می نشینی کنارش. می خواهی درد دل کنی. می خواهی که گوش بدهد. اول دلش برایت می سوزد و یک شوخی بی مزه می کند. بعد می پرد وسط حرفت، نصیحت ات می کند، در موردت قضاوت می کند، تجربه های خودش را می گوید و آخرکار هم حس می کند که خیلی کمکت کرده است!
بالاخره تو راهنمایی می خواسته ای و او هم تجربه های گرانبارش را در اختیارت گذاشته. فکر می کنی چرا رفتارش به دلت ننشست، مگر دوست نزدیکت نبود؟ مگر با هم همکلاس و همسن و همشهری و... دیگر نبودید؟ مشکل از جای دیگر است؛ او با شما همدل نبوده است... به قول مولانا:
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است
همدلی از همزبانی خوش تر است
همدلی مثل این است که با کفشهای فرد دیگر راه بروید، احساسات و ارزشهای فرد دیگر را در هر لحظه درک کنید، فرایند همدلی با یک انتخاب درونی آغاز میشود که بخواهید از منظر دیگری موضوع را نگاه کنید، تا بتوانید زاویه دید آن طرف را به داستان درک کنید، حضور کامل برای احساسات و نیازهای یکدیگر است. همدلی موافقت نیست، بلکه تمایل برای درک کامل وقایع از دید فرد دیگر است. برای خلق این ارتباط نباید دقیقاً نیاز شما در همان موقعیت، نیاز فردی باشد که شما او را میشنوید، بطور مثال اگر شما بچه ندارید به این معنی نیست که نمی توانید با پدر و مادرها همدلی کنید.
همدلی حاضر بودن برای چیزی است که فرد در همین لحظه یا در حال حاضر تجربهاش میکند، نه تحریک شدن بوسیله آن، و یا حتی درست کردن آن. وقتی ما اجازه میدهیم فردی که روبرویمان است به سادگی خودش باشد بدون اینکه ارزشها، قضاوت ها و یا تصمیمات ما فراتر از او قرار بگیرند ما خودمان را در جایگاهی قرار میدهیم که برخی عشق نامشروط مینامند.
بالاخره تو راهنمایی می خواسته ای و او هم تجربه های گرانبارش را در اختیارت گذاشته. فکر می کنی چرا رفتارش به دلت ننشست، مگر دوست نزدیکت نبود؟ مگر با هم همکلاس و همسن و همشهری و... دیگر نبودید؟ مشکل از جای دیگر است؛ او با شما همدل نبوده است... به قول مولانا:
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگر است
همدلی از همزبانی خوش تر است
همدلی مثل این است که با کفشهای فرد دیگر راه بروید، احساسات و ارزشهای فرد دیگر را در هر لحظه درک کنید، فرایند همدلی با یک انتخاب درونی آغاز میشود که بخواهید از منظر دیگری موضوع را نگاه کنید، تا بتوانید زاویه دید آن طرف را به داستان درک کنید، حضور کامل برای احساسات و نیازهای یکدیگر است. همدلی موافقت نیست، بلکه تمایل برای درک کامل وقایع از دید فرد دیگر است. برای خلق این ارتباط نباید دقیقاً نیاز شما در همان موقعیت، نیاز فردی باشد که شما او را میشنوید، بطور مثال اگر شما بچه ندارید به این معنی نیست که نمی توانید با پدر و مادرها همدلی کنید.
همدلی حاضر بودن برای چیزی است که فرد در همین لحظه یا در حال حاضر تجربهاش میکند، نه تحریک شدن بوسیله آن، و یا حتی درست کردن آن. وقتی ما اجازه میدهیم فردی که روبرویمان است به سادگی خودش باشد بدون اینکه ارزشها، قضاوت ها و یا تصمیمات ما فراتر از او قرار بگیرند ما خودمان را در جایگاهی قرار میدهیم که برخی عشق نامشروط مینامند.