از آیاتی كه به اتفاق اكثر مفسران و اهل حدیث در مورد امیرالمومنین نازل شده است آیه زیر می باشد :
« إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (مائده 55)
« سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها كه ایمان آوردهاند; همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند. »
به اتفاق شیعه وسنی این آیه در مورد امیر المومنین علی آمده است.
ابوذر نقل می كند كه روزی با رسول خدا در مسجد نماز می خواندم كه گدایی وارد مسجد شد واز مردم تقاضای كمك كد ولی كسی چیزی به او نداد . گدا دست خودش را به آسمان برد و گفت خدایا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو از مردم كمك خواستم اما كسی اهمیت نداد . در همین موقع امیر المومنین كه در ركوع بودند با انگشت كوچك دست راستشان اشاره كردند و گدا نزدیك شد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آوردند .
بعد از این قضیه پیامبر سرشان را به آسمان بردند وگفتند خدایا برادرم موسی از تو تقاضا كرد كه روح او را وسیع كنی و كارها را برای او آسان كنی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درك كنند وهارون راكه برادرش بود وزیر و یاورش قرار بدی . خداوندا من محمد پیامبر و برگزیده توام سینه من را گشاده كن و كارها را بر من آسان كن و از خاندانم علی را وزیر من قرار ده تا به وسیله او پشتم قوی و محكم شود . ابوذر می كند كه هنوز دعای پیامبر تمام نشده بود كه جبرئیل نازل شد و این آیه را نازل كرد .
در مورد این حدیث باز هم اشكالی كه گرفته شده است این است كه می گویند ولی به معنی محب و دوست هست . ما برای اثبات اینكه ولی در اینجا به معنی سرپرستی و ولایت هست برخی از قرائن را گواه می گیریم .
1. هرگاه مقصود از ولی غیر از ولایت و زعامت دینی و مقام سرپرستی باشد منحصر كردن مقام به سه نفر بی جهت و بی مورد خواهد بود . زیرا چنانكه گفته شد همه افراد با ایمان و محب و دوست و ناصر و یار یكدیگرند و اختصاص به این سه نفر ندارد .
2. هر گاه منظور دوستی و نصرت است در این صورت لازم بود كه به جمله والذین آمنوا اكتفا می كرد و هرگز نیاز نداشت كه موضوع نماز و زكات را بازگو كند زیرا جامعه با ایمان همه باهم دوست بوده و ناصر یكدیگرند .
3. در حقیقت مفاد آیه همان است كه پیامبر گرامی در یكی از سخنان خود درباره علی فرموده است :
« اِنَّ عَلیّاً علیه السلام مِنّی وَ أنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلیٌ كُلِّ مُوْمِنٍ بَعَدی» « همانا علی علیه السلام از من و من از او هستم، و او رهبر و امام تمام مؤمنان پس از من خواهد بود » لفظ « بعدی » گواه بر این است كه مقصود از ولی همان مقام زعامت و حكومت و سرپرستی در امور دینی است واگر غیر از این بود اختصاص به زمان درگذشت پیامبر نداشت .
یك نكته : با اینكه در آیه از ولایت سه نفر سخن به میان آمده است و به حسب ظاهر باید بفرماید « انما اولیاوكم » اما با این حال لفظ مفرد به كار برده است . یكی از دلایل مفرد گویی در این آیه این است كه در اینجا ولایت واحدی وجود دارد كه خداوند آن را اصالتا و دیگران به طور كسبی و موهبتی دارا هستند و هرگز ولایتهایی در كار نیست و ولایت پیامبر یا امیرالمومنین غیر از ولایت خداوند نمی باشد .
آیه دوم : « یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (نساء آیه 59)
« اى كسانى كه ایمان آوردهاید! اطاعت كنید خدا را! و اطاعت كنید پیامبر خدا و اولو الامر ( اوصیاى پیامبر) را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیكوتر است. »
این آیه درباره جانشینان پیامبر و واجب الاطاعه بودن آنها بحث می كند . مفسران شیعه بر این اعتقاد هستند كه منظور از اولی الامر امامان معصوم ما هستند كه رهبری مادی و معنوی مردم را به عهده دارند و نیز شامل كسانی می شوند كه امامان معصوم تعیین می كند . نقل است كه روزی مردی پیش حضرت علی آمد و پرسید كوچكترین و كمترین چیزی كه انسان با آن جز گمراهان و یا كافران می شود چیست . حضرت فرمود این است كه حجت و نماینده و شاهد و گواه خدا را كه اطاعت از او لازم است نشناسد . مرد گفت آنها را معرفی كنید كه چه كسانی هستند فرمود همانها كه خداوند اطاعت از آنها را بعد از اطاعت خودش و هم ردیف با اطاعت پیغمبر قرار داده است . گفت روشن تر بگویید فرمود كسانی كه پیامبر در خطبه روزآخر عمرش و موارد مختلف به آن اشاره كردند و فرمودند در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم اگر دست به دامان آنها بزنید هرگز گمراه نمی شوید كتاب خدا و اهل بیتم .
