گریههای یک نوزاد از درد خماری + تصاویر
این روزها بیخ گوشمان انسانی متولد شد که با ولادتش نه تنها بیهویتی، بی سرپناهی و بدسرپرستی، که درد خماری اعتیاد مادرزادیاش را نیز با خود یدک میکشد؛ ولادتی مبارک؛ ولادتی جایی همین نزدیکی؛ در بیغولههای جنوب پایتخت.
به گزارش فرهنگ نیو ز، هوا به اندازهای گرم است که به راحتی انعکاس هُرم گرمای خورشید را در تلألو رقصان هوای برخواسته از آسفالت کف خیابان میتوان دید؛ آنقدر گرم و غیر قابل تحمل که تصور تکان خوردن موها در زیر باد خنک کولر و چرخاندن تکیه یخ شناور در کاسه آب با انگشت، دلت غنج میرود. تجسم پهن شدن روی کاناپه جلوی تلویزیون زیر نسیم ملایم کولر، بازی بچهگانه انعکاس صدا در چرخش پرههای پنکه، صدای برخورد تکیههای یخ با دیواره پارچ فلزی و غلتیدن ناخواسته تکیه یخها از درون پارچ به لیوان، همه و همه احساس خوشایند و حس ادامه مسیر تا رسیدن به خانه (قصر آرزوها) را در درونت زنده میکند.