مادر می بافه از پشم عالی با نقشی زیبا یک تخته قالی یک جفت پرنده در حال پرواز خوشحال و خندون می خونند آواز جنگل سر سبز آبی دریا ما را می بره به دشت رویا مثل فرشته اس خوب و مهربون بوسه می زنم به دستای اون
دویدم و دویدم
به یک اطو رسیدم
گفتم چه دم درازی
میای با من تو بازی
اطو دمش را تاب داد
با دست به من جواب داد
خطر داره بازی با من
نشو تو هم بازی من
تنم همیشه داغه
یه چشم دارم چراغه
پیف می کنم پاف می کنم
پیرهنتو صاف می کنم
اگه به من یه روزی
دست بزنی می سوزی
کی بود کی بود؟
یک نی نی استکان بود
خیلی شی کان پی کان بود
ار دستم افتاد روی فرش و ترسید
قوری خانوم منو دید
با عجله چارقدشو سرش کرد
چند تا نگاه به این وَر اون وَرش کرد
اومد جلو، دست به کمر
وایساد و گفت آهای پسر!
مواظب بچه ی خوشگلم باش
بلوریه می شکنه زود دست و پاش
گربه رو دیده ترسیدهبه سوی لونه ش دویده قایم شده توی سوراخ با ترس و لرز می گفته آخ خوب شد که لونه دارم لونه و خونه دارم وقتی که گربه رو می بینم میرم تو لونه م می شینم گربه میگه میو میو کجایی تو موش کوچولو همونجا دم لونه منتظرم می مونه نمی دونه موش موشکم؟ شیطون و رند و کلکم؟ گربه رو دشمن می دونم آروم تو لونه م می مونم موش موشکم موش موشک موش موشک بانمک