اهل سنت هر رئیس و زعیمى را كه نسبت بمسلمین ریاست داشته باشد اولوالامر گویند و اطاعت او را بموجب این آیه واجب میدانند ولى این قول به هیچ وجه صحیح نمی باشد زیرا در این صورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبد الملك و متوكل عباسى و امثال آنها كه ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیكه آیات دیگرى هست كه خداوند از اطاعت چنین اشخاصى نهى فرموده است چنانكه فرماید:« و لا تطیعوا امر المسرفین،الذین یفسدون فى الارض و لا یصلحون» ( شعرا آیه 151و152)
(امر اسراف كنندگان را كه در روى زمین فساد نموده و اصلاح نمیكنند اطاعت نكنید) بنا بر این اطاعت آن اولوا الامرى واجب است كه پاك و معصوم بوده و دستورات وى همان اوامر و نواهى خدا و پیغمبر باشد و چنین كسانى جز على (ع) و یازده فرزندشكه جانشینان پیغمبر اكرماند كس دیگرى نمیباشد چنانكه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:انا و على و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون ( ینابیع الموده )
یعنى من و على و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاك و معصوم هستیم.
همچنین در شواهد التنزیل آمده است كه مقصود از اولی الامر علی بن ابی طالب است كه خداوند ولایت او را در زمان رسول خدا بر مردم واجب نمود و رسول خدا او را در مدینه جانشین خود قرار داد و مردم را مامور به اطاعت از او نمود .( آن هنگامی كه پیامبر می خواستند به جنگ تبوك بروند و برای جلوگیری از فتنه منافقین درمدینه امیرالمومنین را در مدینه جانشین خود قراردادند . )
« إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ » (مائده 55)
« سرپرست و ولى شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها كه ایمان آوردهاند; همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند. »
به اتفاق شیعه وسنی این آیه در مورد امیر المومنین علی آمده است.
ابوذر نقل می كند كه روزی با رسول خدا در مسجد نماز می خواندم كه گدایی وارد مسجد شد واز مردم تقاضای كمك كد ولی كسی چیزی به او نداد . گدا دست خودش را به آسمان برد و گفت خدایا تو شاهد باش كه من در مسجد رسول تو از مردم كمك خواستم اما كسی اهمیت نداد . در همین موقع امیر المومنین كه در ركوع بودند با انگشت كوچك دست راستشان اشاره كردند و گدا نزدیك شد و انگشتر را از دست حضرت بیرون آوردند .
بعد از این قضیه پیامبر سرشان را به آسمان بردند وگفتند خدایا برادرم موسی از تو تقاضا كرد كه روح او را وسیع كنی و كارها را برای او آسان كنی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درك كنند وهارون راكه برادرش بود وزیر و یاورش قرار بدی . خداوندا من محمد پیامبر و برگزیده توام سینه من را گشاده كن و كارها را بر من آسان كن و از خاندانم علی را وزیر من قرار ده تا به وسیله او پشتم قوی و محكم شود . ابوذر می كند كه هنوز دعای پیامبر تمام نشده بود كه جبرئیل نازل شد و این آیه را نازل كرد .
در مورد این حدیث باز هم اشكالی كه گرفته شده است این است كه می گویند ولی به معنی محب و دوست هست . ما برای اثبات اینكه ولی در اینجا به معنی سرپرستی و ولایت هست برخی از قرائن را گواه می گیریم .
1. هرگاه مقصود از ولی غیر از ولایت و زعامت دینی و مقام سرپرستی باشد منحصر كردن مقام به سه نفر بی جهت و بی مورد خواهد بود . زیرا چنانكه گفته شد همه افراد با ایمان و محب و دوست و ناصر و یار یكدیگرند و اختصاص به این سه نفر ندارد .
2. هر گاه منظور دوستی و نصرت است در این صورت لازم بود كه به جمله والذین آمنوا اكتفا می كرد و هرگز نیاز نداشت كه موضوع نماز و زكات را بازگو كند زیرا جامعه با ایمان همه باهم دوست بوده و ناصر یكدیگرند .
