حرفهایی از جنس دلتنگی...

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی از جنس دلتنگی...




هر جا شد

می خوابم

پدرم گفته:

زمین خدا که ناز ندارد

روی خاک بخواب، تا خاکی بمانی...!



e9f4a9428c3d838fc6822c1b638dcc23-300






 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی از جنس دلتنگی...




پرنده ...



bird.jpg

تقدیر

یعنی پرنده باشی

خسته از هزار مهاجرت ِ باران دیده

حوالی ِ مقصد

آنقدر خسته که چشمت نبیند

ارتفاعت را کم کنی

و یک شکارچی

اولین شلیک زندگیش آنقدر خطا برود

که به تو مشترک شود

سقوط کنی تا

مدال افتخار ِ سینه ی کسی باشی

کسی که اصلا

که اصلا به تقدیر

اعتقاد ندارد ...




 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی از جنس دلتنگی...







از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی …

از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی ، میبُری …

از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی ، زیادی ای …

 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی از جنس دلتنگی...






کاش کسی یاد معلم ها می داد :

اول مهر شغل پدرها را نپرسند ؛

وقتی هنوز احترام به همهی شغل ها را و افتخار به همهی پدرها را یاد دانش آموزانشان ندادهاند !

حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم میخورد ، بماند …

 

*SAMIRA*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حرفهایی از جنس دلتنگی...






ما همه با زندگی معامله می کنیم …!

با خودمان هم معامله میکنیم و با کسانی که دوستشان داریم هم …!

اگر نبخشی ، نمی بخشم

خیانت کنی ، خیانت میکنم

بدی کنی ، بدی میکنم

دروغ بگویی ، دروغ می گویم

و همیشه کوچک می مانیم ؛

بدون تجربه ی زندگی بالاتر و آرمانی تر …!

این را بدانیم که با خوب ، خوب بودن هنر نیست

 
بالا