مؤلفه های عرفان ناب

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

1.
خدا محوری

عرفان اصیل اسلامی، عرفانی «خدامحور» است؛ حال آیا «سلوک منهای خدا» و عرفان خداگریزانه ممکن است؟

عرفان های بدون خدا و سلوک منهای حق سبحانه، گرفتاری نفسانی و ابلیسی می آورد و «انسان در تاریکی» خود را در «روشنایی» می بینید!

باید هوشیار بود که ایمان به خدا، دارای دو رکن زیر است:

1. باور قلبی پایدار. 2. عمل مؤمنانه1.


«ایمان» هم دارای مراتبی است؛ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا»2 و «لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ»3 . ایمان عقلی- شهودی، ایمان ناب و خالص می تواند مأمن و مصونیتبخش باشد؛ «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»4. پس عرفان، نباید سکولار و منهای خدا باشد که «سرابی» بیش نیست.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب

2. ولایت گرایی

سالک الی اللَّه در عرفان اصیل اسلامی، «اهل ولایت» است؛ یعنی معرفت و محبت به انسان کامل معصوم و تعبد و التزام عملی به سنت و سیره و اولیای دین را نصبالعین خویش قرار می دهد؛ زیرا انسان کامل، هم «صراط مستقیم» است که قرآن کریم فرمود: «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»5.

امام صادق علیه السلام در تفسیر «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»6 ، فرمود: «واللَّه نحن الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»7.

امام سجادعلیه السلام نیز فرمود: «نحن ابواب اللَّه و نحن الصراط المستقیم»8.

سلوک، «صراط مستقیم» می طلبد و تخلف پذیر باشد و نه «اختلاف بردار» و این هم خصوصاً باید تبیین شود و هم مصداقا و در احادیث آمده که انسانهای کامل و مکمل، مصادیق عینی و حقیقی صراط مستقیم هستند و سلوک منهای ولایت آنان معنا ندارد و نتیجهبخش نیست؛ چنان که در تفسیر آیه «ثُمَّ اهْتَدی »9 از امام زین العابدین، امام محمدباقر و امام صادق علیهما السلام چنین آمده است: «ثم اهتدن، الی ولایتنا اهل البیت، فواللَّه او ان رجلا عبداللَّه عمرا، ما بین الرکن و المقام، ثم مات و لم یجئی بولایتنا لاکبر اللَّه فی النار علی وجهه»10.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب

3. نیاز به استاد

به تعبیر استاد مطهری، سالک برای رسیدن به «توحید»، باید مراحل و منازل را طی کند و در طی مراحل و مقامات که با واردات قلبی همراه است، محتاج «پیر»، «راهنما»، «مرغ سلیمان» و «خضر طریق» یا انسان کامل است که او را مراقبت نماید و از راه و رسم منزل ها، آگاهش کند11.

در «عرفان عملی»، پس از طرح ضرورت استاد سلوکی، از شرایط مرید و مراد و شاگرد و استاد گفته اند؛ مثلا در شرایط استاد چنین گفته اند:

1. جامع باشد.

2. به مقام فنا رسیده باشد.

3. صاحبنظر و دارای ولایت باطنی باشد.

4. اسلام شناس کامل باشد.


حال با توجه به ویژگیهای علمی و عملی یاد شده، آیا بهتر نیست که انسان سالک در پرتو انسان کامل معصوم که سنت و سیره اش حضور دارد، سلوک نماید و از جاده حق و مستقیم «ولایت گرایی»، خارج نشود و به دنبال استادانی برود که ویژگی های یاد شده را داشته، غرق در ولایت باشند؛ مجتهد، مجاهد و صاحب ولایت باشند.

