say - tell - mean - claim

  • نویسنده موضوع BARAN
  • تاریخ شروع

BARAN

کاربر فعال
"بازنشسته"
دالـــــی به همتون >:d<

خوبین همه ؟:p

این سه تا فعل زیر به معنی گفتن هستش (mean - tell - say )

حالا چه زمانی میتونیم از say استفاده کنیم و کی از tell و چه زمانی هم از mean استفاده میشه ؟

1 : اگه برای فعل گفتن در جمله مفعول نداشته باشیم از say میتونیم استفاده کنیم

یعنی :

فاعل + say

you should say شما باید بگید

they say آنها می گویند

say بگو



2 : اگر برای فعل گفتن مفعول غیر شخص داشته باشیم از say استفاده میکنیم

فاعل + say + مفعول غیر شخص

I say nothing هیچی نمیگم

don't say anything چیزی نگو

they say something آنها چیزی می گویند



3:اگر برای فعل گفتن مفعول شخص داشته باشیم از tell استفاده میکنیم

یعنی :

فاعل + tell + مفعول شخص

tell her به او بگو

they tell me آنها به من می گویند



4 :اگر برای فعل گفتن دو مفعول یکی "شخص" و دیگری "غیر شخص" داشته باشیم میتونیم با say یا tell آنها رو به کار ببریم

پس :

-مفعول شخص رو بعد از tell می گییم و بعد مفعول غیر شخص را میاریم

یعنی :

to tell someone something

فاعل +say + مفعول غیر شخص +to + مفعول شخص

I say something to him چیزی به او میگم




5 :با کلمه های زیر tell رو استفاده میکنیم

story ,tale , joke ,the fact , the truth , the time ,the difference , lie , secret ,fortune , about ,apart , address , name ,news , the price,...

مثال :

don't tell lies دروغ نگو

tell the truth حقیقت رو بگو




6 : اگر فعل گفتن به جای منظور داشتن بکار رفته باشه از mean استفاده میکنیم

mean=intend منظور داشتن - در نظر داشتن - جدی گفتن - گفتن

what do you mean by that ? واسه چی این حرفو میزنی ؟ ( منظورت از آن چیست ؟)


do you mean me ? با منی - منظورت منم

yes I mean you بله تو رو میگم - منظورم تویی

I mean it جدی میگم - شوخی نمی کنم

mean(فعل) + فعل ing

he wants to catch the early train , which means getting up at 6 :15 . او می خواهد به اولین قطار برسد که ناگزیر ایت ساعت 6:15 از خواب بلند شود

 

abshar

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"

باران خداخیرتون بده !
جدا با ی توضیح ساده تفاوتهاش معلوم شدااااااااااا
عجب !/:)
باورم نمیش ی موضوع ساده رو این نظام اموزشی ما اونهمه میپیچونه ! اخرشم بعد 20 سال درسخوندن باید تو انجمن منجی متوجه بشیم /:)
 

BARAN

کاربر فعال
"بازنشسته"

باران خداخیرتون بده !
جدا با ی توضیح ساده تفاوتهاش معلوم شدااااااااااا
عجب !/:)
باورم نمیش ی موضوع ساده رو این نظام اموزشی ما اونهمه میپیچونه ! اخرشم بعد 20 سال درسخوندن باید تو انجمن منجی متوجه بشیم /:)

راستی اون واژه ی claim یادتون نره ؟!!

عزیززم >:d<

این مبحث جزو مبحث هایی هستش که خیلی خیلی میتونن سختش کنن:67:

این کلمه رو دیگه نگگگگوووووو:43: ( اولش ع هستش :p )

در مورد کلمه ی claim هم توضییح میدم تو ادامه ی این پست. اخه خودم تایپ میکنم دستم درد گرفت :p

خیلی خوشحالم کردی اومدی تاپیکو دیدی>:d<
 

BARAN

کاربر فعال
"بازنشسته"
ادامش :p

mean =فعل بی قاعده ====> meant , meant=have the sense , meaning of معنی دادن - مفهوم داشتن

what does " brief" mean ? کلمه ی brief چه معنی ای میده ؟

It means "short" ? معنی کوتاه . خلاصه می دهد

his work means a great deal to him کارش برای او معنای زیادی داره

mean (فعل)(=necessitate - logically ) ناگزیر ساختن- ایجاب کردن

here comes the boss ; that means trouble رییس دارد می آید - یعنی گرفتاری

mean + to + فعل

does she really mean to leave home ? آیا واقعا می خواهد از خونه برود ؟

he is so mean , he uses teabags twice او اينقدر خسیسه که از چای کیسه ایی دوبار استفاده میکنه

the older children are sometimes a bit mean to the younger ones گاهی بچه های بزرگتر نسبت به بچه های کوچیکتر کمی بدجنس هستن

mean :صفت یا اسم

the mean of 5,6 and 10 is 7 مینگین 5و6 و 10 میشود 7

meaning (اسم ) (=idea intended , sense , value ) معنی - مفهوم - منظور

what's the meaning of his behavior معنی رفتارش چیه ؟ منظور از رفتارش چی هست ؟

he says life has no meaning without his wife او میگه زندگی بدون همسرش مغهومی نداره

meaningful(صفت)(=with meaning) با معنی - با مفهوم

meaningless (صفت)(=without meaning /nonsense)

that statement is not meaningful ; it is meaningless گفته معنی نداره , بی معنیه

meanwhile /in the mean time (= in the interval , at the same time )

I'm working hard . meanwhile you're watching tv من دارم زیاد کار میکنم در حالی که تو داری تلویزیون میبینی

means(=method

In those days , a horse was the only means of travel انروزها ( قدیما ) اسب تنها وسیله ی مسافرت بود

means (اسم)(=money to do something ) خرج - پول

do you have the means to support a family , young man ? مرد جوون آیا میتونی پول (خرج ) یک خانواده رو بدی ؟



حالا میرسیم به اصطلاحا:

by all means البته - با کمال میل - بله

may I borrow your pencil ممکنه مدادتون رو به من قرض بدید ؟

by all means . " ( of course . please do ) البته - بله

by means of (= by using ) به وسیله - با

the door was opened by means of an electric control panel در با یه وسیله الکتریکی باز میشه

by no means (= not to all اصلا - به هیچ وجه

sophie is by no means clever صوفی اصلا زرنگ نیست

live beyond one's means (=spend more than one can afford on one's way of life ) زیاد خرج کردن

claim اگه فعل گفتن به جای ادعا کردن به کار رفته باشه ترجمه اش claim هست

he claims that it is all a conspiracy against him او میگوید تموم اینها توطئه علیه اوست














































 
بالا