اميرکبير در مقابله باب و بهاء!

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
مدرسه دارلفنون
عباس میرزانایب السلطنه در سال 1226 هـ. ق(1188 هـ. ش) و پس ا زاو محمدشاه گروهی را به منظور كسب دانشهای جدید مغرب زمین به اروپا اعزام نمودند.
محصلین اعزامی پس از كسب دانش و مراجعت به كشور یا در خدمت دربار قرار میگرفتند و یا در مجالس شخصی به تربیت شاگردان میپرداختند. این نابسامانی تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت میرزاتقیخان امیركبیر ادامه داشت.
در سال 1266 هـ. ق (1228 هـ. ق) میرزاتقیخان امیركبیر صدراعظم بزرگ ایران فرمان داد در گوشهای ا زارك شاهی تهران بنای مدرسهای را به سبك مدارس عالی اروپا به نام دارالفنون آغاز نمایند.

اندیشه امیركبیر در تأسیس دارالفنون نتیجه مجموع آموختههای او بود. وی آكادمی و مدرسههای مختلف روسیه را دیده بود و در كتاب جهاننمای جدید كه به ابتكار و زیر نظر خودش ترجمه و تدوین شده بود، شرح دارالعلمهای همه كشورهای غربی را در رشتههای گوناگون علم و هنر با آمار شاگردان آنها خوانده بود و از بنیادهای فرهنگی دنیای جدید خبر داشت.


 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
سنگ بنای دارالفنون در اوائل 1266هـ.ق در زمینی واقع در شمال شرقی ارك سلطنتی كه پیش از آن سربازخانه بود نهاده شد. نقشه آن را میرزارضای مهندس كه در زمان عباس
میرزا برای تحصیل به انگلستان رفته بود كشید و محمدتقی خان، معمار باشی دولت آن را ساخت.

ساختمان قسمت شرقی دارالفنون تا اواخر 1267 هـ.ق به انجام رسید و مورد استفاده قرار گرفت و بقیه آن تا اوائل 1269 هـ. ق پایان یافت. چهار طرف مدرسه را پنجاه اطاق “منقش مذهب” هر كدام به طول و عرض چهار ذرع ساخته جلو آنها را ایوانهای وسیع بنا نمودند.

در گوشه شمال شرقی تالار تئاتر احداث شد. در ورودی دارالفنون به طرف خیابان ارك “باب همایون“ باز میشد. در كنونی آن در خیابان ناصر خسرو به سال 1292 هـ.ق (1254 هـ.ق) ساخته شد و مدتها پس ا زاجرای ساختمان اولیه، قسمتهای دیگری به آن افزوده گشت.سنگ بنای دارالفنون در اوائل 1266هـ.ق در زمینی واقع در شمال شرقی ارك سلطنتی كه پیش از آن سربازخانه بود نهاده شد. نقشه آن را میرزارضای مهندس كه در زمان عباس میرزا برای تحصیل به انگلستان رفته بود كشید و محمدتقی خان، معمار باشی دولت آن را ساخت.

ساختمان قسمت شرقی دارالفنون تا اواخر 1267 هـ.ق به انجام رسید و مورد استفاده قرار گرفت و بقیه آن تا اوائل 1269 هـ. ق پایان یافت. چهار طرف مدرسه را پنجاه اطاق “منقش مذهب” هر كدام به طول و عرض چهار ذرع ساخته جلو آنها را ایوانهای وسیع بنا نمودند.

در گوشه شمال شرقی تالار تئاتر احداث شد. در ورودی دارالفنون به طرف خیابان ارك “باب همایون“ باز میشد. در كنونی آن در خیابان ناصر خسرو به سال 1292 هـ.ق (1254 هـ.ق) ساخته شد و مدتها پس ا زاجرای ساختمان اولیه، قسمتهای دیگری به آن افزوده گشت.

نظر امیر كبیر آن بود كه معلمان خارجی باید از مداخله در امور سیاسی مملكت خودداری نمایند و تنها به كار تدریس بپردازند.

