه دانههاى خوب را از بد جدا مىسازد. و چون همراه فاطمه شيعيانش به در بهشت مىرسند، خدا در قلب آنان چنين القاء مىفرمايد كه به پشت سر خويش نگاه كنند؛ آنگاه كه به عقب سر خود نظر افكنند، از جانب خداى تعالى خطاب مىشود: سبب چيست كه شما به پشت سرتان نگاه مىكنيد؟ من كه شفاعت فاطمه دخترم حبيبم محمد را دربارهى شما پذيرفتم. عرض مىكنند: پروردگارا دوست مىداريم قدر و منزلت ما شيعيان فاطمه در چنين روزى شناخته شود. پس، از جانب خداى تعالى خطاب مىشود: اى دوستان من برگرديد، برگرديد (به صحنهى محشر)، نظر افكنيد (در ميان آن جماعت و) هركس را كه براى دوستى فاطمه شما را دوست داشته است هر كس را كه به خاطر زهرا به شما دوستداران فاطمه اطعام كرده؛ نيكى نموده، و با جرعهى آبى سيرابتان كرده، و يا از غيبت افراد دربارهى شما مانع شده است: دست او را بگيريد و به بهشت واردش كنيد، سپس حضرت ابوجعفر (امام باقر) عليهالسلام اضافه فرمود: به خدا سوگند از بركت محبت جدهام زهرا كسى بر جاى نمىماند جز آنكسى كه نسبت به مقام والاى آلمحمد ترديد داشته و يا كافر و يا منافق باشد».
در «تفسير فرات بن ابراهيم» روايتى از حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم منقول است كه آن حضرت فرمود:
«... تدخل فاطمة ابنتى الجنة و ذريتها و شيعتها...، و ذلك قوله تعالى: (لا يحزنهم الفزع الاكبر)
... (و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون)
هى واللَّه فاطمة و ذريتها و شيعتها...».
«دخترم فاطمه با ذريه و شيعيانش وارد بهشت مىشوند، و در اين مورد است كه خداى تعالى مىفرمايد: هرگز فزع اكبر (هول و هراس بزرگ روز قيامت) آنها را غمگين نمىسازد... و با هر چه كه بدان تمايل دارند براى هميشه متنعمند...».
آرى، فاطمه و ذريه و شيعيان او در پناه رحمت خدا، از وحشت روز محشر در امن و امان هستند و از اينجا معلوم مىشود كه حضرت زهرا داراى شيعهى مخصوص به خود و صاحب استقلال شخصيت مىباشد.
عاصمى در كتاب زين الفتى- در بخش «الشراط الساعة»- از سلمان چنين روايت مىكند كه پيامبر اكرم فرمود:
«يا سلمان و الذى بعثنى بالنبوة لاخذن يوم القيامة بحجزة جبرئيل، و على اخذ بحجزتى، و فاطمة آخذه بحجزته، والحسن آخذ بحجزة فاطمة، والحسين آخذ بحجزة الحسن، و شيعتهم اخذه بحجزتهم.فاين ترى اللَّه ذاهبا برسولاللَّه؟ و اين ترى رسولاللَّه ذاهبا باخيه؟ و ان ترى اخا رسولاللَّه ذاهبا بزوجته؟ و اين ترى فاطمة ذاهبة بولدها؟ اين ترى ولد رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم ذاهبين بشيعتهم؟ الى الجنة و رب الكعبه يا سلمان، الى الجنة و رب الكعبة ياسلمان، الى الجنة و رب الكعبه يا سلمان، عهد عهد به جبرئيل من عند رب العالمين».
«اى سلمان، قسم به وجود مقدسى كه مرا به پيامبرى مبعوث فرموده است، در روز قيامت، من دامان جبرئيل (نمايندهى خداى عز و جل را مىگيرم، و على دامان مرا، و فاطمه دامان على را، و حسن دامان فاطمه را، و حسين دامان حسن را، و شيعيانشان دست به دامان آنها هستند. يا سلمان، آيا گمان مىكنى، خداى تعالى پيامبرش را (پناهندهى خود را) كجا مىبرد؟ و پيامبر، برادرش على را؟ و على همسرش زهرا را؟ و فاطمه دو فرزندش را؟ و آنها شيعيانشان را كجا خواهند برد؟ سپس پيامبر اكرم سه بار تكرار فرمودند: اى سلمان قسم به خداى كعبه به سوى بهشت مىبرند؛ و اين پيمانى است كه جبرئيل از جانب پروردگار جهانيان وعده داده است». اعتراف و ايقان به ولايت حضرت صديقه سلاماللَّهعليها، و اظهار تشيع و دوستى نسبت به او، در زيارت مخصوص آن حضرت نيز با اين جملات بيان شده است: «خدايا شاهد باش كه من از شيعيان زهرا و از دوستان اويم و معتقد به ولايت آن حضرت هستم».
