نام پيشواي ششم «جعفر», كنيهي آن حضرت « ابوعبدالله» و لقب مباركشان « صادق» پدر بزرگوارشان امام باقر (عليهالسلام) و مادر گراميشان «ام فروة» ميباشد. ام فروه كه نام ايشان فاطمه بود, دختر قاسم بن محمد بن ابي بكر است. قاسم پسر خالهي امام سجاد از فقهاي برجسته شيعه و از اصحاب مورد اطمينان امام سجاد (عليهالسلام) به شمار ميآمد.
در شأن و مقام آن بانو همين بس كه امام صادق (عليهالسلام) فرمود: « و كانت امّي ممّن امنت و اتقّت و احسنت والله يحب المحسنين »
مادرم بانويي با ايمان، با تقوا و نيكوكار بود و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
ـ راز نامگذاري امام (عليهالسلام) به صادق
ابو خالد كابلي ميگويد: به امام سجاد (عليهالسلام) عرض كردم امام بعد از شما كيست؟ فرمود:پسرم محمد (باقر) است كه علم را ميشكافد و بعد از او جعفر كه نامش در آسمان «صادق» ميباشد.
عرض كردم: چرا تنها نام او صادق(راستگو) است با اينكه همهي شما صادق هستيد؟ فرمود: پدرم از پدرش نقل كرد كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند: « هنگامي كه پسرم جعفر بن محمد متولد شد، نام او را صادق بگذاريد،زيرا نام پنجمين فرزند او (پسر امام هادي (عليه السلام) ) جعفر است كه به دروغ ادعاي امامت ميكند، از اين رو در نزد خداوند، به نام جعفر كذاب است...»
سفارش امام (عليهالسلام) به انتخاب اسم نيكو و معنيدار
روزي امام صادق( عليهالسلام) به «ضريس كناني» فرمودند: « چرا پدرت نام تو را ضريس نهاده؟»
او گفت: « پدرم مرا چنين ناميد همان گونه كه پدر شما جعفر ناميدتان. »
امام ( عليهالسلام) فرمودند:« پدرت از روي ناداني نامت را ضريس نهاده، ضريس نام يكي از فرزندان ابليس است؛ ولي پدر من از روي آگاهي و دانش نام مرا جعفر نهاده، جعفر نام نهري از نهرهاي بهشت است.»
اين كلام امام به خوبي گوياي اين است كه پدران و مادران براي انتخاب نام فرزندانشان بايستي توجه به معناي نامي كه مورد نظرشان است داشته و بهترين نامها را انتخاب كنند. در روايات ما تأكيد فراواني در زمينهي انتخاب نام نيكو براي فرزندان شده است.
مرحوم علامه مجلسي در كتاب شريف خود «حلية المتقين» بابي را در آداب نامگذاري فرزندان آورده كه ما به روايتي در اين باب اكتفا ميكنيم.
از جابر نقل شده كه گفت: همراه امام باقر ( عليهالسلام) به خانه شخصي رفتم، كودكي بيرون آمد، حضرت از او پرسيدند: چه نام داري؟ عرض كرد: محمد، پرسيدند: كنيهات چيست؟ گفت: ابوعلي. حضرت فرمودند: خود را از شر شيطان در حصار محكمي در آوردهاي بدرستيكه هرگاه شيطان ميشنود كه كسي را به نام محمد يا علي صدا مي زنند، آب ميشود و وقتي كسي را به نام يكي از دشمنان ما صدا ميزنند, شاد ميشود و فخر ميكند.
تاريخ ولادت و شهادت آنحضرت
ولادت آن حضرت در 17 ربيعالاول سال 83 هجري در شهر مدينه و شهادت آن حضرت در سال 148 در سن 65 سالگي بود و بدن مطهر آن امام در مدينه در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.
خلفاي معاصر حضرت صادق ( عليهالسلام)
دوران امامت آن خليفهي پروردگار با اواخر حكومت امويان و اوايل حكومت عباسيان مصادف بود.
