در بررسی مالکیت فلسطین در تورات (1) مقدمه ی مطلب گذشت و آنچه صهیونیست ها به آن استدلال میکنند اکنون به بررسی دیگر مطالب موجود در تورات می پردازیم
ما از اين پس استدلالات خود را صرفاً بر تورات و عهد عتيق كنوني (كه يهود آن را تَنَخ مينامد) و مطالب حقي كه در آن باقی مانده است مبتني خواهيم كرد تا هيچ مانعي از سوي يهوديان و اهل كتاب براي پذيرش اين سخنان موجود نباشد. و از سويي مخاطبان مسلمان نیز به برخي مطالب صحيح موجود در تورات و انجیل وقوف يابند و آنها را با قرآن مجيد و سنت اسلامي تطبيق داده قدر و منزلت دين خود بيشتر بشناسند.
مطالعه و بررسي كتب و رسالات عهد عتيق به ما ميفهماند كه اين قوم از ابتداي قوامش استعداد زيادي در شرارت و فساد و دنياگرايي داشته است، تا آن حد كه در ميانه راه مصر به فلسطين، چندين نوبت به بهانه آب و نان و چندين بهانه واهي ديگر، با منجي خود حضرت موسي(ع) منازعه كردند (سفر خروج 14/ 11 - 15/ 24 - 16/ 2 و 3 - 17/ 2 و 3 ـ سفر اعداد 14/ 2 تا 6 - 16/ 41 - 20/ 2 تا 5) و حتي نزديك بود كه حضرتش را سنگسار كنند (خروج 17/ 4). چنانكه در همين ايام، در ماجراي بلعام باعور به زناكاري با قوم موآب پرداختند(سفر اعداد باب 25)،
گوساله زرين و بتهاي ديگر پرستيدند (خروج 32/ 19- اعداد 25/ 2 و 3)، و مكرراً لعنت و عقوبت خداوند را بر جان خود خريدند. حتي وقتي كه به آستانه زمين فلسطين (كنعان) رسيدند منتظر بودند تا دقيقاً همانطور كه خداوند براي هلاك فرعون عمل كرده بود و ايشان فقط نظارهگر واقعه بودند (خروج 14/ 14)، اين نوبت نيز خداوند عماليق و ديگر ساكنان فعلي زمين را با معجزهاي منهزم كند. اما وقتي دانستند كه بايست جهاد كنند اكيداً با پیامبر خدا حضرت موسي(ع) درآويختند و حتي جمعي از ايشان از ترس مرگ در صدد بازگشت به مصر بودند. موسي و هارون و يوشع از شدت خشم گريبان دريده به روي درافتادند. تفصيل اين واقعه در تورات كنوني در ابواب 13 و 14 سفر اعداد و در سفر تثنيه 1/ 19 تا 46 آمده، و در قرآن مجيد نيز در سوره مائده/ 20 تا 26 مذكور است.
اگرچه خداوند پيروزي قطعي يهود بر قوم عماليق را وعده كرده بود، اما يهود حاضر نشد زحمت اين جهاد منصور براي فتح ارض موعود را متحمل شود. آنها اینطور تصور میکردند كه چون خداوند توسط انبيايش يعني يعقوب و يوسف و موسي به دخول ایشان به آن سرزمين مقدس وعده داده است (تورات: سفر پيدايش 48/ 21 - 50/ 24 - سفر خروج 3/ 17- 4/ 29 تا 31 - 6/ 4 تا 27 - 13/ 9 تا 11 ـ قرآن: مائده/ 21 ـ اعراف/ 129 و 137) پس حتماً مجبور خواهد شد بدون دخالت يهود، زمين مقدس را مفتوح کند تا خلف وعده نکرده باشد. اما غافل از اينكه يكي از سنتهای خداوند، «بداء» است كه وفق آن برخي وعدهها تا رسيدن زمان مناسبشان به تأخير ميافتند. پس در آن وقت، حضرت حق وعده را در فرزند يا نوادگان آن شخص (اشخاص) محقق خواهد كرد.
