واقعيت مسئله حج

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

تماشاي واقعيت حج، قلبي پاك، ديده اي بينا، سينه اي پر از نور، روحي الهي و نفسي تزكيه شده مي خواهد.
اهل بصيرت را در زمينه اين سفر مسائلي است كه از دسترس بسياري از عقول دور است.اين سفر، سفري ملكوتي و سيري الهي آن هم به سوي صاحب آفرينش است، رسيدن به حضور مقدس او لياقتي ما فوق لياقت ها و طهارتي ما فوق طهارت ها لازم دارد.در اين سفر خشوعي كامل، خضوعي جامع، حالي الهي و نيتي استوار و عزمي راسخ و گذشتي به پهناي فلك لازم است.زاد و توشه اين راه تماماً معنوي است، زاد و توشه مادي به اندازه اي لازم است كه ضعف جسم را برطرف كند.در اين سفر جز براي خدا نرويد، جز براي حق نباشيد و جز براي دوست نشنويد. جز براي معبود نگوييد و چون وارد مسجد الحرام شديد،جز خدا نبينيد.


مناظره امام صادق با ابن ابي العوجا به اين حديث عجيب كه مؤيد جملات بالاست و شيخ متقدمين، حضرت صدوق آن را در كتاب « مجالس » نقل كرده، عنايت كنيد :زماني كه ابن ابي العوجاء آن مادي گراي ملحد به همراه جماعتي از همراهان خود نزد امام صادق (عليه السلام) نشستند و آن اعتراض هاي جسورانه و بي ادبانه را در مورد مسئله حج عنوان كرد، امام صادق (عليه السلام) فرمود :برازنده ترين سلطان فرمانده كه بايد برابر او سان داد و برابر امر او سر اطاعت فرود آورد و از نافرماني او حذر كرد، خداست كه منشيء ارواح و صور است.ابن ابي العوجاء گفت : اين سلطان فرمانده غايب است و تو حواله به غايب مي دهي.امام (عليه السلام) فرمود : غايب آن جسم است كه وقتي منتقل از مكاني به مكان ديگر شد، از مكان اول غايب است و در مكان دوم حاضر است ولي خدا كه جسم نيست كه انتقال برايش تصور شود، پس غايب نيست وحضور دارد، ولي ما حضور نداريم مگر بواسطه پرچم.ابن ابي العوجاء سرافكنده برگشت، با ياران و همراهان مي گفت : من از شما خواسته بودم كه مرا به روي سجاده اي بنشانيد، شما مرا بر زير پاره اخگري، آتش مجمري افكنديد، آنان گفتند :


تو در مجلس امام صادق بس حقير بودي ! !آري، آن جناب غايب نيست، غايب ما هستيم كه با اطاعت از دستورهاي او و پوشيدن لباس تقوا لايق حضور مي شويم، تا جايي كه به مقام فنا رسيده جز او چيزي را نبينيم.
حرمت اين خانه را با فراهم آوردن خشوع و خضوع نگهداريد و چون خواستيد به آن مقام برويد با خلوص نيت و پاكي همه جانبه حركت كنيد كه بينايان راه با همه عظمتي كه داشتند خود را در آنجا بسيار كوچك مي كردند و بسيار حقير مي ديدند.آري، بزرگان دين خود را در اين راه نديده مي گرفتند و با كوچك كردن خود در تعظيم و بزرگداشت آن هر چه بيشتر مي افزودند، تاجوران محيط دين با تواضع و خاكساري پي در پي خود را به اين درگاه حق مي رساندند، حتي در اردوي امن جهان خود را مصغر و جزء مي كردند، با آن كه بزرگ بودند و مكبر و كل.

از اولياي اسلام، تواضع و خاكساري را بنگريد تا چه حد و چه اندازه در اين راه خويشتن را ناچيز مي شمردند. ائمه مسلمانان (عليهم السلام) آنقدر در جنب اين خانه وارد شده و خود را ناديده مي گرفتند كه تشخص خود را هيچگاه مانع از تكرار خاكساري بر در اين خانه قرار نمي دادند.

 
بالا