با توجه به نکات یاد شده است که بزرگان فرموده اند: «اگر انسان عمری را در پیدا کردن استاد کامل صرف کند، جا دارد».12 همچنین فرمودند: «کسی که به استاد رسید، نصف راه را طی کرده است»13.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب

4. شریعت گرایی

شریعت در این جا به معنای مجموعه باید و نبایدها یا احکام فقهی اسلام است که در وجوب، حرمت، اباحه، استحباب و کراهت، ظهور یافتهاند؛ چنان که گفته اند: «شرع از ماده شَرَعَ (بر وزن زرع) و در اصل، به معنای «راه روشن» است و راه ورود به نهرها را نیز «شریعه» می گویند؛ سپس این کلمه در مورد ادیان الهی و شرایع آسمانی به کار رفته است؛ زیرا راه روشن سلوک و سعادت در آن است و طریق وصول به آب حیات و زندگی حقیقی، معقول و سازنده است؛ پس شریعت هرگاه در مورد آیین حق به کار برود، به خاطر آن است که انسان را به سرچشمه وحی و رضایت الهی و سعادت جاودان که همانند آب حیات است، می رساند14.

«سلوک عرفان»، بدون التزام عملی به شریعت، یعنی واجب و حرام، نتیجهبخش نیست
و شریعتگروی برای همه اصحاب سیر و سلوک - چه سالکان مجذوب و چه مجذوبان سالک - در همه شرائط روحی و معنوی مطرح و با توجه به ساحت ها و لایه های گوناگونی که دارد، قابل اجرا و کارآمد است. عرفان منهای شریعت، نه ممکن و نه سودمند است؛ «سقوط تکلیف» نه تنها در هیچ مرتبه ای از مراتب و هیچ منزلی از منازل معنوی، اعتبار ندارد بلکه تکلیف، بیشتر و وظایف، دشوارتر می شود و به تعبیری سلوک با انجام واجب و ترک حرام، شروع و هر چه جلوتر می رود، انجام مستحبات و ترک مکروهات و مباحات نیز بر آن اضافه شده، به گونه ای که اهل معرفت خاص، به مرتبه ای می رسند که تنها دو وظیفه شرعی، یعنی «واجب و حرام» را می شناسند؛ یعنی «مستحب» را بر خود واجب و مباح و مکروه را حرام می دانند؛ تا رابطه آنها با خدا عمیق تر و نیل به مقامات معنوی و فتوحات غیبی، دسترسپذیرتر و شفاف تر گردد که به تعبیر علامه طباطبایی، «افراد هر چه به خداوند تقرب بیشتری داشته باشند، تکالیف سنگین تری است که حسنات الابرار، سیئات المقربین»15.

عرفان منهای شریعت، عرفان منهای عرفان است و ضلالت و فساد و نهایتش نیز ندامت و پشیمانی است. علی علیه السلام فرمود: «الا و ان شرائع الدین واحده وسبله قاصده فمن اخذبها لحق و غنم و من وقف عنها ضل و ندم»16.

استاد جوادی آملی میفرمایند: «البته اگر عارفان در سیر و سلوک، تابع شریعت و ولایت اهل بیت :S (31): باشند و راه صحیح را طی کنند. گوشه ای از علم شهودی انبیاء و اولیا به آنها می رسد17 و در جای دیگر فرمود: «معلوم می شود اگر تهذیب و تزکیه، برخلاف مسیر شرع باشد، چنین ریاضتی باطل است؛ یعنی سیر و سلوک جز با انجام واجبات و مستحبات از یک سو و ترک محرمات و مکروهات، از سوی دیگر، قابل قبول نیست و بازدهی ندارد...»18 وی در تفسیر آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»19 نوشته است: یقین در آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»، همان یقین معرفتی است و اگر به مرگ تفسیر شده، از باب جری و تطبیق است؛ نه تفسیر مفهوم یقین و حتی «غایت» نیست؛ تا گفته شود که وصول به یقین، غایت عبادت است؛ پس عبادت کن تا به یقین برسی و با دستیابی به یقین، می توانی عبادت را رها کنی؛ هرگز، بلکه مراد آن است که یکی از منافع عبادت، یقین است و رسیدن به یقین، جز از راه عبادت و بندگی، میسور نیست.20

علامه طباطبایی نیز پندار برخی را که در تفسیر آیه می گویند: رهایی از عبادت، پس از وصول به یقین دست می دهد، نقد و نفی کرده اند.21
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب


5. عقلگرایی و خردورزی

عرفان اسلامی برای عقل و خرد، اصالت و اهمیت قائل است و برهان و عرفان را مانعه الجمع ندانسته است و به بهانه «شهود»، از «فهم» و به بهانه عرفان، از برهان و استدلال، گریزان نیست.

