قدرت نرم (1) بر رويکرد نئوليبراليستي مبتني است و به مجموعه اي از مؤلفه هاي فرهنگي - اصولي اشاره مي کند؛ مؤلفه هايي مانند:
ترويج دموکراسي در سطح جهان، گسترش حقوق بشر، اشاعه اقتصاد بازار آزاد، خاص گرايي آمريکايي و رسالت آمريکايي که از بدو تکوين کشور آمريکا، نقش مهمي در هويت سازي و هويت بخشي به اين کشور و سياست هاي آن ايفا کرده است.
اين مفاهيم را مي توان در کنار ساير ملاحظات سخت افزاري قدرت بنيان مطالعه سياست خارجي آمريکا قرار داد. استفاده از مقوله قدرت نرم در دستگاه تصميم گيري خارجي آمريکا، موضوع جديدي نيست.
در دوران جنگ سرد، اصل سامان بخش رفتار خارجي اين کشور را مبارزه با کمونيسم به عنوان تهديد اصلي تشکيل مي داد، اما بکارگيري منابع قدرت نرم، به ويژه در قالب حقوق بشر نيز مورد توجه بود.
در واقع، آغاز جنگ سرد و معرفي نقش جهاني آمريکا به عنوان مدافع عناصر سازنده هويت همه جانبه غرب و متعاقب آن، پاي بندي شديد اين دولت به منافع و اهداف استراتژيک و امنيتي به عنوان الزامات نقش مزبور، سبب نشد دولتمردان و تصميم گيران ايالات متحده از « مأموريت آمريکايي » يعني ترويج و اشاعه مضامين ليبراليستي، تفکر مبتني بر دفاع از آزادي و تقويت ضريب پاي بندي به حقوق بشر در عرصه جهاني ( نرم افزارگرايي ) غفلت کنند.
سيري که در دوره رياست جمهوري تمامي رؤساي جمهور آمريکا از جمله آيزنهاور، ريگان و جورج بوش - که فضاي ميليتارسيتي غالب بود- ادامه يافت.
ترويج دموکراسي در سطح جهان، گسترش حقوق بشر، اشاعه اقتصاد بازار آزاد، خاص گرايي آمريکايي و رسالت آمريکايي که از بدو تکوين کشور آمريکا، نقش مهمي در هويت سازي و هويت بخشي به اين کشور و سياست هاي آن ايفا کرده است.
اين مفاهيم را مي توان در کنار ساير ملاحظات سخت افزاري قدرت بنيان مطالعه سياست خارجي آمريکا قرار داد. استفاده از مقوله قدرت نرم در دستگاه تصميم گيري خارجي آمريکا، موضوع جديدي نيست.
در دوران جنگ سرد، اصل سامان بخش رفتار خارجي اين کشور را مبارزه با کمونيسم به عنوان تهديد اصلي تشکيل مي داد، اما بکارگيري منابع قدرت نرم، به ويژه در قالب حقوق بشر نيز مورد توجه بود.
در واقع، آغاز جنگ سرد و معرفي نقش جهاني آمريکا به عنوان مدافع عناصر سازنده هويت همه جانبه غرب و متعاقب آن، پاي بندي شديد اين دولت به منافع و اهداف استراتژيک و امنيتي به عنوان الزامات نقش مزبور، سبب نشد دولتمردان و تصميم گيران ايالات متحده از « مأموريت آمريکايي » يعني ترويج و اشاعه مضامين ليبراليستي، تفکر مبتني بر دفاع از آزادي و تقويت ضريب پاي بندي به حقوق بشر در عرصه جهاني ( نرم افزارگرايي ) غفلت کنند.
سيري که در دوره رياست جمهوري تمامي رؤساي جمهور آمريکا از جمله آيزنهاور، ريگان و جورج بوش - که فضاي ميليتارسيتي غالب بود- ادامه يافت.