حضرت ابوالفضل (ع)

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

مختصری از زندگی نامه حضرت عباس (ع)




فضايل حضرت عباس(ع)


القاب حضرت عباس(ع)



حماسه کربلا، بيانگرعشق و شهادت و شهامت اصحابی است که دنيای مادی را رها کردند و با معشوق خويش پيمان بستند که امام زمان و مرادشان را تنها نگذارند و او را ياری دهند . آنان درس ايثار وايمان و شهادت را برای آيندگان به وديعه گذاشتند و خاک مزارشان تا ابد توتيای چشم هر انسان آزاده و وارسته ای است.
n00002181-b.jpg
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)



مختصری از زندگی نامه حضرت عباس (ع)



حضرت عباس(ع) در چهارم ماه شعبان سال بيست و ششم هجری در مدينه به دنيا آمد. او فرزند بزرگ ام البنين(س) و پسرچهارم اميرالمومنين علي(ع) است. مادر او فاطمه دختر حزام بن خالد از قبيله کلاب است که تاريخ گواهی می دهد که پدران و دايی های ام البنين( س ) در دوران قبل از اسلام جزو دليران عرب محسوب می شدند و مورخان آنان را به دليری در هنگام نبرد ستوده اند، افزون بر اين، آنان علاوه بر شجاعت وقهرماني، سالار و بزرگ و پيشوای قوم خود نيز بوده اند، آن چنان که سلاطين زمان در برابرشان سر تسليم فرود می آورده اند. اينان همانانند که عقيل به اميرالمومنين علي(ع) گفت: در ميان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمان تر يافت نشود.(1)
ام البنين( س ) درحماسه کربلا چهار فرزند خود به نامهای عباس، جعفر،عون و عثمان را به پيشگاه الهی هديه کرد و خود طلايه دار پيام آوران کربلا پس ازحضرت زينب (س) شد. مسلم است از چنين مادر طاهر و پاکدامنی فرزندان صالحی متولد شود که هر يک حماسه جاويدانشان بر تارک روزگار بدرخشد.
حضرت عباس(ع) نيز يکی از آن آزادگان است. در مورد شمايل آن حضرت، ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبين گفته:" عباس بن علی مردی خوش صورت و زيباروی بود و چون سوار بر اسب می شد پاهای مبارکش به زمين کشيده می شد و به او قمر بنی هاشم نيز می گفتند و پرچمدار لشکر حسين(ع) در روز عاشورا بود. نام آن حضرت را امام علي(ع) انتخاب کرده است . (2) حضرت ابوالفضل (ع) نه فقط برادر جسمانی حضرت حسين(ع) بود بلکه برادر ايمانی و روحانی آن حضرت نيز بوده است. روی همان اصل و قاعده ای که پيغمبر اکرم(ص) و حضرت علي(ع) از نور واحد بودند و مکرر پيغمبر(ص) به آن وجود مقدس " انت اخی فی الدنيا و الاخره" می فرمود. اين اخوت و برادری لازمه اش تساوی و برابری آن دو در جميع جهات و درجات نيست. مقام امامت بالاتر، و ابوالفضل (ع) تابع امام بوده است. او عبدی صالح بود.( 3)
برجسته ترين نمونه اين اخوت بی نظير را می توان در ايثار و مواسات و فداکاری آن بزرگوار مشاهده کرد زيرا حضرت ابوالفضل (ع) درباره برادرش بزرگترين ايثار را انجام داد و جان را فدای او کرد و در سخت ترين بلاها و آزمايش های الهی با آن حضرت مواسات کرد. درباره حضرت عباس بن علی شاعر گفته است:
احق الناس ان يبکی عليه
فتی ابکی الحسين بکربلا

اخه و ابن والده علی
ابوالفضل المضرج بالدماء

و من واساه لا يثبيه شی
و جادلم علی عطش بماء


که ترجمه فارسی آن اين است:


