میثم تمار اسدی کوفی
میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از اصحاب برجستۀ امام علی علیهالسلام است.
فهرست مندرجات
۱ - نسب میثم تمار
۲ - اصالت غیر عرب میثم
۳ - کنیه میثم تمار
۴ - شغل میثم تمار
۵ - میثم صحابه سه امام شیعه
۶ - توجه خاص ائمه و پیامبر به میثم
۶.۱ - پیامبر
۶.۲ - امام علی
۶.۲.۱ - نمونه هایی از علم غیب میثم
۶.۲.۲ - میثم در زمره حواریون امام علی
۶.۲.۳ - میثم در زمره شرطه الخمیس
۶.۲.۴ - عدم حضور میثم در جنگ های امام علی
۶.۲.۵ - سب شدن میثم در کنار سب امام علی
۶.۳ - امام حسن و امام حسین
۷ - رهسپاری میثم برای عمره قبل از واقعه کربلا
۸ - مطلع بودن از چگونگی شهادت خود از طریق امام علی
۹ - نقل خبر شهادت خود برای دیگران
۱۰ - روایات مربوط به دستگیری و قتل میثم
۱۱ - روایت اول
۱۲ - روایت دوم
۱۳ - نحوه شهادت میثم
۱۴ - تاریخ شهادت میثم
۱۵ - تدفن میثم
۱۶ - تالیفات میثم
۱۶.۱ - تفسیر
۱۶.۲ - حدیث
۱۷ - خصوصیات میثم
۱۸ - فرزندان میثم
۱۹ - نوه های میثم
۲۰ - فهرست منابع
۲۱ - پانویس
۲۲ - منابع
ویرایش]
از جزئیات زندگی میثم اطلاعات روشنی در دست نیست. او و خاندانش در کوفه میزیستند و نسبت کوفی او از اینجاست. [۱]
در پارهای روایات از او با نسبت نهروانی یاد شده است (منسوب به شهر نهروان نزدیک بغداد، میان بغداد و واسط.
ویرایش]
با وجود ریشۀ عربی نام میثم، و پدرش یحیی، او اصالتاً عجم و غیرعرب بود و چون بردۀ زنی از بنیاسد بود، به طریق ولاء به این قبیلهانتساب یافت. [۲] [۳] [۴] [۵] [۶]
ویرایش]
بعداً حضرت علی او را از آن زن خرید و آزاد کرد و چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او فرمود پیامبر اکرم مرا آگاه کرده است که والدین عجمیات تو را میثم نامیدهاند. میثم سوگند خورد و سخن خداوند و پیامبر و علی علیهالسلام را تصدیق کرد. سپس امام از او خواست به نام گذشتهاش، که پیامبر هم او را آن گونه نامیده است، بازگردد. میثم پذیرفت و کنیهاش ابوسالم شد.
کنیۀ دیگر او ابوصالح بود. [۷] [۸] [۹] [۱۰]
ویرایش]
میثم برای گذران زندگی در بازار کوفه خرمافروشی میکرد؛ ازاین رو، به او لقب تمّار دادهاند. به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزقخربزه میفروخت. [۱۱]
ویرایش]
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، علی و حسن و حسین علیهمالسلام، برشمردهاند، [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی حضرت علی بوده است. [۱۶]
میثم بسیار دوستدار اهل بیت پیامبرعلیهمالسلام بود. [۱۷]
ویرایش]
آنان نیز متقابلاً به او توجه خاصی داشتند.
امّسلمه، همسر پیامبر، پیامبر بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارۀ وی به حضرت علی سفارش نموده بود. [۱۸]
عنایت خاص امام علی بود و از آن حضرت، علوم بسیاری فرا گرفت. [۱۹] امام با او گفتگوهای بسیار داشت. [۲۰] دانش بسیار واسرار وصیت را به وی آموخت، او را از امور غیبی آگاه ساخت. [۲۱] و در زمرۀ گروهی از مؤمنان آزموده قرار داد که در درک و تحمل امر رسول خدا و سخنان اهل بیت علیهمالسلام مقام والایی داشتند. [۲۲] از این مطالب معلوم میشود میثم از ظرفیت روحی بالایی برخوردار بوده است.
