دنيا ، مدرسه انسان
دنيا براي بشر نسبت به آخرت مرحله تهيؤ و تكميل و آمادگي است . دنيا نسبت به آخرت نظير دوره مدرسه و دانشگاه است براي يك جوان ، دنيا حقيقتا مدرسه و دار التربيه است .
در نهج البلاغه ، بخش كلمات قصار ، آمده است كه شخصي آمد خدمت اميرالمؤمنين علي ( ع ) و زبان به ذم دنيا گشود كه دنيا چنين است و دنيا چنان ، دنيا انسان را فريب ميدهد ، دنيا انسان را فاسد ميكند ، دنيا دغلباز و جنايتكار است ، و از اين قبيل سخنان . اين مرد شنيده بود كه بزرگان ، دنيا را مذمت ميكنند ، خيال كرده بود مقصود از مذمت دنيا مذمت واقعيت اين جهان است ، مقصود اين است كه جهان في حد ذاته بد است ، نميدانست كه آنچه بد است دنيا پرستي است ، آنچه بد است ديد كوتاه و خواست محدود است كه با انسان و سعادت انسان ناسازگار است . علي ( ع ) به او فرمود : تو فريب دنيا ميخوري ، دنيا تو را فريب نميدهد ، تو بر دنيا جنايت وارد آوردهاي ، دنيا بر تو جنايت نكرده است . . . تا آنجا كه فرمود : دنيا با كسي كه با صداقت رفتار كند صديق است و براي كسي كه آن را درك كند مايه عافيت است ، دنيا معبد دوستان خدا ، مصلاي فرشتگان خدا ، فرودگاه وحي خدا ، تجارتخانه اولياء خداست . . .
شيخ فريدالدين عطار اين داستان را به نظم آورده ميگويد :
آن يكي در پيش شير دادگر
ذم دنيا كرد بسياري مگر
حيدرش گفتا كه دنيا نيست بد
بد تويي، زيرا كه دوري از خرد
هست دنيا بر مثال كشتزار
هم شب و هم روز بايد كشت و كار
زانكه عزّ و دولت دين سر به سر
جمله از دنيا توان برد اي پسر
تخم امروزينه فردا بر دهد
ور نكاري اي دريغا بر دهد
گر ز دنيا بر نخواهي برد تو
زندگي ناديده خواهي مرد تو
دائما در غصّه خواهي ماند باز
كار، سخت و مرد، سست و ره دراز
ناصر خسرو خطاب به جهان ميگويد:
جهان چه در خورد و بايستهاي
اگر چند با كس نپايستهاي
به ظاهر چو در ديده خس، ناخوشي
به باطن چو دو ديده بايستهاي
اگر بستهاي را گهي بشكني
شكسته بسي نيز هم بستهاي
چو آلوده بيندت آلودهاي
وليكن سوي شستگان، شستهاي
كسي كو تو را مينكوهش كند
بگويش: هنوزم ندانستهاي
ز من رستهاي تو اگر بخردي
چه بنكوهي آن را گزان رستهاي
به من بر، گذر داد ايزد تو را
تو در رهگذر،پسته چه نشستهاي
ز بهر تو ايزد درختي بكشت
كه تو شاخي از بيخ او جستهاي
اگر كژ بر او رستهاي سوختي
و گر راست بر رستهاي رستهاي
بسوزد بلي، هر كسي چوب گژ
نپرسد كه بادام يا پستهاي
تو تير خدايي سوي دشمنش
به تيرش چرا خويشتن خستهاي
قرآن كريم ميفرمايد:
الذي خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايّكم احسن عملا(1)
«خدا مرگ و زندگي را آفريده تا بيازمايد كه كداميك از شما درست كارتريد.»
يعني دنيا كه تلفيق و تركيبي از موت وحيات است آزمايشگاه نيكوكاري بشر است.
بايد توجه داشت كه «آزمايش» خدا براي نمايان ساختن استعدادها و قابليّتها است. نمايان ساختن يك استعداد همان رشد دادن و تكامل دادن آن است. اين آزمايش براي پرده برداشتن از رازهاي موجود نيست، بلكه براي فعليّت دادن به استعدادهاي نهفته چون راز است. در اينجا پرده برداشتن، به ايجاد كردن است. آزمايش الهي، صفات انساني را از نهانگاه قوّه و استعداد به صفحه فعليّت و كمال بيرون ميآورد. آزمايش خدا تعيين وزن نيست، افزايش دادن وزن است.
با اين توضيح روشن ميگردد كه آيه يادشه مبيّن همين حقيقت است كه دنيا، پرورشگاه استعدادها و دار التربيه انسانهاست.