عملی که مرگ را برایمان راحت می کند !

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
یاد مرگ و منازل آخرت و نیز تفکّر پیرامون عالم قبر و قیامت، مانع سقوط انسان به درّه تباهی و غفلت است. بسیاری از بزرگان و علما، سفارش میکردهاند که در طول شبانه روز، تا ده مرتبه به یاد مرگ باشید.

همه موجودات، حتماً و یقیناً، روزی طعم مرگ را خواهند چشید، لذا اندیشیدن بر مسأله مرگ و مسائل بعد از آن مانند قبر، برزخ، محشر، حساب و کتاب، بهشت و جهنّم، تأثیر فراوانی بر نگرش و رفتار افراد دارد.



باور ناپذیری مسائل معاد
کسی حقیقت مرگ، حالات احتضار، مسائل مختلف مطرح در عالم قبر، بزرخ، قیامت، بهشت و جهنّم را نمیداند و آنچه در دسترس انسانهاست، دورنمایی بیش نیست و به سختی پذیرفته میشود.


مرحوم شیخ الرئیس بو علی سینا در کتاب شفا، وقتی از مسأله معاد جسمانی سخن میگوید، در پایان متذکّر میشود که من در مورد معاد جسمانی نمیتوانم استدلال کنم، ولی چون صادق مصدّق فرموده است، من نیز بدان معتقدم.
در این بحث، مطالب مربوط به مرگ، و احتضار را بدون جنبه استدلال کلامی و فلسفی، و تنها با استناد به آیات قرآن کریم و روایات ائمه اطهار«سلاماللهعلیهم» ارائه میکنیم.[1]



احتضار و جان کندن
اوّلین منزل از منازل آخرت که آخرین منزل از منازل دنیاست، احتضار و جان کندن میباشد. اگر کسی در زندگی خود انسان نیکوکاری باشد، ملائکه با تلطّف و مهربانی بر بالین او حاضر میشوند و برای قبض روح او، با ملاطفت با وی برخورد مینمایند و اگر شیعه باشد، امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه» نیز بر بالین سر او میآیند:


«یا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ‏ یمُتْ‏ یرَنِى‏ مِنْ مُۆْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًایعْرِفُنِى طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا عَمِلا»[2]



ای کسی که آمال و آرزوها تو را فرا گرفته است، مرگ ناگهان میآید و آمال و آرزوها همگی به گور میرود و این آمال و آرزوها و این کاشکیها فایده ندارد
چنانچه آن فرد، از نظر اخلاق و اعتقادات در درجات بالایی باشد، همه چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» بر سر او حاضر میشوند و پس از قبض روح، او را نزد خود میبرند. قرآن کریم در توصیف جان دادن انسانهای نیکوکار میفرماید:
«الَّذینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکةُ طَیبینَ یقُولُونَ سَلامٌ عَلَیکمْ»[3]



ملائکه مأمور الهی، با تلطّف و احترام فراوان، همراه با سلام و رحمت، او را قبض روح میکنند. به تعبیر برخی از روایات، مرگ برای چنین انسانی مثل آن است که گلی را بو کند و از دنیا برود.[4]


علامه مجلسی با مرحوم جزائری «رضواناللهتعالیعلیهما» با یکدیگر تعهّد کرده بودند که هر کدام زودتر از دنیا رفت، در صورت امکان، خصوصیات مرگ و برزخ را برای دیگری که زنده است، بگوید. وقتی علامه مجلسی از دنیا رفت، به خواب مرحوم جزایری آمد و گفت: عزرائیل آمد و یک گلی به من داد و من آن را بو کردم و متوجّة شدم که مردهام.
امّا راجع به انسانهای بدکار، احتضار و جان کندن بسیار سخت و ناگوار خواهد بود. قرآن کریم در توصیف این حالت میفرماید:
«یضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ»[5]



ملائکهای که برای قبض روح انسانهاب بدکار حاضر میشوند، حالتی غضبناک دارند و با تازیانههای آتشین به سر و صورت فرد میزنند و او را قبض روح میکنند. در روایات، در مورد سختی جان کندن انسانهای بدکار، تعابیر مختلفی شده است. در برخی از روایات فرمودهاند به قدری قبض روح ایشان سخت است که گویی تمام رگهای بدنشان را به صورت زنده از بدن آنها بیرون میکشند. یا فرمودهاند قبض روح انسانهای بدکار، مانند آن است که درخت خارداری در بدن او ریشه دوانده باشد و این درخت را از بدن او بیرون بکشند. همچنین مثل قبض روح را به افتادن یک فرد از آسمان به زمین تشبیه فرمودهاند.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : عملی که مرگ را برایمان راحت می کند !

