در پی انتصاب مهندس نیکزاد به سرپرستی وزارت ارتباطات و در حالی که وی وزارت دو وزارتخانه راه و مسکن را بر عهده دارد ،هوگو چاوز گفت :بیماری سرطانم شدت گرفته و نمیتوانم به وظایفم رسیدگی کنم لذا مهندس نیکزاد را به عنوان سرپرست ریاست جمهوری ونزوئلا منصوب میکنم .
به گزارش افکار نیوز ابراهیم رها در روزنامه اعتماد نامه ای برای محبوبش " پراید " نوشته که جالبه:
روزگار، ما را به جايي رسانده كه به پرايد نامه بنويسيم. (فكر كن!) پرايد عزيزم، شنيدهام مرز هجده ميليون تومان را رد كردهاي.اي قشنگتر از پريا از اين به بعد، انصافا، تنها تو كوچه نريا. چون با اين وضعيت زورگيري، اختلاس و... كلا بچههاي محل دزدن و خداي نكرده زبانم لال يكجا تو رو ميدزدند.
پرايد خوبم، انژكتورت را قربان، اي لاستيكت تو حلقم، اي فداي برجستگي صندوق عقب تو، اي دور رينگت بگردم، فكر ميكردي يك زمان به مدد تلاش شبانه روزي مسوولان هجده ميليون تومان بشوي؟!
اي پرايد، اي نازنين، اي ماكسيما مخفي، اي طرح ژنريك بنز، اي پرادو مينيمال تو الان در شرايطي هستي كه ميتوان لنتهايت را طوطياي چشم كرد. تو الان در موقعيتي هستي كه دود اگزوزت صد مرتبه از هواي فرحزاد مصفيتر است! تو چنان مقام و منزلتي داري كه مردم عاشق جيب چاك تو هستند. يعني قيمتت جيب جر ميدهد، باقلوا! من در حسرت آن لحظه خواهم سوخت كه سايپا سر در كارخانهاش بيلبورد بزند «اين ور پرايد اوفينا/ اون ور پرايد اوفينا».
اي تراول چك متحرك، اي هر دور لاستيك تو شيش ماه كار كردن من، اي كه ديروز در حد غضنفر بودي و امروز اما يك پا «ارزو» شدي. همينطور كه در خيابانها حركت ميكني و از مردم دل ميبري به جان مسوولان با بالا گرفتن برف پاككنهايت دعا كن. آنها و فقط آنها چنان در حوزه اقتصاد كيمياگري بلد بودند، كه توانستند نه مس، كه لگني مانند تو را طلا كنند؛ طلاي هجده عيار! باز من نميدانم چرا اين مردم ناسپاس از مسوولان انتقاد ميكنند. قيمت پرايد امروز، قيمت زانتياي يك سال پيش است. آيا اين امر به راحتي به دست ميآيد؟ اين دوستان ناممكنها را براي ما ممكن كردهاند. اي الهي آخ و همينطور بچهها متشكريم از بيخ.
به گزارش افکار نیوز، دکتر احمدی نژاد در حاشیه افتتاح دو شبکه تماشا و سلامت پس از مشاهده پورحسین، رئیس شبکه چهار (و همچنین مجری مناظره ها) به مزاح گفت: میخواهید الان هم بگویم بگم بگم؟
خبرنگار طنزانه ادامه ی گفتگوی رئیس دولت با رئیس شبکه چهار را اینگونه نقل میکند:
دکتر: الان هم بگویم بگم بگم؟
پورحسین: وا... چی بگم؟ بفرمایید
دکتر (با لبخند): بگم بگم؟
پورحسین که در شرایط سختی قرار گرفته لبخند میزند و وانمود میکند این امر موجب انبساط خاطرش شده است.
دکتر ادامه میدهد: حالا میخواهم مزاح دیگری با شما کنم!
پورحسین: بفرمایید.
دکتر: تورم ۲ درصد است. هههه هههه.
پورحسین لبخندی به پهنای صورت میزند: بله. صد درصد
دکتر: صددرصد نه، ۲ درصد
پورحسین: صحیح، ۲ درصد
دکتر: حالا یه مزاح دیگر
پورحسین با لبخند سر تکان میدهد.
دکتر: همه علیه من شده اند و نمیگذارند عدالت را خوب بگسترانم.
پورحسین و دکتر دوتایی قاه قاه میزنند زیر خنده.
دکتر: تازه ... یه چیز جدید یاد گرفتم...انسان آزاد خلق شده و باید آزاد باشه
پورحسین شکمش را میگیرد و میگوید: دکتر اذیت نکن تو رو خدا.
دکتر ولی بیرحمانه ادامه میدهد: یک طرحی در دست بررسی داریم که یک میدان بزنیم به اسم «قانون»، بعد با ماشین برویم هی این میدان را دور بزنیم، مجسمه آقای میم(بماند که دیگه کیه ) را هم به عنوان نماد دورزنی قانونی وسط میدان بگذاریم! (لبخند)
پورحسین (که همچنان شکمش را گرفته و از خنده دولا شده): جااان من؟ ها ها ها ها. نگو نگو ... هاهاها.
دکتر گوشی موبایلش را از جیب کتش بیرون میآورد و اینباکس اس ام اس ها را باز میکند و با لبخند میخواند:
- حالا اینو گوش کن. جدیده... میگه: چیه؟ فکر کردی پراید داری پولداری؟ ما تو خونه مون ۳۰ کیلو پسته داریم. برو از خدا بترس!
پورحسین نمیتواند جلوی خندهاش را بگیرد و در حالی که آثار کبودی بر صورت وی ظاهر شده روی زمین میافتد و از شدت خنده خودش را مورد ضرب و شتم قرار میدهد، دکتر هم کنارش ایستاده و غش غش دارد میخندد.
- چه زود حالت بد شد پورحسین جان! تازه میخواستم ببرمت مجلس که یه کمی با اونا شوخی کنیم جیگرت حال بیاد. اصل خنده اونجاست!
پورحسین که از شدت انبساط خاطر توانایی تکلمش را از دست داده با دست اشاره میکند که دیگر توانایی خنده های بیشتر ندارد و به دکتر میگوید هر چه زودتر تمامش کن. ولی دکتر یک شوخی ظریف دیگر هم میکند تا این که ناگهان خندههای پورحسین قطع شده و بیهوش میشود. دکتر کتش را درست میکند و دستانش را می تکاند و به همراهان میگوید: خب این هم از این! مناظره ها مجری خودش رو از دست داد، این دوره کمِ کمش ۵۰ دقیقه میتونیم افشاگری کنیم! منبع:http://www.afkarnews.ir/vdchzwnzi23nw6d.tft2.html
ضمن تبریک به همه اهالی فرهنگ و هنر بابت اعطای نشان فرهنگ به اسفندیار رحیم مشایی، فوتوکاتورهای زیر با لبخند و یک لیوان آب سرد، تقدیم میشود.
برای مشاهده کامل تصاویر،روی تصویر کلیک کنید .