به همین ملاحظه با استخدام معلمین روسی و انگلیسی و فرانسوی مخالف بود و مایل بود كه معلمین مورد نظر خود را از اتریش،كه در امور داخلی ایران دخالت نمینمود استخدام نماید.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
اوضاع ایران هنگام روی كار آمدن امیركبیر
امیركبیر كه پایه گذار اندیشهی ترقی در ایران به شمار میرود، در مدت سه سال و یكماه و 27روز زمامداری خود یك سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت او وارث وضعی كاملا نامساعد و مملو از مشكلات و موانع برای خدمت و كار بود او موقعی مصدر كار شد كه همه چیز و همه جای مملكت را فساد فرا گرفته بود. كادر هیئت حاكمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطه ور بود. جنوب و شمال كشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بیارادهای در دست بیگانگان چیزی نبود. ارتش به صورت سازمانی در جهت سركوبی و ناراحت كردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی كه در آن تاریخ برای كشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت به صورت موجود در كشورهای پیشرفته ی آن روز دنیا، ابداً در ایران به چشم نمیخورد و صنایع دستی مختصری هم كه بود در مقابل هجوم و حمله ی سیل مصنوعات كشورهای مترقی، رو به ورشكستگی میرفت. كشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقیمانده بود. اگر کسی هم به فكر بهره برداری از معادن و ذخائر و ثروتهای خدادادی کشور میافتاد با توجه به وضع زمامداران و كارشكنیهای یغماگران خارجی منصرف میشد. علم و ادب و هنر مخصوصا علومی كه به تازگی در غرب رواج پیدا كرده بود، كفر و الحاد به شمار میرفت و با اینكه تا آن روز در اروپا قدمهای بلندی به طرف تكامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفتها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی به چشم نمیخورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق كه حاكی از روح تنمّر و تفكر عدهای مغرور بود، در میان طبقه ی بالا و هزار فامیل دست به دست میگشت. در این وضعیت امیركبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و خارجی كرد.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
اصلاحات و اقدامات امیركبیر
الف) امنیت داخلی
1- سركوب شورش سالار در خراسان:
سالار)فرزند آصفالدوله( در زمان محمدشاه شورش كرد و سركوب گردید. در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه وی از گرفتاریهای موجود استفاده كرد بر مشهد مسلط شد. امیركبیر كه اقدامات حشمت الدوله(حاكم خراسان) را در سركوبی سالار مؤٍثر نمیشناخت و از مساعدت نمایندگان خارجی هم متنفر بود حشمت الدوله را به حكومت آذربایجان منصوب كرد و سلطان مراد احتشام السلطنه را مأمور سركوبی سالار ساخت وی توانست با قتل سالار و افرادش به غائله خاتمه دهد.

2- بلوچستان و سیستان:
به علت نزدیكی این دو ایالت به هندوستان و افغانستان، انگلیس كوشش داشت خوانین محلی و سرکردگان این ایالات را دست نشانده خود سازد. امیركبیر از دو طریق پیروز شد. یکی تقویت حكومت و دیگری حمایت از خوانین محلی و رؤسای ایالات بلوچستان و سیستان و سپردن پارهای مأموریتها و خدمات دولتی به آنها.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
ب) سیاسی و اجتماعی
1- مالیه و خزانه:
سیاست مالی امیركبیر بر دو پایهی اصلی قرار داشت. یكی كاستن خرج دولت بود. او هیأتی از مستوفیان را تحتنظر مستوفی الممالك آشتیانی(وزیر استیفار) تشكیل داد این هیأت پس از رسیدگیهای لازم، كمبود عایدات را نسبت به هزینههای مستمر، یك میلیون تومان تشخیص داد. امیركبیر برای خاتمه دادن به بحران مالی و متوازن ساختن عایدات خزانه دستور داد به تناسب از حقوق خود و مقرری مستخدمین كاسته شود و این عمل را از حقوق خود گرفته تا كوچكترین مستخدمین اجرا نمود. علاوه بر آن مستمریهای فوقالعاده سنگین، شاهزادگان، علما، سادات و متنفذین را قطع كرد و برای شاه مقرری ماهانه در حدود هزارتومان تعیین نمود.
یكی دیگر از سیاستهای او عایدات بود. امیركبیر مالیات عقبافتاده حكام ولایات و خوانین محلی را وصول كرد و زمینهای مزروع را از نو مورد ارزشیابی قرار داد. زیرا كه آخرین بار در 80سال پیش در زمان كریمخان زند بود كه اراضی را ارزشیابی كردند و از آن وقت تغییر فاحشی در قیمت زمین و دیگر اموال منقول رخ داده بود.

2- نظام جدید و بحریه:
امیركبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یك مدرسهی نظامی در تهران تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از كشورهای بیطرف برای تعلیم افسران استخدام كرد.] لباس نظامیان را متحدالشكل كرد(مثل لباس نظامیان اطریشی) و برای تأمین اسلحه ی مورد نیاز اقدام به تأسیس كارخانه ی اسلحه سازی در اصفهان، شیراز و تهران نمود. و بنای عمارت توپخانه در سال1267ق آغاز شد. ساختمان سربازخانهها در خارج از شهرها و بنای قراولخانهها در داخل شهرها و سر راهها، شروع به ساختن شد. از دیگر اقدامات، ساختن قلاع نظامی در محلهای سوق الجیشی و ایجاد پادگانهای دائمی بود. امیركبیر در سازمان نظامی نیز رسم بخشیدن مناسب بیشغل را برانداخت .از دیگر اصلاحات تشكیل نیروی دریایی در خلیج فارس و خریداری كشتی از دولت انگلیس بود

3- دیوان عدالت:
اصلاحات امیركبیر در نظام دادگستری ایران در چند جهت بود: اصلاح محضر شرع، بنای دیوانخانه عدالت، رسیدگی به دادخواهی مردم علیه دولت، آئین جدید دادخواهی اقلیتهای مذهبی] و برانداختن رسم شكنجه متهم و مجرم بود.

4- اخلاق و كردار مدنی:
امیركبیر به مبارزه با نادرستی و رشوهخواری پرداخت. رشوه خواری به مفهوم كلی شامل پیشكش(وزیران و بزرگان میدادند و میگرفتند)، مداخل(دیوانیان میگرفتند) و سیورسات(لشكریان میگرفتند) میشد؛ كه امیركبیر همه را ممنوع اعلام كرد. هرزگی و قمهكشی و لوطی بازی هم در شهرها رواج داشت كه امیركبیر همه ی آنها را از بین برد. مسؤلیت امنیت شهرها به عهده قراولخانه سپرده شد. همچنین القاب دیوانی را حذف كرد.

5- امور شهر و خدمات شهری:
امیركبیر در این مورد كارهای زیادی انجام داد. آبله كوبی را در سر تا سر ایران مرسوم ساخت و رسالهای در این باب از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه و چاپ كرد و آبله كوبانی به نواحی مرزی(برای مسافران تازه وارد) و ولایات فرستاد. آفت دیگر وبا بود كه غیر از مقالههایی كه در وقایع الاتفاقیه نوشته میشد، جزوهی«قواعد معالجه وبا» راجع به چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن نوشته شد و میان روحانیون و سرشناسان محلههای شهر پخش شد و به علاوه برای محافظت ممالك محروسه از آلودگی وبا، در مرزها قاعدهی قرنطینه گذارده شد كه مسافران را چند روز در آنجا نگاه دارند و دود بدهند و بعد روانه شوند. تأسیس مریضخانه با توانایی درمان 400بیمار و مجهز به داروخانه، ارسال پزشك به ولایات، دادن تصدیق طبابت به پزشكان، جمع آوری گدایان، رفع كم آبی تهران از طریق جاری كردن رودخانه كرج به شهر، تأسیس چاپارخانه برای نامههای پستی، ایجاد تذكرهی چاپی برای مسافرت ایرانیان، قانون بلیط دروازه برای مسافرت از تهران برای حفظ امنیت، ساختن بنای تیمچه(سرای اتابكیه)، بازار امیر، میدان توپخانه، عمارت توپخانه و سبزهمیدان در تهران و آثار دیگر در اصفهان از دیگر اقدامات بود.

6- خبررسانان و خفیه نویسان:
در دولت امیر دستگاه خفیه نویسی و خبررسانی نسبتا وسیع و منظم بود. امیر مفتشان زیادی گماشته بود كه گزارشهای منظمی از آنچه در شهر و ولایات و دستگاه دیوانی و لشكری و حتی سفارتخانههای خارجی میگذشته، مستقیم برای او میفرستادند. دستگاه خبررسانان امیر در سه جهت اصلی كار میكرده است: 1- خبرگیری از وضع ولایات و كردار مأموران دیوانی و لشكری خاصه در امر منع رشوهگیری و سیورسات و جلوگیری از تعدی مالیاتی و دستبرد به حقوق طبقه روستائی، 2- گزارش وقایع شهری خاصه از لحاظ نظم و امنیت عمومی، 3- مراقبت در فعالیت سفارتخانههای خارجی
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

آيا اميركبير به جدايي دين از سياست معتقد بود؟
اميرکبير يکي از اصلاح گران ملي ايران در دوره قاجار است. اقدامات اصلاح طلبانه او آن قدر مهم بود که ادامه روند آن ميتوانست، جامعه ايران را به پيشرفتهاي بومي و ملي حائز اهميتي برساند.اما قتل وي، که سد راه برخي جريانهاي وابسته و استبدادي بود، به توقف اصلاحات درون حکومتي وي انجاميد.