با توجه به اينكه حضرت فاطمه صديقه سلاماللَّهعليها در والاترين مناقب و برترين مقامات با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است و با در نظر گرفتن مطالبى كه نسبت به مراتب عالى آن حضرت در روز قيامت بيان شد، و بشارتهائى كه دربارهى شيعيانش از پيامبر اكرم نقل شده است، هرگز معقول نيست كه صاحب اين مقامات عاليه وليةاللَّه نباشد.
مطالبى را كه بيان شد، از اخبارى كه در علت نامگذارى حضرت صديقه سلاماللَّهعليها به اسامى «فاطمه» و «بتول» وارد شده است مىتوان استفاده كرد. فاطمه اسمى است كه از اسماء حق تبارك و تعالى مشتق گرديده، و بر عرش و جنت چنين نوشته شده است: «انا الفاطر و هذه فاطمه».
در كتاب ذخائر العقبى مىخوانيم:
«قال رسولاللَّه صل اللَّه عليه و اله و سلم لفاطمة: يا فاطمه تدرين لم سميت فاطمة؟ قال على: يا رسولاللَّه لم سميت فاطمة؟ قال: ان اللَّه عز و جل قد فطمها و ذريتها عن النار يوم القيامة».
«پيامبر اكرم به فاطمه فرمود: آيا مى دانى چرا اسم ترا فاطمه نهادهاند؟ على عرض كرد،: يا رسولاللَّه خودتان بفرماييد سبب اين تسميه چيست. پيامبر اكرم فرمود: سبب اين است كه خداى تعالى فاطمه و شيعيان او را از آتش روز قيامت منقطع و دور نگهداشته است».
روايت مذكور را محبالدين طبرى در ذخائرالعقبى از ابنعساكر نقل كرده است و اضافه مىكند كه اين حديث را امام على بن موسى الرضا عليهماالسلام نيز در مسند خود ذكر كرده است. محبالدين طبرى مىگويد حضرت رضا در كتاب مسندش چنين مىفرمايد:
«ان رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال: ان عز و جل فطم ابنتى فاطمه و ولدها و من احبهم من النار فلذلك سميت فاطمه».
«پيامبر اكرم فرمود: بدرستيكه خداى تبارك و تعالى دخترم فاطمه و فرزندانش را و هركسى را كه آنان را دوست بدارد از آتش منقطع و دور گردانيده است و از اين جهت است كه او را فاطمه ناميدهاند».
علاوه بر دانشمندانى كه نامشان برده شد، جمعى ديگر از علماء نيز اين روايت را در كتابهاى خود آوردهاند، از جمله عبيدى مالكى
در عمدة التحقيق اين مطلب را ذكر كرده است.
(13)قسطلانى كه يكى از دانشمندان بزرگ عامه است در مواهب اللدنيه چنين نقل مىكند:
«روى النسائى و الخطيب مرفوعا: (انما سميت فاطمه لان اللَّه فطمها و محبيها عن النار).
و (سميت بتولا لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دينا و حسبا. و قيل لانقطاعها عن الدنيا الى اللَّه تبارك و تعالى) قاله ابن الاثير».
«نسائى و خطيب بغدادى از پيامبر روايت كردهاند كه فرمود: (فاطمه به اين دليل فاطمه ناميده شده كه خداى تبارك و تعالى او را و دوستانش را از آتش منقطع و دور گردانيده است)؛ و ابن اثير مىگويد: (او را بتول ناميدهاند، زيرا از نظر تدين و فضيلت و اصالت از تمام زنان عصر خويش جدا و ممتاز بوده است؛ همچنين گفته شده كه تسميهى او به بتول به اين دليل است: كه فاطمه دل از دنيا گسسته و به خداى خويش پيوسته است)».
هر يك از نامهاى حضرت فاطمه سلاماللَّهعليها رمزى و سرى دارد كه در اخبار وارد است، چرا فاطمهاش ناميدهاند؟ چرا او را بتول گفتهاند، و چرا اسمش را عذرا نهادهاند؟
چنانكه گفته شد «فاطمه» و «بتول» در حقيقت هر دو يك معنى دارند كه به فرمايش پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم حاكى از اين است كه حضرت فاطمه و فرزندش و شيعيان او در روز قيامت از آتش منقطع و دورند. خدا ما را نيز از شيعيان فاطمه سلاماللَّهعليها قرار بدهد، انشاءاللَّه.
