گريه بر مصائب شهداى كربلا

nazanin

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
گريه بر مصائب شهداى كربلا
امام سجاد عليه السلام در‌ تمام فراز ‌و‌ فرودهاى ماجراى عاشورا ‌و‌ شهادت شهداى كربلا، ‌و‌ اسارت بازماندگان ، حضور داشت ، ‌و‌ چون در‌ ماجراى كربلا بيمار بود، ‌و‌ به‌ شهادت نرسيد، ولى براى ابلاغ پيام شهيدان از‌ هر‌ فرصتى استفاده كرد، خطبه ها خواند ‌و‌ گفتگوها ‌و‌ افشاگريهاى ‌آن حضرت در‌ كوفه ‌و‌ شام ‌و‌ مدينه ، دودمان بنى اميه را‌ رسوا نمود، ‌و‌ مردم را‌ به‌ زمينه سازى براى قيام بر ضد حكومت ننگين بنى اميه فراخواند، يكى از‌ كارهاى ‌آن بزرگوار در‌ مدينه تجديد خاطرات جانسوز شهداى كربلا ‌و‌ گريه براى ‌آن ها بود كه‌ نقش بسزايى در‌ جلب عواطف ‌و‌ برانگيختن احساسات پاك آنها بر ضد حكومت يزيد بود، در‌ اينجا به‌ اين داستان توجه كنيد:
يكى از‌ غلامان ‌آن حضرت مى گويد: روزى امام سجاد (ع ) به‌ بيابان رفت ، من‌ نيز به‌ دنبالش بيرون رفتم . ديدم پيشانى بر سنگ سختى نهاده است كنارش ايستادم ‌و‌ صداى ناله ‌و‌ گريه اش را‌ مى شنيدم شمردم هزار بار گفت :


لااله الاالله حقا حقا، لااله الاالله تعبدا ‌و‌ رقا، لااله الاالله ايمانا ‌و‌ تصديقا ‌و‌ صدقا
((نيست معبودى جز خداى يكتا، كه‌ حقا همين است ، نيست معبودى جز خداى يكتا كه‌ از‌ روى عبوديت ‌و‌ بندگى مى گويم ، نيست خدايى جز خداى يكتا كه‌ از‌ روى ايمان ‌و‌ تصديق ‌و‌ راستى مى گويم )).
سپس سر‌ از‌ سجده برداشت ، صورت ‌و‌ محاسنش غرق در‌ اشك چشمش ‍ بود، به‌ پيش رفتم ‌و‌ عرض كردم : ((اى آقاى من‌ ، آيا وقت ‌آن نرسيده كه‌ روزگار اندوهت به‌ پايان برسد ‌و‌ گريه ات كاهش يابد؟))


فرمود:((واى بر تو، يعقوب بن‌ اسحاق ابن ابراهيم (ع ) پيغمبر ‌و‌ پيغمبرزاده بود، دوازده فرزند داشت ، خداوند يكى از‌ آنها را‌ پنهان نمود، از‌ اندوه فراق او، موى سرش سفيد، ‌و‌ كمر خميده شد، ‌و‌ چشمش از‌ گريه زياد نابينا شد، با‌ اينكه فرزندش (يوسف ) در‌ همين دنيا ‌و‌ زنده بود، ولى من‌ پدر ‌و‌ مادر ‌و‌ هفده تن از‌ بستگانم را‌ كشته ، ‌و‌ به‌ روى زمين افتاده ديدم ، چگونه روزگار اندوهم به‌ پايان رسد، ‌و‌ گريه ام كاهش يابد؟)) (1).


به نقل از كتاب: داستانهاى شنيدنى از‌ چهارده معصوم عليهم السلام (محمد محمدي اشتهاردي)


پاورقي:
1-ترجمه لهوف ، ص 209، ‌و‌ 210
emamsajjad.com
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا