تنها عالم شیعه که در مسجدالحرام امام جماعت شده، علامه سید عبدالحسین شرف الدین صاحب کتاب المراجعات بوده است !!!
.
جریانش هم از این قراره که وقتی ایشون مشرف شدند سفر حج، پادشاه عربستان علمای سنی رو جمع کرد و مناظره ای ترتیب داد تا مثلا بتونن این عالم شیعه رو شکست بدهند.
.
وقتی ایشون وارد مجلس می شوند یک راست به سمت پادشاه می روند و یک جلد قرآن با جلد چرمی نفیس بهش هدیه می دهند. پادشاه به احترام قرآن از جا بلند میشه و قرآن رو می بوسه. سید علامه بهش میگه تو چوب پرستی؟ میگه نه. می پرسه: پس چرا قران رو بوسیدی؟ در حالیکه می دونی کاغذهای این قرآن از چوبه؟! پادشاه تا بخواد جوابی بهش بده، سید علامه میگه تازه جلد این قرآن هم از چرمه و پوست گوساله ! پس تو گوساله پرست هم هستی ! پادشاه عربستان هول شد و گفت: نه من به احترام حقیقت قرآن اینو می بوسم و گرنه کاغذ و چرم که بوسیدن نداره ! سید علامه هم فرمود : ما هم که ضریح و در و دیوار مرقد اهل بیت رو می بوسیم منظورمون اون حقیقت امامه ، وگرنه تو خونه همه شیشه و طلا و نقره و در و پنجره هست ، کسی تو خونه در و پنجره رو که نمی بوسه !
.
پادشاه عربستان که این استدلال محکم رو در بحث توسل از مرحوم سید می بینه ترجیح میده مناظره رو تعطیل کنه و امامت جماعت مسجدالحرام رو تو اون ایامی که سید اونجا بود به ایشون می سپاره...
.
جریانش هم از این قراره که وقتی ایشون مشرف شدند سفر حج، پادشاه عربستان علمای سنی رو جمع کرد و مناظره ای ترتیب داد تا مثلا بتونن این عالم شیعه رو شکست بدهند.
.
وقتی ایشون وارد مجلس می شوند یک راست به سمت پادشاه می روند و یک جلد قرآن با جلد چرمی نفیس بهش هدیه می دهند. پادشاه به احترام قرآن از جا بلند میشه و قرآن رو می بوسه. سید علامه بهش میگه تو چوب پرستی؟ میگه نه. می پرسه: پس چرا قران رو بوسیدی؟ در حالیکه می دونی کاغذهای این قرآن از چوبه؟! پادشاه تا بخواد جوابی بهش بده، سید علامه میگه تازه جلد این قرآن هم از چرمه و پوست گوساله ! پس تو گوساله پرست هم هستی ! پادشاه عربستان هول شد و گفت: نه من به احترام حقیقت قرآن اینو می بوسم و گرنه کاغذ و چرم که بوسیدن نداره ! سید علامه هم فرمود : ما هم که ضریح و در و دیوار مرقد اهل بیت رو می بوسیم منظورمون اون حقیقت امامه ، وگرنه تو خونه همه شیشه و طلا و نقره و در و پنجره هست ، کسی تو خونه در و پنجره رو که نمی بوسه !
.
پادشاه عربستان که این استدلال محکم رو در بحث توسل از مرحوم سید می بینه ترجیح میده مناظره رو تعطیل کنه و امامت جماعت مسجدالحرام رو تو اون ایامی که سید اونجا بود به ایشون می سپاره...