1- شايسته ترين کسی که سزاوار است مردم بر او بگريند آن جوانی است که ( شهادتش) حسين(ع) را در کربلا به گريه انداخت.
2- يعنی برادر و فرزند پدرش علی (ع) که همان ابوالفضل بود و به خون آغشته گشت.
3- کسی که با او مواسات کرد و چيزی نتوانست جلوگير او( در اين مواسات ) گردد و با اينکه خود تشنه آب بود، آب نخورد و به آن حضرت کرم کرد.(4)
اين شعر که از يک سو بيانگر مظلوميت و شجاعت حضرت عباس بن علي(ع) ، و از سوی ديگر بيانگر اخوتی بی ريا و صادق است که اعجاب همه مردم را بر انگيخت.
در وجود شريف ابوالفضل (ع) دو گونه شجاعت در هم آميخته است:
الف) شجاعت هاشمی و علوی که ارجمندتر و والاتر است و از جانب پدرش سرور اوصيا به او رسيده است.
ب) شجاعت عادی که از جانب مادرش ام البنين (س) به ارث برده است ، زيرا که در ميان تيره مادرش، جدی پيراسته چون عامرين مالک بن جعفر بن کلاب بوده است که به سبب قهرمان سالاری و شجاعتش او را " ملاعب الاستة" يعنی کسی که سر نيزه ها را به بازی می گيرد، می ناميدند.(5)
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)

فضايل حضرت عباس(ع)



1- ادب: حضرت علي(ع) از همان اوايل خردسالی حضرت عباس(ع) ، توجه خاصی به تربيت او داشت و او را به تلاشها و کارهای مهم و سخت مانند کشاورزي، تقويت روح و جسم، تيراندازي، شمشيرزنی و ساير فضايل اخلاقی ، تعليم و عادت داده بود. (6)
روايت شده است که حضرت عباس(ع) بدون اجازه در کنار امام حسين(ع) نمی نشست و پس از کسب اجازه مانند عبدی خاضع دو زانو در برابر مولايش می نشست. او تربيت شده حضرت علي(ع) است که از همين مکتب درخشان درس ادب آموخته بود.
حضرت عباس (ع) هيچگاه به خود اجازه نداد امام حسین (ع ) را برادر خطاب نمايد مگر در لحظه شهادت که فرمود ای برادر مرا درياب.

2- يقين:
( درجه بالای ايمان) ويژگی است که کمتر درغير معصوم ايجاد می شود ، اما حضرت عباس(ع) از همان کودکي، يقين به وجود آفريدگار يکتای جهان داشت و در سراسر زندگی خود با همان ويژگی مستظهر به عنايات الهی بود و از اين رهگذر ويژگی های ديگر خود را متبلور می ساخت.(7)


3- وفا:
وفای او نسبت به اهل بيت عليهم السلام به غايت زياد و در خور نخستين است. در وفا همين بس که باقر شريف قريشي، نويسنده عرب زبان معاصر، در کتاب" حياة الامام حسين بن علی عليهما السلام " می نويسد:" در تاريخ انسانيت، در گذشته و امروز، برادری و اخوتی صادق تر و فراگيرتر و با وفاتر از برادری ابوالفضل (ع ) نسبت به برادر بزرگوارش امام حسين(ع) نمی توان يافت که براستی همه ارزشهای انسانی و نمونه های بزرگواری را در بر داشت."


4- دلاوري:
دلاوری حضرت عباس(ع) نه تنها در حماسه کربلا نمايانگر بود، بلکه در صفين نيز نمايان شده بود به ويژه در جنگ صفين افراد زيادی را کشت و حيرت همگان را از آن دلاوری برانگيخت.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)


القاب حضرت عباس(ع)