اقدامات اصلاحي اميرکبير در بخشهاي گوناگوني قابل بررسي است: در بخشهاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي، آموزشي و حتي فرهنگي.
مثلاً اميرکبير در مسئله روابط خارجي ايران در دوره قاجار يکي از افرادي است که به اصل موازنه منفي توجه دارد. اين نگرش در مقابل نگرش موازنه مثبت و نگرش وابستگي است.
موازنه منفي يعني: براي استقلال و پيشرفت کشور نه بايستي به انگيلس امتياز داد و نه روسيه و از تقابل اين دو براي منافع داخلي استفاده بهينه نمود.

در مقابل موازنه مثبت، معتقد است اگر بخواهيم مصون از تعرض قدرتها باشيم لازم است هم به روسها و هم انگليسيها امتياز بدهيم.
در کنار اين دو انديشه، نگرش وابستگي، معتقد است براي پيشرفت بايد به به يکي از طرفين دو قدرت جهاني آن روز وابسته بود، يا انگليس يا روس با توجه به روبکردهاي فرهنگي خود، و سعي داشت تمامي امتيازات را به قدرت مدنظر خود واگذار کند.
لازم به ذکر است نگرش موازنه منفي به عنوان يکي از مناسبترين انديشهها در روابط خارجي ايران است.
وسعت اصلاحگري اميرکبير است که او را در رديف چهرههاي ملي ايران قرار ميدهد.اهميت مقام تاريخي اميرکبير را بايستي در پاسداري از هويت ملي ديني و استقلال سياسي ايران در مقابله با تعرضات استعمار، اصلاحات سياسي مملكت و مبارزه با فساد، دانست.
اين در حالي است که چهره وي به دليل اقدامات و فعاليتهاي تأثيرگذار مصون از تحريف نمانده است.

 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

تحريف چهره ها معمولاً به دو حالت صورت ميگيرد. اول تخريب آن چهره، به گونهاي که از وي چهرهاي نامطلوب در تاريخ ترسيم ميکنند. نوع ديگر تحريف، مصادره چهره آن شخصيت است. اين نوع از تحريف زماني صورت ميگيرد که اقدامات شخص، به هيچ صورت قابل انکار نيست.

در مورد اميرکبير تحريف نوع دوم صورت گرفته است. جريانهايي در تاريخ به عمد سعي دارند از اميرکبير چهرهاي سکولار ترسيم کنند تا در پرتو آن چنين القاء کنند که هر گونه اصلاحگري تنها و تنها توسط جريانهاي سکولار صورت پذيرفته است و چهره هاي ملي و ديني هيچگونه گرايشات اصلاحي نداشته اند.

چراکه معرفي شدن رجال ملي همچون اميرکبير که گرايشات ديني و ملي قابل توجهي داشته و به دنبال پيشرفت بومي و ملي ايران بوده اند، انحصاري را که جريان سکولار غربگرا به دنبال طرح آن هستند، از بين ميبرد

و اصولاً نشاندهنده اين است که اصلاحات صورت گرفته توسط انديشه هاي سکولار نه تنها جامعه ايران را به پيشرفت نزديک نکرده، بلکه از هويت دورني خود نيز تهي کرده است. شبهه فوق را نيز ميتوان ناشي از اين نوع تحريف تاريخي دانست.

بهانه اي که براي اين تحريف در تاريخ زندگاني امير کبير مورد استناد قرار گرفته، تلاشهاي امير براي اصلاحات قضايي است.

يکي از رسوم ديرينهاي که در ايران وجود داشت، رسم بست نشيني است که فرد به يک مکان مهم مذهبي يا سياسي پناهنده ميشد تا از تعرض مصون بماند. اين رسم در دوران اميرکبير روندي انحرافآميز يافته بود و بسياري از مجرمان به منظور در امان ماندن از مجازات به اين روش عمل ميکردند،

به همين جهت اميرکبير با بست نشينی مخالفت کرده به دنبال محدود کردن آن شد.

اين امر به عنوان دستاويزي براي برخي جريانها بوده تا از اميرکبير چهرهاي سکولار ترسيم کنند. اما هدف امير از ايجاد اين محدوديت، آن بود که در کشور عدليه ايجاد شود و رسيدگي به ظلم و شکايات به روشي قانونمند دنبال شود نه اينکه نسبت به دخالت علما در مسائل قضايي مخالفت کرده باشد.