علم غیب میثم و اطلاع او از حوادث آینده عبارت بود از: پیشگویی مرگ معاویه، خبر شهادت امام حسین برای زنی مکّی به نام جبله [۲۳]، دستگیری خویش توسط سرکردۀ طایفۀ خود و شهادتش به دستور ابنزیاد و آزادی مختاربن ابیعُبَیْده ثقفی از زندان. [۲۴][۲۵]
[۲۶] [۲۷] و حواریون و یاران برگزیدۀ امام علی [۲۸][۲۹] [۳۰] [۳۱] به شمار آورند.
شُرطۀ الخَمیس یاد کردهاند. این گروه، دلیر مردانی بودند که با حضرت علی پیمان بسته بودند در جنگها تا پای جان، آن حضرت را یاری و همراهی کنند. [۳۲] [۳۳]
سکوت منابع دربارۀ حضور میثم تمّار در جنگهای زمان حضرت علی (جَمل، صِفّین و نهروان)، این موضوع را به ذهن متبادر میکند که آشنایی او با آن حضرت، احتمالاً در دوران پایانی حکومت امام بوده است، به خصوص که روایات تاریخی بر جای مانده از میثم، حاوی مطالبی از این دوران و پس از آن است. از آن جمله، روایت راجع به حملۀ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عدهای از زنان وکودکان در آنجاست.
سبّ حضرت علی و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد میکرد و او را دشنام میداد. [۳۴]
وفادار امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در آمد. [۳۵] [۳۶]
امام حسین به میثم توجه ویژهای داشت و از او به نیکویی یاد میکرد. [۳۷]
ویرایش]
در سال ۶۰، کمی پیش از قیام امام حسین و حادثۀ کربلا، میثم برای عمره رهسپار مکه شد وچون امام را نیافت، سراغ او را از امّسلمه گرفت و امّسلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از امّسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزدخداوند با امام دیدار خواهد کرد. [۳۸]
[۳۹] [۴۰] [۴۱]
ویرایش]
امام علی میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به اوبشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست عبیداللهابن زیاد (والی اموی در کوفه) آن است که در آخرت، کنار امام در درجهایشایسته خواهد بود.
گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز میخواند و با آن سخن میگفت. [۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵]
ویرایش]
میثم خبر شهادتش را، که از زبان امام علی شنیده بود، برای دیگران نقل میکرد. از جمله، به روایتی، او و حبیب بن مظاهر در میان جمعی خبر شهادت خود را بیان کردند، اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند. [۴۶]
ویرایش]
دربارۀ دستگیری و قتل میثم دو روایت وجود دارد.
ویرایش]
به روایتی، ابنزیاد از طرف یزیدبن معاویه، خلیفۀ اموی (۶۰ـ ۶۴)، مأمور شد میثم را – که میدانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی است – به دار بیاویزد. [۴۷] در پی آن، میثم پس از عمره، هنگامی که از مکه به سوی کوفه بازمیگشت، به دست مأموران ابنزیاد دستگیر شد.
در زندان، میثم با مختار، که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیشگویی کرد.
ابنزیاد از عریفِ (سرکردۀ) قومِ میثم خواسته بود او را تحویل دهد، در غیر این صورت او را خواهد کشت. ابنزیاد ظاهراً وی را همراه صدسوار از سپاهش فرستاد و آنان میثم را در قادسیه (در پانزده فرسخی کوفه)، دستگیر کردند و به کوفه بردند و سپس به دستور ابنزیاد به دار آویختند. [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱]
میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از اصحاب برجستۀ امام علی علیهالسلام است.