حضرت عباس(ع) القاب گوناگونی دارد که ما در اين قسمت به مهمترين آنان اشاره می کنيم:
1- باب الحوائج: بر اثر بروز کرامات و برآورده شدن حاجات متوسلين به او در السنه و افواه عامه و خاصه به اين لقب مشهور شد. (8)
2- سقا: در روزهايی که اهل کوفه آب را بر روی اهل بيت امام حسين(ع) بستند، قمر بنی هاشم(ع) برای آنها آب آورد. (9)
3- سپهسالار: لقب سپهسالار به بزرگترين شخصيت فرماندهی و ستاد نظامی داده می شود و آن حضرت را نيز به سبب اينکه فرمانده نيروهای مسلح امام حسين(ع) در روز عاشورا بود و رهبری نظامی سپاه ايشان را بر عهده داشت سپهسالار ناميده اند. (10)
4- قمر بنی هاشم: از آنجا که آن حضرت در ميان بنی هاشم از نظر زيبايی ممتاز بود وی را ماه بنی هاشم می ناميدند. (11)
5- اطلس: ظاهرا يکی از معانی اطلس شجاعت است و چون آن حضرت شجاع بوده و از کثرت شجاعت صفوف دشمن را می شکافته است، به وی اطلس می گفتند.(12)


6- پرچمدار: از القاب مشهور حضرت ، پرچمدار و " حامل اللواء" است، زيرا ايشان ارزنده ترين پرچمها، پرچم سرور آزادگان امام حسين(ع) را در دست داشتند حضرت به دليل توانايی های نظامی فوق العاده در برابر خود، از ميان ياران خود، پرچم را تنها به ايشان سپردند. (13)
7- طيار: ديگر از القاب حضرت ابوالفضل(ع) طيار است، يعنی پرواز کننده در فضای قدس و درجات و مقامات عالی بهشت. (14)
8- المستجار: از ديگر القاب حضرت، مستجار يعنی منجی و نجات دهنده است. (15)
9- العبد الصالح: ديگر از القاب آن جناب عبد صالح است، چنانکه در زيارت او می خوانيم" السلام عليک ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله"؛
10- حامی الضعيفه: از القاب مشهور حضرت ابوالفضل(ع) حامی الضعيفه به معنی حامی بانوان است به خصوص در نقشی که در دفاع از بانوان حرم و اهل بيت نبوت بر عهده داشت. (16)






پی نوشتها:
1- سردار کربلا، ترجمه العباس مرحوم مقرم، انتشارات الغدير، ص 154.
2- خصائص العباسيه، ص118.
3- چهره درخشان قمر بنی هاشم، علی رباني، ج 1، ص 158.
4- ترجمه مقاتل الطالبين، ابوالفرج اصفهاني، مترجم هاشم رسول محلاتي، ص 82.
5- چهره درخشان قمر بنی هاشم، علی ربانی خلخالي، ج 1، ص 62.
6- پرچمدار نينوا، شيخ محمد اشتهاردي، ص 20.
7- محمد ناصرعلايي، آينه حيدرنما، روزنامه کيهان، 10/8/1376.
8- چهره درخشان قمر بنی هاشم، علی ربانی خلخالي، ص 146.
9- همان، ص 147.
10- همان، ص 148.
11- همان، ص 143.
12- همان، ص 147.
13- زندگانی حضرت ابوالفضل (ع) ، ص 25.
14- خصائص العباسيه، ص 131.
15- همان، ص 131.
16- همان، ص 148.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)

پس از درج قسمتی از زندگینامه و القاب حضرت ، لازم دانستم از کرامات حضرت نیز بخشی را بیاورم.



حضرت اباالفضل (ع) فرمود: بگو یا صاحب الزمان!


جناب حجة الاسلام آقای مکارمی فرمودند:


نقل شده است در یکی از شهرهای شیراز شخصی همراه عمویش برای ماهیگیری به کنار ساحل میرود و در آنجا یکدفعه غرق میشود. عموی وی، نگران از مرگ برادرزاده ، ناگهان میبیند که وی روی آب آمد! باری، شخص غرق شده کنار ساحل میآید و عمویش از او میپرسد: چگونه نجات یافتی؟ میگوید: در حال غرق شدن ، به یاد روضهها افتادم، پس از آن عرض کردم: یا اباالفضل!