مقام زهرا عليهاالسلام در بهشت با مقام پيامبر و على و حسنين عليهمالسلام يكسان است
منقبت ديگر، اشتراك فاطمهى زهرا سلاماللَّهعليها با پيامبر اكرم و اميرالمؤمنين و حسنين عليهم السلام است در مقامات و درجاتى كه مخصوص و منحصر مىباشد به پنج تن آلعبا. با دقت در اين دسته روايات كاملاً روشن مىشود كه آنان را مقام و مركزيت خاصى است، و هرگز هيچ بشرى را به آن درجات والا راه نيست.
زيد بن ارقم از پيامبر اكرم روايت مىكند كه آن حضرت خطاب به اميرالمؤمنين فرمود:
«انت معى فى قصرى فى الجنه مع فاطمه ابنتى (و انت اخى و رفيقى) ».
«يا على تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشين من هستيد. سپس پيامبر اكرم اين آيه را تلاوت فرمود: (برادرانه بر تختهاى بهشتى روبروى هم مىنشينيد)».
اين روايت را محبالدين طبرى در كتاب الرياض النضره، ابن مغازلى در مناقب، حموينى در فرائد، ابن باكثير
در وسيله المال، و عاصمى در زين الفتى، احمد بن حنبل در مناقب نقل كردهاند.
حديث ديگرى اميرالمؤمنين عليهالسلام مرفوعا از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل كردهاند كه رسول اكرم فرمود:
«فى الجنه درجه تدعى «الوسيله». فاذا سالتم اللَّه فسلوا لى الوسيله، قالوا: يا رسولاللَّه، من يسكن معك فيها؟
قال: على و فاطمه والحسن والحسين».
«در بهشت درجهاى است به نام «الوسيله»، هرگاه بخواهيد در هنگام دعا چيزى براى من از خدا بطلبيد، مقام «وسيله» را مسئلت نماييد، گفتند: يا رسولاللَّه چه كسانى در اين درجهى مخصوص با شما همنشين هستند؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و حسين». اين حديث از دانشمندان عامه نيز در كتب خود ذكر نمودهاند، از جمله سيوطى در كتاب جامع الكبير از حافظ ابن مردويه نقل كرده است.
ما شيعيان نيز در زيارت پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم چنين عرض مىكنيم: «اللهم اعطه الدرجة الرفيعة، و آته الوسيلة من الجنة».
چنانكه گفته شد درجة الوسيله- كه والاترين درجات بهشتى است- مخصوص و منحصر است به پنج تن، و هرگز بشرى را به آن رتبهى اعلى راه نيست. درجة الوسيله برتر از درجات جميع انبيا، اوصيا، اوليا، و علماء و مخلصين است.
اميرالمؤمنين چنين روايت مىكند كه پيامبر اكرم فرمود:
«انا و فاطمة و على والحسن والحسين فى مكان واحد يوم القيامة».
«روز قيامت من و فاطمه و على و حسن و حسين داراى مقام و منزلت واحدى هستيم».
آرى اينان در تمام عوالم خلقت مقام و منزلتشان يكى است. در عالم نور، در عالم ذر، در عالم اظله، در محشر، در عوالم سفلى و علوى، ملكى و ملكوتى، در غيب و شهود، خلاصه در تمام مسير آفرينش، از آغاز تا پايان، همه جا با هم، همرديف و همشان و هممقامند. بعضى ازعلماى عامه (سنى) كه حديث مذكور را نقل كردهاند عبارتند از: احمد بن حنبل در مسند، حافظ محبالدين طبرى در الرياض النضره.
روايت ديگرى كه حضرات عامه نيز نسبت به آن اهميت بسيار قائل شدهاند عبارت از اين است: روزى رسول اكرم وارد خانه على شد، و اميرالمؤمنين را در حال استراحت مشاهده كرد؛ و خطاب به حضرت زهرا چنين فرمود:
«انى و اياك و هذين (يعنى الحسنين) و هذالراقد (او النائم)، يوم القيامه فى مكان واحد».
«همانا، من و تو (يا زهرا) و حسن و حسين، و اين شخص كه در اينجا آرميده است (على)، روز قيامت همه در يك جا خواهيم بود».
راويان اين حديث عبارتند از: احمد ابن حنبل در مسند، حافظ ابنعساكر، محبالدين طبرى، حاكم حسكانى....
حاكم نيسابورى اسناد اين روايت را بررسى و آن را تأييد نموده است.
ما نيز مدارك اين حديث شريف را كاملاً رسيدگى كرديم؛ ترديدى در صحت آن نيست، و مسلماً از فرمايشات پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم مىباشد.