فهرست مندرجات
۱ - نسب میثم تمار
۲ - اصالت غیر عرب میثم
۳ - کنیه میثم تمار
۴ - شغل میثم تمار
۵ - میثم صحابه سه امام شیعه
۶ - توجه خاص ائمه و پیامبر به میثم
۶.۱ - پیامبر
۶.۲ - امام علی
۶.۲.۱ - نمونه هایی از علم غیب میثم
۶.۲.۲ - میثم در زمره حواریون امام علی
۶.۲.۳ - میثم در زمره شرطه الخمیس
۶.۲.۴ - عدم حضور میثم در جنگ های امام علی
۶.۲.۵ - سب شدن میثم در کنار سب امام علی
۶.۳ - امام حسن و امام حسین
۷ - رهسپاری میثم برای عمره قبل از واقعه کربلا
۸ - مطلع بودن از چگونگی شهادت خود از طریق امام علی
۹ - نقل خبر شهادت خود برای دیگران
۱۰ - روایات مربوط به دستگیری و قتل میثم
۱۱ - روایت اول
۱۲ - روایت دوم
۱۳ - نحوه شهادت میثم
۱۴ - تاریخ شهادت میثم
۱۵ - تدفن میثم
۱۶ - تالیفات میثم
۱۶.۱ - تفسیر
۱۶.۲ - حدیث
۱۷ - خصوصیات میثم
۱۸ - فرزندان میثم
۱۹ - نوه های میثم
۲۰ - فهرست منابع
۲۱ - پانویس
۲۲ - منابع
ویرایش]
از جزئیات زندگی میثم اطلاعات روشنی در دست نیست. او و خاندانش در کوفه میزیستند و نسبت کوفی او از اینجاست. [۱]
در پارهای روایات از او با نسبت نهروانی یاد شده است (منسوب به شهر نهروان نزدیک بغداد، میان بغداد و واسط.
ویرایش]
با وجود ریشۀ عربی نام میثم، و پدرش یحیی، او اصالتاً عجم و غیرعرب بود و چون بردۀ زنی از بنیاسد بود، به طریق ولاء به این قبیلهانتساب یافت. [۲] [۳] [۴] [۵] [۶]
ویرایش]
بعداً حضرت علی او را از آن زن خرید و آزاد کرد و چون نامش را پرسید، گفت سالم نام دارم. حضرت به او فرمود پیامبر اکرم مرا آگاه کرده است که والدین عجمیات تو را میثم نامیدهاند. میثم سوگند خورد و سخن خداوند و پیامبر و علی علیهالسلام را تصدیق کرد. سپس امام از او خواست به نام گذشتهاش، که پیامبر هم او را آن گونه نامیده است، بازگردد. میثم پذیرفت و کنیهاش ابوسالم شد.
کنیۀ دیگر او ابوصالح بود. [۷] [۸] [۹] [۱۰]
ویرایش]
میثم برای گذران زندگی در بازار کوفه خرمافروشی میکرد؛ ازاین رو، به او لقب تمّار دادهاند. به روایتی نیز او در مکانی به نام دارالرزقخربزه میفروخت. [۱۱]
ویرایش]
میثم را از اصحاب سه امام نخست شیعیان، علی و حسن و حسین علیهمالسلام، برشمردهاند، [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] اما شهرت او بیشتر به سبب شاگردی حضرت علی بوده است. [۱۶]
میثم بسیار دوستدار اهل بیت پیامبرعلیهمالسلام بود. [۱۷]
ویرایش]
آنان نیز متقابلاً به او توجه خاصی داشتند.
امّسلمه، همسر پیامبر، پیامبر بارها از میثم به نیکی یاد کرده و دربارۀ وی به حضرت علی سفارش نموده بود. [۱۸]
عنایت خاص امام علی بود و از آن حضرت، علوم بسیاری فرا گرفت. [۱۹] امام با او گفتگوهای بسیار داشت. [۲۰] دانش بسیار واسرار وصیت را به وی آموخت، او را از امور غیبی آگاه ساخت. [۲۱] و در زمرۀ گروهی از مؤمنان آزموده قرار داد که در درک و تحمل امر رسول خدا و سخنان اهل بیت علیهمالسلام مقام والایی داشتند. [۲۲] از این مطالب معلوم میشود میثم از ظرفیت روحی بالایی برخوردار بوده است.