دليل اين امر را ميتوان، در انتصاب مرحوم آيت الله شيخ عبدالحسين تهراني، روحاني مورد اعتماد اميرکبير، به منصب قضاوت در تهران دانست که نشاندهنده ارتباط دو سويه و مطلوب وي با روحانيت بود. اميرکبير که خود فردي مذهبي بود در ارتقاء شأن و منزلت علما و روحانيون کوشيد.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

اگر بخواهيم اميرکبير را چهرهاي واقعاً اصلاحگر و ملي بدانيم نميتوان بخشي از هويت او يعني آموزههاي اسلامي به خصوص آموزههاي تشيع را ناديده گرفت.

آموزههايي که بيشترين بخش آن انديشههاي سياسي اجتماعي است و تفکيک آن از جامعه و سياست به معني نفي کل آن است.

همين توجه اميرکبير به آموزههاي ديني و روند نوگرايي بومي است که علماي شيعه دروان اميرکبير به حمايت از اقدامات وي ميپردازند. اگر وي به دنبال انديشه جدايي دين از سياست بود، به طور قطع به مانند ساير افرادي که اين انديشه را ترويج ميکردند مورد طرد جامعه ديني ايران قرار ميگرفت.

در تاريخ ايران افرادي بودند که به بهانه پيشرفت به دنبال تفکيک ديانت و سياست بودند، افرادي مانند مَلکَم خان، تقيزاده و مهمتر از همه رضاخان، اما در تاريخ نام ايشان نه تنها همراه با پيشرفت و اصلاح نيست، که به عنوان چهرههايي خائن به فرهنگ و هويت ايران مدنظر قرار ميگيرند.

اگر اميرکبير نيز مانند ايشان به دنبال نفي بخشي از هويت ايران ، يعني آموزههاي اسلامي، يا به تعبيري تفکيک دين از سياست بود، در تاريخ به خوشنامي باقي نميماند و به چهرهاي ملي تبديل نميشد.
البته اين مباحث به معني بياشکال بودن فعاليتها و اقدامات اميرکبير نيست و او نيز به مانند هر انسان ديگر کارنامهاي دارد که در آن ممکن است خطاهايي نيز وجود داشته باشد اما مهم معدل و برآيند اقدامات امير است که به نظر ميآيد در تاريخ ايران بسيار مطلوب و قابل توجه است.


منابع:
1. تاريخ تحولات سياسي ايران، موسي نجفي و موسي حقاني، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر.
2. اميرکبير تجلي افتخارات ملي. محمد احمد پناهي، تهران، کتاب نمونه.
3. امير کبير يا قهرمان مبارزه با استعمار، علياکبرهاشمي رفسنجاني، قم، دفتر انتشارات اسلامي.
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پس از آنکه میرزا تقی خان به صدارت رسید ،دوستان وآشنایان سابق وی به امید رسیدن به پست ومقام به نزد وی رفتند ؛اما از آنجا که ملاک وضابطة امیر کبیر کاردانی ولیاقت اشخاص بود،به افراد بی کفایت ومتملق وچاپلوس کاری رجوع نکرد.محمدحسن خان اعتماد السلطنه در کتاب صدر التواریخ خود چنین حکایت می کند:
«یکی از سرتیپان که در سوابق ایام با امیر نظام طریق مصادقت (دوستی )داشت،چون شنید که رفیق دیرین به صدارت رسیده است به امید او از تبریز به طرف تهران آمد وچنان پنداشت که با آنهمه یک جهتی ودوستداریهایی که با امیر داشته است،به حکومتهای بزرگ خواهد رسید. به این امیدواری وارد شد.امیر با آنکه مقتضی شأن صدارت نبود،از او نهایت پذیرایی به عمل آورد وبر احترامش افزود وهر روز نزد خود جایش داد.
سرتیپ مدتی ماند ودید که امیر به خیال آن نیست که این رفیق را حکومتی دهد .روزی تمنای حکومت نمود واز ارادتهای سابق زبان برگشود.امیر بخندیدو گفت: حکومت به شما دادن ،چراغ دم باد نهادن است. به خاطر داری که در تبریز برای مواجب خود تیولی داشتی (یعنی برای گذاردن زندگی ملکی داشتی)وهر روز در نگاهداری آن عاجز بودی ونمی توانستی نظمی در آنجا بدهی که خود وما را آسوده بگذاری؟با آنکه کمال تقویت (طرفداری)از تو کردم ،باز هم رعایای تیولت(ملکت)متفرق بودند وعارض می شدند (شکایت می کردند).با این حالت ،هرگز به شما حکومت نخوتهم داد وهیچ کاری به تو نخواهم سپرد؛ولی به ملاحظة آن دوستداریها هرچه بخواهی به شما دستی می دهم ونهایت رعایت را خواهم کرد.»
 
بالا