3. در حقیقت مفاد آیه همان است كه پیامبر گرامی در یكی از سخنان خود درباره علی فرموده است :
« اِنَّ عَلیّاً علیه السلام مِنّی وَ أنَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلیٌ كُلِّ مُوْمِنٍ بَعَدی» « همانا علی علیه السلام از من و من از او هستم، و او رهبر و امام تمام مؤمنان پس از من خواهد بود » لفظ « بعدی » گواه بر این است كه مقصود از ولی همان مقام زعامت و حكومت و سرپرستی در امور دینی است واگر غیر از این بود اختصاص به زمان درگذشت پیامبر نداشت .
یك نكته : با اینكه در آیه از ولایت سه نفر سخن به میان آمده است و به حسب ظاهر باید بفرماید « انما اولیاوكم » اما با این حال لفظ مفرد به كار برده است . یكی از دلایل مفرد گویی در این آیه این است كه در اینجا ولایت واحدی وجود دارد كه خداوند آن را اصالتا و دیگران به طور كسبی و موهبتی دارا هستند و هرگز ولایتهایی در كار نیست و ولایت پیامبر یا امیرالمومنین غیر از ولایت خداوند نمی باشد .
آیه دوم : « یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ » (نساء آیه 59)
« اى كسانى كه ایمان آوردهاید! اطاعت كنید خدا را! و اطاعت كنید پیامبر خدا و اولو الامر ( اوصیاى پیامبر) را! و هرگاه در چیزى نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داورى بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیكوتر است. »
این آیه درباره جانشینان پیامبر و واجب الاطاعه بودن آنها بحث می كند . مفسران شیعه بر این اعتقاد هستند كه منظور از اولی الامر امامان معصوم ما هستند كه رهبری مادی و معنوی مردم را به عهده دارند و نیز شامل كسانی می شوند كه امامان معصوم تعیین می كند . نقل است كه روزی مردی پیش حضرت علی آمد و پرسید كوچكترین و كمترین چیزی كه انسان با آن جز گمراهان و یا كافران می شود چیست . حضرت فرمود این است كه حجت و نماینده و شاهد و گواه خدا را كه اطاعت از او لازم است نشناسد . مرد گفت آنها را معرفی كنید كه چه كسانی هستند فرمود همانها كه خداوند اطاعت از آنها را بعد از اطاعت خودش و هم ردیف با اطاعت پیغمبر قرار داده است . گفت روشن تر بگویید فرمود كسانی كه پیامبر در خطبه روزآخر عمرش و موارد مختلف به آن اشاره كردند و فرمودند در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم اگر دست به دامان آنها بزنید هرگز گمراه نمی شوید كتاب خدا و اهل بیتم .
اهل سنت هر رئیس و زعیمى را كه نسبت بمسلمین ریاست داشته باشد اولوالامر گویند و اطاعت او را بموجب این آیه واجب میدانند ولى این قول به هیچ وجه صحیح نمی باشد زیرا در این صورت باید اطاعت معاویه و یزید و عبد الملك و متوكل عباسى و امثال آنها كه ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتیكه آیات دیگرى هست كه خداوند از اطاعت چنین اشخاصى نهى فرموده است چنانكه فرماید:« و لا تطیعوا امر المسرفین،الذین یفسدون فى الارض و لا یصلحون» ( شعرا آیه 151و152)
(امر اسراف كنندگان را كه در روى زمین فساد نموده و اصلاح نمیكنند اطاعت نكنید) بنا بر این اطاعت آن اولوا الامرى واجب است كه پاك و معصوم بوده و دستورات وى همان اوامر و نواهى خدا و پیغمبر باشد و چنین كسانى جز على (ع) و یازده فرزندشكه جانشینان پیغمبر اكرماند كس دیگرى نمیباشد چنانكه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:انا و على و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین مطهرون معصومون ( ینابیع الموده )
یعنى من و على و حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین پاك و معصوم هستیم.
همچنین در شواهد التنزیل آمده است كه مقصود از اولی الامر علی بن ابی طالب است كه خداوند ولایت او را در زمان رسول خدا بر مردم واجب نمود و رسول خدا او را در مدینه جانشین خود قرار داد و مردم را مامور به اطاعت از او نمود .( آن هنگامی كه پیامبر می خواستند به جنگ تبوك بروند و برای جلوگیری از فتنه منافقین درمدینه امیرالمومنین را در مدینه جانشین خود قراردادند . )