روز بعد از استنکاف یهود از دخول در حدود فلسطین، فرمان تكويني خداوند توسط موسي(ع) بدينطور اعلام شد كه این قوم به عقوبت اين گناه، چهل سال در بيابان سرگردان خواهند بود تا مدت عمر اين منازعه كنندگان به سر آيد. وعده دخول در ارض مقدس نيز در نسل بعدی محقق خواهد شد:
و خداوند موسي و هارون را خطاب كرده گفت تا به كي اين جماعت شرير را كه بر من همهمه ميكنند متحمل بشوم. همهمه بنياسرائيل را كه بر من همهمه ميكنند شنيدم. به ايشان بگو خداوند ميگويد به حيات خودم قسم كه چنانكه شما در گوش من گفتيد همچنان با شما عمل خواهم نمود. لاشههاي شما در اين صحرا خواهد افتاد و جميع شمرده شدگان شما بر حسب تمامي عدد شما ــ از بيست ساله و بالاتر ــ كه بر من همهمه كردهايد شما به زميني كه درباره آن دست خود را بلند كردم كه شما را در آن ساكن گردانم هرگز داخل نخواهيد شد مگر كاليب بن يفنه و يوشع بن نون. اما اطفال شما كه درباره آنها گفتيد كه به يغما برده خواهند شد ايشان را داخل خواهم كرد و ايشان زميني را كه شما رد كرديد خواهند دانست. ليكن لاشههاي شما در اين صحرا خواهد افتاد و پسران شما در اين صحرا چهل سال آواره بوده، بار زناكاري شما را متحمل خواهند شد تا لاشههاي شما در صحرا تلف شود. (اعداد 14/ 26 تا 33) با اين حال، خداوند رزّاق در اين چهل سال سرگرداني در بیابان، روزي ايشان را از منّ آسماني عطا كرد و لباسهاي ايشان را تازه نگاه داشت تا مندرس نشود (تثنيه 8/ 3 و 4).
بعد از پایان چهل سال و مرگ نسل اول قوم از جمله موسی(ع) و هارون(ع)، یهودیان به رهبری یوشع نبی(ع) از رود اردن گذشتند و به فلسطین داخل شدند. خداوند در قرآن در این خصوص چنین فرموده است:
و به قوم مستضعف، شرق و غرب زمينی را كه در آن بركت نهاده بوديم به ميراث داديم، و وعده نيكوي پروردگار تو به بنى اسرائيل محقّق شد بدان سبب كه شكيبايى ورزيدند، و هر چه را فرعون و قومش مىساختند و كاخهايى را كه برمىافراشتند ويران كرديم (اعراف/ 137).
مدت اسارت بنیاسرائیل در مصر خداوند متعال به حضرت ابراهيم(ع) سالهاي اسارت بنياسرائيل در زمین بیگانه (که بر اسارت در مصر قابل تطبیق است) را چهار نسل و به مدت چهارصد سال پيشگويي فرموده بود (پيدايش 15/ 13 و 16). لكن در سفر خروج تورات اين مدت 430 سال درج شده است (خروج 12/ 40 و 41) و همين رقم توسط پولس در نامهاش به غلاطيان 3/ 17 دیده میشود. در حالي كه مستر هاكس در قاموس كتاب مقدس ذيل واژه «خروج» اين مدت را تخميناً 215 سال مرقوم داشته است كه دقيقاً نصف رقم فوق الذکر است. رقم 215 سال به نظر راقم مقبولتر ميآيد. از آنجا كه عمران (پدر موسی) نوه لاوي بوده است، پس موسي(ع) نسل سوم لاوي خواهد بود. اما خداوند به ابراهيم(ع) بازگشتِ نسل چهارم را وعده كرده بود. پس در اينجا قول برخي روايات اسلامي صادق ميآيد كه خداوند بنياسرائيل را به سبب دعاهاي وافرشان براي ظهور منجي خود و نجات از مصر، 150 سال زودتر از وقت از آن سرزمین رهایی داد.
اما چه ميتوان گفت در اینكه چطور بنیاسرائیل به امدادهاي خداوند غرّه شده و در آستانه ارض مقدسنخواستند كه براي آن جنگِ منصور، قدمي پيش نهند. پس خداوند ورود ایشان به کنعان را يك نسل به تأخیر انداخت. پس نهايتاً نسل چهارم بنياسرائيل به رهبری جانشین حضرت موسی(ع) به سرزمین مقدس وارد شدند، درست به همانطور كه خداوند علیم تقدير نموده و به ابراهیم(ع) پيشگويي فرموده بود. اما شمار سالهاي اسارت در مصر از 400 سال به 215 سال كاسته شده است. و چنانكه خواهيم ديد مدت اسارت بابلي اين قوم نيز از مدت هفتاد سال (که قبلاً پیشگویی شده بود) به 48 سال تقليل يافته است.