خدمتكار پدر و مادر همنشین انبیا است

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

روزى حضرت موسى (علیه السلام ) در ضمن مناجات به پروردگار خود عرض كرد خدایا مى خواهم همنشینى كه در بهشت دارم ببینم چگونه شخصى است . جبرئیل بر او نازل شد و عرض كرد یا موسى فلان قصاب در محله فلانى همنشین تو خواهد بود. حضرت موسى به درب دكان قصاب آمده ، دید جوانى شبیه شبگردان مشغول فروختن گوشت است.


شامگاه كه شد جوان مقدارى گوشت برداشت و بسوى منزل روان گردید. موسى از پى او تا درب منزلش آمد و به او گفت مهمان نمى خواهى؟ جوان گفت خوش آمدید. او را به درون برد. حضرت موسى دید جوان غذائى تهیه نمود، آنگاه زنبیلى از سقف به زیر آورد و پیرزنى فرتوت و كهنسال را از درون زنبیل خارج كرد. او را شستشو داده غذایش را با دست خویش به او خورانید. موقعى كه خواست زنبیل را به جاى اول بیاویزد زبان پیرزن به كلماتى كه مفهوم نمى شد حركت نمود. بعد از آن جوان براى حضرت موسى غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید حكایت تو با این پیرزن چگونه است ؟ عرض كرد این پیرزن مادر من است چون مرا بضاعتى نیست كه جهت او كنیزى بخرم ناچار خودم كمر به خدمت او بسته ام .


حضرت موسى پرسید آن كلماتى كه به زبان جارى كرد چه بود؟ (در كتاب قرة العین نقل از مختصر الكلام)
جوان گفت هر وقت او را شستشو مى دهم و غذا به او مى خورانم مى گوید: غفر الله لك و جعلك جلیس موسى یوم القیمة فى قبته و درجته؛ خداوند ترا ببخشد و همنشین حضرت موسى در بهشت باشى به همان درجه جایگاه .
موسى (علیه السلام ) فرمود اى جوان بشارت مى دهم به تو كه خداوند دعاى او را درباره ات مستجاب گردانیده ، جبرئیل به من خبر داد كه در بهشت تو همنشین من هستى .

...........


( در جنة العالیه از تحفه شاهى فاضل كاشفى)
 
بالا