در روایت مشهوری آمده است که پیغمبراکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» با تعدادی از اصحاب خود در مسجد نشسته بودند که صداى مهیبى به گوش رسید و همه وحشت کردند. حضرت فرمودند: آیا دانستید این چه صدایى بود؟ گفتند خدا و رسولش بهتر مى‏دانند. پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» فرمودند: سنگى بود که هفتاد سال پیش به قعر جهنّم رها شد و الآن به ته دوزخ رسید و این صدا از رسیدن آن به ته دوزخ بود. هنوز کلام حضرت تمام نشده بود که به حضرت اطّلاع دادند یکی از منافقین مُرد![6]


استاد بزرگوار ما حضرت امام خمینی «قدّسسرّهالشّریف» در معناى این روایت مى‏فرمودند: معنایش این است که، یک نفر هفتاد سال در دنیا راه جهنم را پیش گرفته و حالا که مرده، به ته جهنّم رسیده است‏.



راه بدون بازگشت
توجّه به حال نیکوکاران و بدکاران در هنگام احتضار و جان کندن و آیات و روایاتی که برخی از آنها بیان شد، برای عبرتگیری و تذکّر هر مسلمانی کافی است.


قرآن کریم، در مورد مهمترین خواهش انسانهای بدکردار در هنگام احتضار و دم مرگ، میفرماید:
«قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکتُ کلاَّ إِنَّها کلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»[7]
آنان التماس میکنند که خدایا ما را برگردان تا کارهای نیک انجام دهیم، ولی در پاسخ خطاب میشود: برگشتی در کار نیست. تو عمری در اختیار داشتی که به فکر امروزت باشی، امّا غفلت ورزیدی!



در یکی از اشعاری که به امیرالمۆمنین «سلاماللهعلیه» منسوب است، حضرت میفرمایند:
«یا من بدنیاه اشتغل قد غره طول الأمل‏
الموت یأتی بغتة و القبر صندوق العمل‏»[8]
ای کسی که آمال و آرزوها تو را فرا گرفته است، مرگ ناگهان میآید و آمال و آرزوها همگی به گور میرود و این آمال و آرزوها و این کاشکیها فایده ندارد.



مسلمان حقیقی، در تکاپوی حسن عاقبت
مسلمان واقعی، باید همیشه و در همه حالات، به فکر قبر و قیامت خود باشد و به این امر بیندیشد که اگر ناگهان لحظه مرگ او فرا رسد، آیا دیانت و ایمان خود را همراه خواهد برد؟


قاسم بن علاء همدانی، یکی از وکلای امام زمان«ارواحنافداه» در آذربایجان بود که عمری طولانی داشت و در اواخر عمر بینایی خود را از دست داد. محمد بن احمد صفوانی میگوید: مرتّباً برای او توقیعاتی از ناحیه مقدّسه صادر میشد. تا اینکه مدّتی برای او نامهای نیامد. روزی وی را غمگین و ناراحت دیدم که نکند حضرت ولی عصر«ارواحنافداه» از دست او ناراحت باشند. هنگام ظهر، وقتی با هم ناهار میخوردیم، قاصدی از جانب امام زمان «ارواحنافداه» آمد و توقیع مبارک حضرت را به او داد.