استاد مطهری میگوید: «در اسلام، اصالت با عقل و معرفت عقلی است که به واسطه آن و با چنین کلیدی، انسان به دامان معرفت شهودی و معارف قلبی وارد می شود»22.

به هر تقدیر، عرفان، عقل را از کار نمی اندازد و از مصدر تشخیص، عزل نمی کند؛ بلکه آن را شکوفا نموده، به مراحل بالاتر و مراتب والاتر، دعوت می کند و معرفت شهودی – سلوکی، در طول معرفت عقلی و برهانی است و نه در عرض آن و کافی است اندکی به آیات ذیل و تفسیرهای آنها توجه نمائیم:

الف) «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدی وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ»23.

ب) «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَه لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»24.

ج) «إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ»25.

استاد شهید مطهری میگوید: «به نظر ما، سخن از ترجیح آن راه بر این راه، بیهوده است؛ هر یک از این دو راه، مکمل دیگری است و به هر حال، عارف، منکر ارزش راه استدلال نیست».26 پس در معرفت شناسی جامع قرآنی و حدیثی، جایگاه هر کدام از «عقل و دل» و برهان و عرفان، معلوم و حضور یکی، عامل غیبت دیگری نیست. استاد مطهری میگوید: «از کانون دل، حرارت و حرکت بر می خیزد و از کانون عقل، هدایت و روشنایی...».27 البته در این که میان اهل تصوف و عرفان، نسبت به عقل افراط شده و عقل را تحقیر کرده اند، تردیدی نیست؛ امّا مقام عشق، بالاتر از مقام عقل است و ضدیتی با هم ندارند و عقل خالص با شهود ناب، قابل اجتماع هستند.28 بنابراین، چنین نتیجه میگیریم:

الف) عقل و خرد، دارای ارزش معرفتی و شرط لازم ورود به عرفان و سلوک عرفانی است.

ب) عقل سلیم، معیار سنجش مکاشفات و مشاهدات عرفانی است و در طول هم هستند و نه در عرض هم.

ج) عقل، استعلاء یافته و برین، خود رهآورد شهود عرفانی و دوران پختگی «عرفان عملی» است.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب

6. ریاضت معقول، مشروع و معتدل

در عرفان عملی اسلام، «ریاضت»، نقش مهم و سرنوشتسازی دارد؛ تا درون انسان، نورانی و پاک گردد و «ریاضت» در مراتب و مراحل سلوکی، بار معنایی و معرفتی خاصی دارد.

«ریاضت سلوکی»، حداقل باید سه ویژگی کلی و کلان داشته باشد که عبارتند از:

الف) عقلانی بودن. ب) شرعی بودن. ج) معتدل بودن.

امام علی علیه السلام فرمود: «هی نفسی اروضها بالتقوی»29 ؛ «آن نفس من است که با تقوا، آن را ریاضت می دهم».

در قرآن کریم، بهترین تعریف از ریاضت «معقول و معتدل» آمده است؛ «و اما کسی که از ایستادن در برابر پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس باز داشت... پس جایگاه او، همان بهشت است».30

وجود داستان های عبرتانگیزی در صدر اسلام، مانند داستان عثمان بن مظعون، عبداللَّه بن عمرو و سخن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در نقد و ستیز با زهد افراطی، می تواند تحمل تفسیر درستی از ریاضت و زهدگرایی باشد به تعبیر استاد مطهری، «زهد برای آدمی، تمرین است؛ اما تمرین روح و روح با زهد ورزش می یابد و تعلقات اضافی را میریزد و سبکبال و سبکبار می گردد و در میدان فضایل، سبک به پرواز در می آید».31 اینک به چند روایت پیرامون زهد توجه کنید:

