encourage : تشویق کردن
warn :آگاه کردن
expect : توقع داشتن - انتظار داشتن
advise : تجویز کردن - گفتن = پیشنهاد کردن
allow : اجازه دادن
force : مجبور کردن
would like :میل داشتن
wish :خواستن
nee احتیاج داشتن
order :دستور دادن
tell : گفتن
want :خواستن
permit :تجازه دادن
I always warn her son not to touch the electric wire همیشه به پسرش میگم که به سیم برق دست نزند
I expect john to pass the test از جان انتظار دارم که در امتحان قبول شود
warn :آگاه کردن
expect : توقع داشتن - انتظار داشتن
advise : تجویز کردن - گفتن = پیشنهاد کردن
allow : اجازه دادن
force : مجبور کردن
would like :میل داشتن
wish :خواستن
nee احتیاج داشتن
order :دستور دادن
tell : گفتن
want :خواستن
permit :تجازه دادن
I always warn her son not to touch the electric wire همیشه به پسرش میگم که به سیم برق دست نزند
I expect john to pass the test از جان انتظار دارم که در امتحان قبول شود