دیدم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام تشریف آوردند و در گوشم فرمودند: بگو یا صاحب الزمان! من هم متوسل به حضرت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف ) شدم و عرض کردم یا صاحب الزمان! آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف آوردند و مرا نجات داده کنار ساحل آوردند.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)

در قبر گفت: السلام علیک یا اباالفضل العباس (ع)



جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ عبدالله مبلغی آبادانی نقل کردند:


در سال 1355 شمسی، یکی از وعاظ شهر یزد، به نام شیخ ذاکری، به بندرعباس میآید و از آنجا جهت تبلیغ به دهکده سیاهو، در اطراف این شهر، عازم میگردد و در روز 9 محرم الحرام در اثر سکته قلبی درمیگذرد. جنازه آن مرحوم را به بندرعباس منتقل میکنند و در جوار یکی از امامزادهها به خاک میسپارند.


اینکه بقیه ماجرا را از زبان حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای مبلغی بشنوید:


ایشان میگوید:


من موقع تلقین خواندن، قسمت دست راست مرحوم ذاکری را تکان میدادم که ناگاه چشم خود را باز کرد و با صدای بلند، به گونهای که همه شنیدند گفت: السلام علیک یا اباالفضل العباس علیه السلام! و سپس بست.


همزمان با این حادثه شگفت، بوی عطر خوشی به مشام من و حضار رسید که بر اثر آن افراد حاضر شروع به صلوات بر پیامبر و خاندان معصوم وی سلام الله علیهم اجمعین نمودند. این بود مشاهدات این جانب که خود در حال تلقین میت ، ناظر آن بودم.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)

صد دینار حواله حضرت اباالفضل العباس (ع)



ثقة الاسلام جناب آقای حاج شیخ علی رضا گل محمدی ابهری زنجانی، شب 27 جمادی الثانیه سال 1416 هـ. ق. در حرم مطهر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه علیها السلام نقل کرد:


یکی از اهالی کربلا، عربی را میبیند که در حرم حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام کنار ضریح مطهر ایستاده و با حضرت سخن میگوید.


آقا جان، صد دینار از شما پول میخواهم؛ میدهی که بده و اگر نمیدهی میروم به حرم حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه السلام شکایت شما را به آن حضرت میکنم.


سپس سرش را به طرف ضریح مطهر برده و میگوید: فهمیدم، فهمیدم! و از حرم بیرون میرود. عرب مزبور به بازار رفته و به یکی از مغازه داران میگوید: آقا فرموده است صد دینار به من بده. او میگوید: نشانی شما از آقا چیست؟ میگوید: به این نشان، که پسر شما مریض شده و شما صد دینار نذر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام کردی؛ بده! و او هم صد دینار را میدهد.


ناقل میگوید: به مرد عرب گفتم: چطور شد با حضرت صحبت کردی و نتیجه گرفتی. گفت: به حضرت گفتم اگر پول ندهی، می روم شکایت شما را به برادرت امام حسین علیه السلام میکنم. اینجا بود که دیدم حضرت، داخل ضریح ظاهر شد و در حالیکه روی صندلی نشسته بود، حوالهای به من داد. من هم رفتم و از بازار گرفتم.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)

کفی از آب برداشت...



شب سیام رمضان المبارک سال 1418 هـ ق در مسجد جواد الائمه علیه السلام در سادات محله(بابل) جناب آقای دکتر حاج سیدعلی طبری پور اظهار داشتند:


شخصی رفت کنار نهری وضو بگیرد؛ کفی از آب برداشت و نزدیک لبهایش آورد که بخورد، به یاد سقای دشت کربلا، حضرت قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام افتاد و آب نخورد. آب را روی آب ریخت و همزمان، اشک زیادی هم در عزای آن حضرت از چشم جاری ساخت. همان شب، زن مریضش در خواب میبیند که حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام آمد و وی را شفا داد. به این طریق که، پایش را به پشت کمر خانم گذاشت. خانم پرسید: مگر شما دست نداری؟ فرمود: من دست ندارم . گفت: تو کی هستی؟ فرمود: شوهرت به چه کسی متوسل شده است؟ حالا شناختی که شوهرت به چه کسی متوسل شده است؟!
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)