اما خلفاي اموي معاصر آنحضرت:
1ـ هشام بن عبدالملك (105-125 ه.ق)
2ـ وليد بن يزيد بن عبدالملك(125-126)
3ـ يزيد بن وليد بن عبدالملك (126)
4ـ ابراهيم بن وليد بن عبدالملك (70 روز از سال 126)
5ـ مروان بن محمد مشهور به مروان حمار (126-132)
اما خلفاي عباسي معاصر آنحضرت:
1ـ عبدالله بن محمد مشهور به سفّاح (132-137)
2ـ ابوجعفر مشهور به منصور دوانيقي (137-158)
اوضاع زمان امام صادق ( عليهالسلام)
در ميان امامان ، عصر امام صادق ( عليهالسلام) منحصر به فرد بوده و شرائط موجود در آن زمان، در زمان امامت هيچيك از امامان وجود نداشته است. آن دوره، دورهي تزلزل و ضعف حكومت بني اميه و فزوني قدرت بني عباس بودو اين دو گروه مدتي در حال كشمكش و مبارزه با يكديگر بودند. از زمان هشام بن عبدالملك تبليغات و مبارزات سياسي عباسيان آغاز گرديد و در سال 129 وارد مرحلهي مبارزهي مسلحانه و عمليات نظامي گرديد و سرانجام در سال132 به پيروزي رسيد.
از آنجا كه بني اميه در اين مدت گرفتار مشكلات سياسي فراواني بودند، لذا فرصت ايجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شيعيان را (آنگونه كه در زمان امام سجاد بود) نداشتند.
عباسيان نيز چون پيش از دستيابي به قدرت در پوشش شعار طرفداري از خاندان پيامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل ميكردند, فشاري از سوي آنان مطرح نبود از اين رو، اين دوران، دوران آرامش و آزادي نسبي امام صادق ( عليهالسلام) و شيعيان، و فرصت بسيار مناسبي براي بيان حقايق قرآن و احكام الهي به شمار ميرفت.
عصر امام صادق ( عليهالسلام) عصر برخورد انديشهها و پيدايش فِرَق و مذاهب مختلف نيز بود. در اثر برخورد مسلمين با عقائد و آراي اهل كتاب و نيز دانشمندان يونان، شبهات و اشكالات گوناگوني پديد آمده بود.
در آن زمان فرقههايي همچون : معتزله، جبريه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه، مجسمه، تناسخيه، و امثال اينها پديد آمده بودند كه هر كدام عقايدخود را ترويج ميكردند. از اين گذشته در زمينهي هر يك از علوم اسلامي نيز در ميان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پديد ميآمد، مثلاً در علم قرائت قرآن، تفسير، حديث، كلام بحثها و مناقشات داغي درميگرفت و هر كس به نحوي نظر ميداد و از عقيدهاي طرفداري ميكرد.
در شأن و مقام آن بانو همين بس كه امام صادق (عليهالسلام) فرمود: « و كانت امّي ممّن امنت و اتقّت و احسنت والله يحب المحسنين »
مادرم بانويي با ايمان، با تقوا و نيكوكار بود و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
ـ راز نامگذاري امام (عليهالسلام) به صادق
ابو خالد كابلي ميگويد: به امام سجاد (عليهالسلام) عرض كردم امام بعد از شما كيست؟ فرمود:پسرم محمد (باقر) است كه علم را ميشكافد و بعد از او جعفر كه نامش در آسمان «صادق» ميباشد.
عرض كردم: چرا تنها نام او صادق(راستگو) است با اينكه همهي شما صادق هستيد؟ فرمود: پدرم از پدرش نقل كرد كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله) فرمودند: « هنگامي كه پسرم جعفر بن محمد متولد شد، نام او را صادق بگذاريد،زيرا نام پنجمين فرزند او (پسر امام هادي (عليه السلام) ) جعفر است كه به دروغ ادعاي امامت ميكند، از اين رو در نزد خداوند، به نام جعفر كذاب است...»
سفارش امام (عليهالسلام) به انتخاب اسم نيكو و معنيدار
روزي امام صادق( عليهالسلام) به «ضريس كناني» فرمودند: « چرا پدرت نام تو را ضريس نهاده؟»
او گفت: « پدرم مرا چنين ناميد همان گونه كه پدر شما جعفر ناميدتان. »
امام ( عليهالسلام) فرمودند:« پدرت از روي ناداني نامت را ضريس نهاده، ضريس نام يكي از فرزندان ابليس است؛ ولي پدر من از روي آگاهي و دانش نام مرا جعفر نهاده، جعفر نام نهري از نهرهاي بهشت است.»
اين كلام امام به خوبي گوياي اين است كه پدران و مادران براي انتخاب نام فرزندانشان بايستي توجه به معناي نامي كه مورد نظرشان است داشته و بهترين نامها را انتخاب كنند. در روايات ما تأكيد فراواني در زمينهي انتخاب نام نيكو براي فرزندان شده است.