علم غیب میثم و اطلاع او از حوادث آینده عبارت بود از: پیشگویی مرگ معاویه، خبر شهادت امام حسین برای زنی مکّی به نام جبله [۲۳]، دستگیری خویش توسط سرکردۀ طایفۀ خود و شهادتش به دستور ابنزیاد و آزادی مختاربن ابیعُبَیْده ثقفی از زندان. [۲۴][۲۵]
[۲۶] [۲۷] و حواریون و یاران برگزیدۀ امام علی [۲۸][۲۹] [۳۰] [۳۱] به شمار آورند.
شُرطۀ الخَمیس یاد کردهاند. این گروه، دلیر مردانی بودند که با حضرت علی پیمان بسته بودند در جنگها تا پای جان، آن حضرت را یاری و همراهی کنند. [۳۲] [۳۳]
سکوت منابع دربارۀ حضور میثم تمّار در جنگهای زمان حضرت علی (جَمل، صِفّین و نهروان)، این موضوع را به ذهن متبادر میکند که آشنایی او با آن حضرت، احتمالاً در دوران پایانی حکومت امام بوده است، به خصوص که روایات تاریخی بر جای مانده از میثم، حاوی مطالبی از این دوران و پس از آن است. از آن جمله، روایت راجع به حملۀ یاران معاویه به نواحی هِیت و اَنبار و کشتن عدهای از زنان وکودکان در آنجاست.
سبّ حضرت علی و یارانش، از میثم نیز به بدی یاد میکرد و او را دشنام میداد. [۳۴]
وفادار امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در آمد. [۳۵] [۳۶]
امام حسین به میثم توجه ویژهای داشت و از او به نیکویی یاد میکرد. [۳۷]
ویرایش]
در سال ۶۰، کمی پیش از قیام امام حسین و حادثۀ کربلا، میثم برای عمره رهسپار مکه شد وچون امام را نیافت، سراغ او را از امّسلمه گرفت و امّسلمه او را از احوال امام آگاه نمود. میثم که عازم بازگشت به کوفه بود، از امّسلمه خواست به امام سلام برساند و بگوید نزدخداوند با امام دیدار خواهد کرد. [۳۸]
[۳۹] [۴۰] [۴۱]
ویرایش]
امام علی میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به اوبشارت داده بود که پاداش مقاومت او در برابر خواست عبیداللهابن زیاد (والی اموی در کوفه) آن است که در آخرت، کنار امام در درجهایشایسته خواهد بود.
گفته شده است میثم کنار آن درخت نماز میخواند و با آن سخن میگفت. [۴۲] [۴۳] [۴۴] [۴۵]
ویرایش]
میثم خبر شهادتش را، که از زبان امام علی شنیده بود، برای دیگران نقل میکرد. از جمله، به روایتی، او و حبیب بن مظاهر در میان جمعی خبر شهادت خود را بیان کردند، اما حاضران، آنان را تکذیب و تمسخر کردند. [۴۶]
ویرایش]
دربارۀ دستگیری و قتل میثم دو روایت وجود دارد.
ویرایش]
به روایتی، ابنزیاد از طرف یزیدبن معاویه، خلیفۀ اموی (۶۰ـ ۶۴)، مأمور شد میثم را – که میدانست از دوستان و طرفداران جدّی حضرت علی است – به دار بیاویزد. [۴۷] در پی آن، میثم پس از عمره، هنگامی که از مکه به سوی کوفه بازمیگشت، به دست مأموران ابنزیاد دستگیر شد.
در زندان، میثم با مختار، که او نیز زندانی شده بود، برخورد کرد و خبر آزادی نزدیک او را پیشگویی کرد.
ابنزیاد از عریفِ (سرکردۀ) قومِ میثم خواسته بود او را تحویل دهد، در غیر این صورت او را خواهد کشت. ابنزیاد ظاهراً وی را همراه صدسوار از سپاهش فرستاد و آنان میثم را در قادسیه (در پانزده فرسخی کوفه)، دستگیر کردند و به کوفه بردند و سپس به دستور ابنزیاد به دار آویختند. [۴۸] [۴۹] [۵۰] [۵۱]