قاسم بن علاء بسیار خوشحال شد و چون نابینا بود، نامه را به کاتب خود داد که بخواند. کاتب با دیدن نامه، به گریه افتاد. قاسم بن علاء پرسید: چرا گریه میکنی؟ مگر در نامه چه چیزی نوشته شده است؟ کاتب گفت: حضرت نوشتهاند که تا چهل شبانه روز دیگر، از دنیا میروی، کارهایت را جمع کن. وقتی این جمله را خواند، قاسم گفت: آیا من با سلامت دینی از دنیا میروم؟ کاتب گفت: آرى! حضرت فرمودهاند چون بمیرى دینت سالم است. قاسم خندید و گفت: بعد از این عمر طولانى، دیگر آرزویى ندارم. بعد از گذشت چهل روز، پس از طلوع فجر روز چهلم، قاسم بن علاء همدانی از دنیا رفت.[9]



اگر کسی به راستی در طول زندگی، در گفتار، کردار و اعمال خود به حضرات معصومین «سلاماللهعلیهم» شباهت پیدا کند، در موقع مرگ نیز عاقبت به خیر میشود و ایشان هنگام احتضار او، بر سر بالینش حاضر میشوند و او را با خود به بهشت و تحت لوای حمد، میبرند.
پس از احتضار و جان کندن، سخت باشد یا آسان و راحت، نوبت به عالم قبر میرسد که تعبیر پیامبر اکرم «صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» با توجّه به اینکه انسان نیکوکار باشد یا بدکار، باغی از باغهای بهشت است یا حفرهای از حفرههای جهنّم.[10]
امام صادق علیه السّلام مى فرمایند: یاد مرگ شهوات را در نفس مى میراند و مراکز روئیدن غفلت را نابود مى کند و قلب را به وعده هاى خدا، تقویت مى نماید و طبع را رقیق کرده و نشانه هاى هوى را مى شکند
ارزش یاد مرگ در روایات
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : عملی که مرگ را برایمان راحت می کند !

پیامبر بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى فرمایند: مرگ را بیشتر یاد کنید؛ زیرا هیچ بنده اى زیاد یاد مرگ نکند مگر اینکه خداى تعالى قلبش را زنده کند و مرگ را برایش آسان نماید.( یار عاشقان ، ج 7، ص 314)



امام صادق علیه السّلام مى فرمایند:
یاد مرگ شهوات را در نفس مى میراند و مراکز روئیدن غفلت را نابود مى کند و قلب را به وعده هاى خدا، تقویت مى نماید و طبع را رقیق کرده و نشانه هاى هوى را مى شکند.( همان)
پیامبر بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مى فرمایند:
برترین زُهد در دنیا، یاد مرگ است و بهترین عبادت، اندیشه و تفکر است . کسى که یاد مرگ بر سنگینى نیکى هایش بیفزاید، قبرش (در عالم برزخ ) را باغى از باغات بهشت یابد.(همان)



یاد مرگ در تزکیه نفس انسان نقش والایى دارد و براى فرد بسیار سودمند است، یاد مرگ مى تواند دیدگاه انسان را نسبت به جهان، دگرگون سازد. کسى که آگاهى یابد اینکه روزى مرگ او را در خواهد ربود، بدون تردید، زندگى معقولى براى خود انتخاب مى کند که بعد از مرگ، حوادث نامطلوب عالم برزخ گریبانگیر وى نشود و مستوجب عذاب برزخى نگردد.

مولاى بزرگوار، امیرالمۆمنین علیه السّلام در روایتى ارزشمند خطاب به فرزند بزرگوار خود مى فرمایند:
بدان که تو براى آخرت آفریده شده اى نه براى دنیا! و براى نیستى نه براى جاودانه زیستن (در این دنیا)، و براى مُردن نه براى زنده ماندن.



همانا تو در منزلى هستى، ناپایدار که باید از آن رخت بربندى. تنها چند روزى در آن خواهى زیست، راه تو، راه آخرت است و تو شکار مرگى که نه تو را از آن گریز است و نه گزیر. (مرگ) در پى هر که باشد، خواه و ناخواه، او را دریابد. از آن بترس در حالى که تو سرگرم گناهى باشى، گرفتارت سازد، به این امید که پس از آن توبه خواهى کرد، و مرگ میان تو و توبه ات حائل شود که در این صورت خود را تباه ساخته باشى.(تحف العقول، ص 124)
 
بالا