مرحوم علامه مجلسي در كتاب شريف خود «حلية المتقين» بابي را در آداب نامگذاري فرزندان آورده كه ما به روايتي در اين باب اكتفا ميكنيم.
از جابر نقل شده كه گفت: همراه امام باقر ( عليهالسلام) به خانه شخصي رفتم، كودكي بيرون آمد، حضرت از او پرسيدند: چه نام داري؟ عرض كرد: محمد، پرسيدند: كنيهات چيست؟ گفت: ابوعلي. حضرت فرمودند: خود را از شر شيطان در حصار محكمي در آوردهاي بدرستيكه هرگاه شيطان ميشنود كه كسي را به نام محمد يا علي صدا مي زنند، آب ميشود و وقتي كسي را به نام يكي از دشمنان ما صدا ميزنند, شاد ميشود و فخر ميكند.
تاريخ ولادت و شهادت آنحضرت
ولادت آن حضرت در 17 ربيعالاول سال 83 هجري در شهر مدينه و شهادت آن حضرت در سال 148 در سن 65 سالگي بود و بدن مطهر آن امام در مدينه در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد.
خلفاي معاصر حضرت صادق ( عليهالسلام)
دوران امامت آن خليفهي پروردگار با اواخر حكومت امويان و اوايل حكومت عباسيان مصادف بود.
اما خلفاي اموي معاصر آنحضرت:
1ـ هشام بن عبدالملك (105-125 ه.ق)
2ـ وليد بن يزيد بن عبدالملك(125-126)
3ـ يزيد بن وليد بن عبدالملك (126)
4ـ ابراهيم بن وليد بن عبدالملك (70 روز از سال 126)
5ـ مروان بن محمد مشهور به مروان حمار (126-132)
اما خلفاي عباسي معاصر آنحضرت:
1ـ عبدالله بن محمد مشهور به سفّاح (132-137)
2ـ ابوجعفر مشهور به منصور دوانيقي (137-158)
اوضاع زمان امام صادق ( عليهالسلام)
در ميان امامان ، عصر امام صادق ( عليهالسلام) منحصر به فرد بوده و شرائط موجود در آن زمان، در زمان امامت هيچيك از امامان وجود نداشته است. آن دوره، دورهي تزلزل و ضعف حكومت بني اميه و فزوني قدرت بني عباس بودو اين دو گروه مدتي در حال كشمكش و مبارزه با يكديگر بودند. از زمان هشام بن عبدالملك تبليغات و مبارزات سياسي عباسيان آغاز گرديد و در سال 129 وارد مرحلهي مبارزهي مسلحانه و عمليات نظامي گرديد و سرانجام در سال132 به پيروزي رسيد.
از آنجا كه بني اميه در اين مدت گرفتار مشكلات سياسي فراواني بودند، لذا فرصت ايجاد فشار و اختناق نسبت به امام و شيعيان را (آنگونه كه در زمان امام سجاد بود) نداشتند.
عباسيان نيز چون پيش از دستيابي به قدرت در پوشش شعار طرفداري از خاندان پيامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل ميكردند, فشاري از سوي آنان مطرح نبود از اين رو، اين دوران، دوران آرامش و آزادي نسبي امام صادق ( عليهالسلام) و شيعيان، و فرصت بسيار مناسبي براي بيان حقايق قرآن و احكام الهي به شمار ميرفت.
عصر امام صادق ( عليهالسلام) عصر برخورد انديشهها و پيدايش فِرَق و مذاهب مختلف نيز بود. در اثر برخورد مسلمين با عقائد و آراي اهل كتاب و نيز دانشمندان يونان، شبهات و اشكالات گوناگوني پديد آمده بود.
در آن زمان فرقههايي همچون : معتزله، جبريه، مرجئه، غلات، زنادقه، مشبهه، متصوفه، مجسمه، تناسخيه، و امثال اينها پديد آمده بودند كه هر كدام عقايدخود را ترويج ميكردند. از اين گذشته در زمينهي هر يك از علوم اسلامي نيز در ميان دانشمندان آن علم اختلاف نظر پديد ميآمد، مثلاً در علم قرائت قرآن، تفسير، حديث، كلام بحثها و مناقشات داغي درميگرفت و هر كس به نحوي نظر ميداد و از عقيدهاي طرفداري ميكرد.