1. امام علی علیه السلام فرمود: «ای مردم! زهد، کوتاه کردن آرزوست».32

2. «تمام زهد در دو کلمه قرآن آمده است؛ «بر آن چه از دستتان رفته، اندوهگین نشوید و به آن چه به دست آورده اید، سرخوش نباشید».33

3. امام صادق علیه السلام فرمود: «زاهد در دنیا کسی است که حلال دنیا را از ترس حسابرسی آن کنار بگذارد و حرام دنیا را از ترس عذاب آن کنار بگذارد».34

4. معنای زهد را می توان از برخورد قاطع امام علی علیه السلام با جریان «عاصم بن قاسم» فهمید. هنگامی که او ترک دنیا کرده، اهل و عیال را رها کرد و نفقه زندگی او و عیال او را برادرش «علاء بن زیاد» می داد، حضرت او را نکوهش کرد و برای شبهه زدایی و دادن روش و معیار صحیح برای همیشه تاریخ، فرمود: «وای بر تو! من مانند تو نیستم. همانا خداوند متعال، بر امامان عادل، مقدر کرده که در حد ضعیف ترین مردم، بر خود سخت بگیرند».35

پس در ریاضت و زهد ناب اسلامی، نکات ذیل قابل تأمل و راهگشا خواهند بود:

الف) زهدورزی و عدم وابستگی به دنیا، با بهره مندی به قدر کفاف و نیاز، منافات ندارد.

ب) سرچشمه ریاضت اسلامی، «شریعت» است که ریاضت معتدل، معقول و مقبول را در یک هندسه سلوکی تعریف شده، ارائه می دهد.

ج) سنت و سیره انسان کامل معصوم، الگوهای جامع و کاملی، برای ریاضت و زهدگرایی است.

د) ریاضت و زهد، به معنای ترک وظایف فردی، خانوادگی و اجتماعی نیست.

ه) زهدورزی، باید آثاری چون وظیفهگرایی، معنویت و نورانیت درونی، جهاد و مبارزه با انحراف ها و تحریف ها، کرامت نفس و فروتنی داشته باشد.36
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب

7. عرفان عبودیت محور

عرفان اسلامی در بعد علمی و عینی، عرفانی است که از رهگذر بندگی و عبودیت شکل میگیرد و سیر و سلوک، نه برای رسیدن به کشف، کرامات، شطح و غیب گویی، پیدا کردن موقعیت اجتماعی و مریدپروری نیست؛ بلکه تنها و تنها برای بندگی خدا خواهد بود.

قرآن کریم با آیه «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَه وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»37، منطق و معیاری را ارائه کرده که با جهانبینی محدود صوفیانه و تفکر خلوتگرایانه و بینش درونگرایانه محض، سازگار نیست و عرفان را با انگیزه الهی داشتن و برای خدا عمل کردن در خلوت و جلوت و در هنگام عبادت و تجارت، تأیید می کند.

از دیدگاه عرفان اسلامی، بندگی خدا، در همه ساحت های زندگی دیده می شود؛ یعنی خوردن، آشامیدن، مهرورزی، به زن و فرزند و تأمین معیشت و نفقه آنها، تحصیل علم و تولید اندیشه، سیاست ورزی و عدالت گستری و...، همه مشمول حکم عبادت می باشند.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب

8. عرفان سیاسی

با توجه به مطالب پیش درباره زهد، ریاضت و عبودیت در عرفان اسلامی، حاصل می شود که عرفان عملی اسلام، نه تنها با سیاستورزی در تضاد و چالش نیست، بلکه سیاست در دل عرفان قرآنی و ولایی نهفته و عرفان به سیاست نیز جهت خدایی و الهی می دهد و رهبری جامعه، در حقیقت ساماندهی و نظامبخشی امت، در راستای اهداف عالی الهی است.