رشته سبز را از بازویت باز نکن



جناب حجة الاسلام ، خطیب فرزانه، آقای حاج سیدحسین معتمدی کاشانی گفتند:


نعمت الله واشهری قمصری از فرزندش محسن نقل کرد که:


اواخر خدمت سربازی، مرا به ایستگاه قطار تهران آورده بودند. حضور من در ایستگاه راه آهن مصادف با زمانی بود که اسرای عراقی و زخمیها را با قطار میآوردند. در آنجا یک اسیر عراقی را از قطار خارج کردند که رشته سبزی بر بازویش بسته بود. با او مصاحبه کردند و ضمن مصاحبه از او پرسیدند: شما رشته سبزی به بازویت بستهای ، آیا سیدی؟ گفت: نه، و توضیح داد:


چند روز قبل از آنکه ما را به جبهه ببرند تا به دستور صدام علیه ایرانیها جنگ بکنیم، مادرم مرا به حرم مطهر حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام برد و یک رشته سبز رنگ را از یکی از خدام حرم گرفته، یک سر آن را به بازوی من بست و سر دیگرش را به ضریح مطهر حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام گره زد و شروع کرد به گریستن. در حین گریه حضرت را قسم داد و گفت: این بچهام را میخواهند به جبهه ببرند، من از زخمی شدن و اسیر شدن او حرفی ندارم، اما نمیخواهم کشته شود یا ابوالفضل، شما یک نظری بفرمایید، هر چه به سر بچه من بیاید مسئلهای نیست، ولی کشته نشود و دوباره به سوی من برگردد. سپس به من گفت رشته را از بازویت باز نکن که من از حضرت عباس علیه السلام خواستهام تا محفوظ مانده و به من برگردی.


وقتی که به جبهه آمدیم، با چند نفر در یک مکان به ایرانیها حمله کردیم. ایرانیها ما را محاصره کردند. وضع بسیار سختی داشتیم و از چهار طرف تیر به طرف ما میآمد. چند نفر از رفقای من در اثر تیر خوردن کشته شدند، ولی من که دستها را روی سرگذاشته و برای تسلیم آماده شده بودم، به لطف خداوند متعال و نظر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام و دعای مادرم از کشته شدن نجات پیدا کردم.
 

آسمان

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حضرت ابوالفضل (ع)

بابا مرا بر زمین بگذار



جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای سیداحمد قاضوی در تاریخ 26 صفر الخیر 1417 ق نقل کردند که مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد ابراهیم نجفی بروجردی میفرمودند:


زمانی که در عراق بودیم، یک روز در صحن مطهر حضرت اباالفضل العباس علیه السلام با عدهای از رفقا نشسته بودیم، که ناگهان دیدیم عربی وارد صحن مطهر شد. وی پسر بچهای 6 - 7 ساله را بر روی دست حمل میکرد که به نظر میرسید جان خود را از دست داده و مرده است. پدر بچه اشاره به ضریح مطهر حضرت کرده و گفت: ای عباس بن علی علیهما السلام، اگر شفای پسرم را از خداوند نگیری شکایت شما را به پدرت علی علیه السلام میکنم.


با دیدن این صحنه، به ذهن ما رسید که به او بگوییم اگر درخواستی هم داری باید با حضرت مؤدبانه صحبت کنی و این گونه عتاب و خطاب با این بزرگوار درست نیست. هنوز در این فکر بودیم که دیدیم بچه چشمانش را باز کرد و به پدر گفت: بابا مرا بر زمین بگذار!


همه ما از مشاهده این صحنه بسیار منقلب شدیم و به چشم خود دیدیم که بچه شفا یافته است.
 
بالا