عبداللَّه بن قيس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل مىكند كه فرمود:
«انا و على و فاطمة والحسن والحسين يوم القيامة فى قبة تحت العرش».
«جايگاه من و على و فاطمه و حسن و حسين روز قيامت در قبهاى است كه زير عرش قرار دارد».
از اين روايت چنين معلوم مىشود كه والاترين مقامات كه «وسيله» نام دارد، در پايتخت عظمت حضرت حق تبارك و تعالى است؛ و هرگز كسى را به آنجا راه نيست. آرى، پايتخت عالم فقط جايگاه پنچ تن است، آنجا كه نشانگر عظمت و جلال و جلوهگاه نور جمال و جلال كبريايى است.
چنانكه گفته شد، اين انوار پنجگانه، در جميع منازل خلقت در تمام شئون ولايت همه جا همراه و همگام و همتايند؛ در ابتدا و انتها، در عالم اظله، در عالم ذر، در عالم ارواح و اشباح، در دنيا و برزخ، در حشر و نشر، خلاصه تا روز قيامت، از يكديگر جدا نبوده، در كنار هم در جميع مراحل و در تمام ملكات و فضائل بطور يكسان سهيمند.
منقبت چهاردهم، مقام ركوب (سواره بودن) در روز قيامت، در بهشت، و در هنگام سير در مواقف ديگر است كه حضرت زهرا سلام اللَّه عليها با پدر بزرگوارش و اميرالمؤمنين و حسنين اشتراك دارد، و هيچ زنى در عالم- از اولين و آخرين- داراى اين مقام نيست. فاطمه عليهاالسلام در اين رتبه نيز بين بانوان جهان بىهمتاست. از ميان بانوان، تنها اوست كه سواره وارد عرصهى محشر مىشود. فرق او با زنان ديگر، بلكه با جميع صديقين، علما، حكما و شهدا تفاوت پياده و سواره است.
بريده از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم روايت مىكند كه آن حضرت فرمود: «يبعث اللَّه ناقة صالح، فيشرب من لبنها هو و من آمن به من قومه. و لى حوض كما بين عدن و عمان، اكوابه عدد نجوم السماء فيستقى الانبياء. و يبعث اللَّه صالحا على ناقته. قال معاذ: يا رسولاللَّه، و انت على العضباء؟ قال: لا، انا على البراق، يخصنى اللَّه به من بين الانبياء، و فاطمه ابنتى على العضباء...».
«خداى تعالى ناقه حضرت صالح را در روز رستاخيز برمىانگيزد، پس حضرت صالح و ايمانآورندگان به او از شير آن شتر مىنوشند و سيراب مى شوند؛ ليكن مرا حوضى است به پهناى عدن تا عمان، كه تعداد جامهاى آن به شمار ستارگان آسمانى است، و انبيا (از من) طلب سقايت مىنمايند.
«پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم در ادامهى سخن چنين مىفرمايد): خداى تعالى در روز حشر، صالح را سوار بر ناقهاش برمىانگيزد. معاذ از پيامبر اكرم پرسيد يا رسولاللَّه آيا شما نيز سوار بر شتر عضباء به محشر وارد مىشويد؟ آن حضرت در جواب فرمود: نه، مركب اختصاصى من براق است، كه خداى تعالى مرا در ميان انبياء به اين مركب مخصوص گردانيده است، و عضباء مركب مخصوص دخترم فاطمه است».
روايتى را كه ذكر شد حافظ ابن عساكر در تاريخش آورده و علماى شيعه نيز آن را نقل نموده اند.
عضباء نام شترى است كه هر وقت على عليهالسلام از جانب پيامبر اكرم براى تبليغ اسلام مأموريت داشت بر آن سوار مىشد، چنانكه جهت قرائت سورهى برائت (توبه) در برابر كفار نيز على بر اين مركب مخصوص سوار بود.
كثير بن مره حضرمى روايت مىكند كه حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود:
«حوضى اشرب منه يوم القيامة انا و من آمن بى و من استسقانى من الانبياء. و تبعث ناقة ثمود لصالح، فيحتلبها فيشرب من لبنها هو والذين آمنوا معه من قومه ثم يركبها من عند قبره، حتى توافى به المحشر،... فقال معاذ: اذا تركب العضباء يا رسولاللَّه؟ قال: لا، تركبها ابنتى، انا على البراق، اختصصت به من دون الانبياء...».