علامه جعفری میگوید: «رهبر یک جامعه، بزرگ ترین وسیله رسیدن به حیات معقول و زندگی هدفدار تکاملی جامعه است؛ لذا خود باید در عالی ترین حد ممکن، از حیات معقول و زندگی هدفدار تکاملی که بر مبنای «عرفان مثبت اسلامی» استوار شده است، برخوردار باشد».38

امام خمینی خطاب به فرزندش، مرحوم احمدآقا فرمود: «پسرم! نه گوشه گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود به جامعه و تشکیل حکومت، گسستن از حق است؛ میزان در اعمال، انگیزه های آنهاست. چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است و آن دامگستر، با آن چه متناسب او است، چون خودبینی و خودخواهی و غرور و عجب و بزرگبینی و تحقیر خلق اللَّه و شرک خفی و امثال آنها، او را از حق دور و به شرک می کشاند و چه بسا متصدی امور حکومت که با انگیزه الهی، به معدن قرب حق نایل میشود».39

استاد شهید مطهری میگوید: «عرفان، هیچ وقت در نهایت امر، سر از خدمت به خلق در نمی آورد؛ در وسط راه و بلکه در مقدمه راه، سر از خدمت به خلق در می آورد. خدمت به خلق در عرفان هست و باید هم باشد؛ ولی خدمت به خلق، نهایت راه نیست. خدمت به خلق، مقدمه ای از مقدمات عرفان است».40
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب

9. ذکر و یاد خدا

بحث ذکر، از بحث های دامنهدار و مهم عرفان عملی است. ذکر، نقطه آغازین سلوک و حرکت عرفانی است و در همه مراحل و مقامات نیز حضور جدی و سرنوشت سازی دارد. با ذکر، انسان از ماده به معنا و از مُلک به ملکوت و از فرش به عرش، هجرت می کند و ذکر در واقع، از قید خودپرستی و انانیت به در آمدن است و در همه حال، یاد خدا بودن است.

ذکر دارای اقسامی است که عبارتند از: ذکر قلبی و ذکر عملی.

ذکر عملی از همه مهم تر است؛ زیرا دوری از گناه و لغزش و روی آوردن به تعبد و تدین و عمل مبتنی بر شریعت است و ذکر، حالتی نفسانی و کیفیتی درونی است که معارف را از گزند خطا و لغزش و دل را از فراموشی خدا باز می دارد و ذکر خدا، زمان و مکان نمی شناسد و حد خاصی ندارد. در قرآن آمده است:

1. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیراً»41.

2. «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ...»42.

3. «وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خِیفَه»43.

در حدیثی امام صادق علیه السلام خطاب به ابی عبیده آمده است: «درباره ذکر بسیار خداوند، منظور «سبحان اللَّه والحمدللَّه ولا اله الا اللَّه واللَّه اکبر» نیست؛ اگر چه این هم از آن است؛ اما منظورم یاد خدا درباره چیزی است که حلال یا حرام کرده است. پس اگر طاعت خدا بود، به آن عمل کند و اگر نافرمانی خدا بود، آن را ترک کند».44
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : مؤلفه های عرفان ناب


10. عشق و محبت

عرفان و عشق، سرنوشتی همراه داشته، به گونه ای که جدایی ناپذیرند و نام یکی، نام دیگری را تداعی می کند. خدای سبحان از باب حب به ذات، تجلی کرد و این همه عوالم پیدا و پنهان را آفرید و همه هستی نیز عاشق و شیدای او هستند.

امام علی علیه السلام می فرماید: «خدایا! از تو خواهانم که قلبم را از محبت خودت لبریز گردانی».45

قرآن مجید، هندسه محبت خدا را چنین ترسیم می کند: «اگر [به راستی ] خدا را دوست می دارید، مرا پیروی کنید؛ خدا شما را دوست می دارد»46 و پس از آن، دوستی عترت طاهره پیامبر اکرم، معیار اساسی است؛ «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّه فِی الْقُرْبی ».47

ناگفته نماند که عشق، تعریف نابردار و تفسیر ناشدنی است؛ زیرا از جنس چشیدنی هاست و نه شنیدنی ها که با فنای عاشق در معشوق، درک کردنی و شناخته شدنی است؛ «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ».48

 
بالا