«در روز قيامت مرا حوضى است كه من و هر كس كه به من ايمان آورده است از آن سيراب مىشويم، و از پيامبران نيز آنكه بخواهد سيراب مىگردد، در آن روز ناقهى ثمود براى صالح برانگيخته مىشود، صالح و آنان كه از قومش به او ايمان آوردهاند از شير آن شتر مىنوشند، سپس صالح در كنار قبرش بر آن ناقه سوار مىشود و به صحنهى محشر مىآيد. معاذ عرض كرد: يا رسولاللَّه آيا در آن هنگام شما هم بر شتر عضباء سوار مىشويد؟ فرمود: نه، عضباء مركب دخترم فاطمه است، و مركب من براق است كه در ميان انبيا به آن اختصاص يافتهام». ابوهريره مىگويد: شنيدم از پيامبر اكرم كه فرمود:
«تبعث الانبياء يوم القيامة على الدواب و يبعث صالح على ناقته، و ابعث على البراق، و تبعث فاطمة امامى على العضباء، و يبعث ابنا فاطمه- الحسن والحسين على ناقتين، و على بن ابىطالب على ناقتى».
«در روز قيامت انبيا سوار بر مركبها هستند، و صالح سوار با ناقهاش مبعوث مىشود، و من نيز بر براق و فاطمه در پيشاپيش من بر عضباء و دو فرزند فاطمه، حسن و حسين بر دو ناقهى ديگر، و على بن ابىطالب بر ناقهى مخصوص من، همگى سواره مبعوث مىشويم».
مركب انبيا- چنانكه را روايات استفاده مىشود- از مركبهاى عمومى بهشتى است نه اختصاصى؛ و با توجه به روايت قبلى، كه پيامبر مىفرمايد «در روز قيامت سواره مبعوث شدن بهمراه انبيا، مخصوص اميرالمؤمنين و فاطمه و حسنين سلاماللَّهعليهم مىباشد» در تمام مواقف، آنجا كه از مسير پنج تن سخن رفته است، رديف و ترتيب حركت چنين است: فاطمه از همه جلوتر، و رسول خدا پشت سر فاطمه، و اميرالمؤمنين بعد از پيامبر اكرم، حسنين پشت سر آنان هستند، حتى ورود پنج تن عليهمالسلام به بهشت نيز به همين ترتيب است.
دانشمندانى كه اين روايت ابوهريره را نقل كردهاند عبارتند از:
محبالدين طبرى در ذخائرالعقبى، حاكم در مستدرك- كه صحت آن را بررسى و تأييد كرده است-، ابن عساكر در تاريخش، و خطيب در تاريخش. سيوطى ضمن نقل اين حديث از ابوالشيخ و حاكم و خطيب و ابنعساكر چنين نتيجه مىگيرد كه اين روايت آن احاديثى را كه از طريق شيعه دربارهى پيشگام بودن فاطمه در هنگام سير پنج تن نقل شده است، تأييد مىكند.
حافظ سيوطى با ذكر اسناد و مدارك در كتاب جَمْع الجَوامِع آورده است كه حضرت رسول فرمود:
«اول شخص يدخل الجنه فاطمة بنت محمد».
«اول كسى كه به بهشت وارد مىشود فاطمه دختر محمد است».
و در حديث ديگر:
«ان اول من يدخل الجنة: انا و على و فاطمة والحسن والحسين...».
«ما پنج تن قبل از همه كس به بهشت وارد مىشويم...». از اين دسته اخبار، و احاديث ديگرى كه در اين موضوع از پيامبر اكرم وارد است، معلوم مىشود كه فاطمه عليهاالسلام داراى مركبهايى است مخصوص به خود، كه گاهى از نور، گاهى از ياقوت، و گاهى از زمرد است، و يكى از مركبهاى آن حضرت نيز عضباء است.فاطمه سلاماللَّهعليها هنگام سير در مواقف متعدد، مركبهاى مختلفى دارد؛ موقع ورود به محشر، هنگام داخل شدن به بهشت، وقت سير در جنت، و مراحل ديگر در موقفى سوار بر مركب مخصوص مىباشد، و اينكه در احاديث مركبهاى آن حضرت را متنوع ذكر كردهاند، به سبب همين تعدد مواقف و منازل است. اين منقبت فاطمه سلاماللَّهعليها- كه در ميان جميع زنان، از اولين و آخرين، تنها بانويى است كه سوار بر مركب محشور مىشود، و با توجه به اينكه در اين فضيلت با پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم بطور همسان اشتراك دارد-، خود برهان روشن و قاطعى است كه آن حضرت داراى مقام شامخ ولايت بوده، و از شئون همين رتبهى والاست كه جميع زنان در محشر پيادهاند، و او كه «وليةاللَّه» است، سوار بر مركب مخصوص به خود مىباشد.