توضیحاتی درباره فطرت انسان

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

3- زيبا دوستى


انسان بر اساس خلقت ويژه خود فضيلت زيبايى حسى و معنوى را درك مى‏كند. زيبايى حسى مانند آثار هنرى و زيبايى معنوى خود بر دو نوع است:
نوع اول معانى و مفاهيم را شامل مى‏شود مانند زيبايى موجود در فصاحت و بلاغت قرآن و غير آن.

نوع دوم كه برتر از نوع اول است در ارتباط با كمالات روحى و اخلاقى است مانند زيبايى گذشت، بزرگوارى، انصاف، استقامت، تقوا، عفت، عدالت و...

در اينجا نمونه ديگرى از زيبائى معنوى را در نهضت حسينى (ع) بيان مى‏كنيم:

حضرت زينب كبرى (س) كه در ميان ديگر اسراى اهل بيت (ع) در مجلس عبيداللّه بن زياد در كوفه حضور داشت وقتى كه آن ملعون از پاسخهاى دندان شكن آن بانوى بزرگوار به ستوه آمده بود براى تسكين شكست روحى خود از زينب (س) پرسيد: كار خدا را با برادر و خويشانت چگونه ديدى؟ حضرت زينب (س) پاسخ داد:
«ما رأيت الاّ جميلاً...؛ من جز نيكى و زيبايى چيزى نديدم».
براستى، براى شهادت و ايثار در راه دين خدا و بذل جان در جهت اين آرمان مقدس، جز واژه «جميل» چه چيزى مى‏تواند برازنده باشد؟
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

معرفت فطرى :

تا اينجا درباره «گرايشهاى» فطرى سخن گفتيم، اكنون نوبت به «شناخت» فطرى مى‏ رسد. تقريباً تمام حكماء و متكلمين اسلامى ذهن آدمى را در بدو تولّدش خالى از هرگونه علم حصولى مى‏دانند. علاوه بر برخى شواهد عقلى و وجدانى كه مجال ذكر آنها در اينجا نيست، آيه شريفه قرآن كريم نيز بر لوح سفيد بودن ذهن آدمى در بدو تولد دلالت دارد: «و اللّه اخرجكم من بطون امّهاتكم لا تعلمون شيئاً و جعل لكم السّمع و الابصار و الافئدة لعلّكم تشكرون ؛ و خداوند شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالى كه چيزى نمى‏ دانستيد و به شما گوش و ديدگان و دلها داد شايد سپاس گزاريد».(سوره نحل/آيه 78)
امّا داستان ادراكات فطرى در بين فلاسفه غرب مورد اختلاف واقع شده است. برخى فيلسوفان عقل‏گرا از جمله دكارت و لايب نيتس به اثبات مفاهيم فطرى بخصوص تصور فطرى خدا پرداختند؛ در حاليكه فيلسوفان تجربه‏گرا از جمله جان لاك به شدّت آن را نفى مى‏كنند. وى مى‏گويد لزوم بلكه امكان ندارد خدا تصور خودش را در ذات ما نهاده باشد؛ همين كه به ما قوا و آلاتى داده تا بتوانيم در سنين رشد او را بشناسيم، لطف خدا در حق ما صورت گرفته است.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

فطرت خدا شناسي

تا اينجا سخن بر سر علم حصولى است امّا در باب علم حضورى، شناخت ما درباره خدا در كتاب و سنّت نه تنها نفى نشده بلكه دلائل متعددى بر اثبات آن در دست داريم. معرفت داريم. معرفت فطرى خدا در ميان ادلّه و شواهد اسلامى به اين واقعيّت بر مى‏خوريم كه روح انسان قبل از ورود به اين عالم و تعلّق به بدن جسمانى، عالم بلكه عوالمى را طى كرده و متحمّل معارف و حقايقى شده است كه براى حيات دنيوى و زندگى اخروى او نقش مهمّى دارد. شناخت حضرت حق ركن اصلى اين معارف است.

از ميان ادلّه قرآنى و روائى فقط چند نمونه را يادآور مى‏شويم:

1- قرآن كريم در اين‏ باره مى‏فرمايد: «و اِذ اَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنى ادَمَ‏مِن ظُهُورِهِم ذُرِّيَّتَهُم وَ اَشهَدَهُم عَلى اَنفُسِهِم ألَستُ بِرَبِّكُم قالوا بَلى شَهِدنا اَن تَقُولُوا يَومَ القِيامَةِ اِنّا كُنّا عَن هذا غافِلينَ ؛ به خاطر بياور زمانى را كه پروردگار تو از پشت بنى آدم، فرزندانشان را بيرون آورد و آنان را بر خودشان گواه گرفت و پرسيد: آيا من پروردگارتان نيستم؟! گفتند: آرى، گواهى مى‏دهيم. تا اينكه در روز رستاخيز (نتوانيد بهانه آورده) بگوييد: ما از اين غافل بوديم». ( اعراف/172)
2 - زراره مى‏گويد: از امام باقر (ع) درباره آيه ميثاق سؤال كردم.فرمود: «أَخرَجَ مِن ظَهرِ آدَمَ ذُرِّيَّتَهُ اِلى يَومِ القيامَةِ. فَخَرَجُوا كَالذّرِّ، فَعَرَّفَهُم و اَراهُم نَفسَهُ. وَ لَو لا ذالِكَ، لَم يَعرِف اَحدُ رَبَّهُ ؛ خدا فرزندان آدم را تا روز قيامت، از پشت آدم بيرون آورد، آنها به صورت ذرّات كوچكى بودند. آنگاه خود را به آنان نماياند و شناساند. و اگر اين واقعه رخ نمى‏داد، كسى پروردگارش را نمى‏شناخت».
3- زراره مى‏گويد از امام صادق (ع) در مورد آيه ميثاق سؤال كردم فرمود: «ثَبَتَتِ المَعرِفَةُ فى قُلُوبِهِم و نَسُوا المَوقِفَ. و سَيَذكُرُونَهُ يَوماً. و لَولا ذالِكَ، لَم يَدرِ اَحَدٌ مَن خالِقُهُ وَ لا مَن رازِقُهُ ؛ شناخت خدا در قلب‏ها ثابت ماند و آنها موقف ميثاق را فراموش كردند. و روزى آن به يادشان خواهد آمد و اگر اين مسأله نبود، كسى نمى‏دانست آفريننده و روزى رسانش كيست».

تنها با فرض معرفت فطرى نسبت به ذات حق مى‏توان اظهار داشت كه او هست و از هر پيدايى، پيداتر است. بديهى است كه چنين دريافتى براى كسى حاصل مى‏شود كه توجه كامل داشته باشد و ساحت نفس را از غفلت‏ها زدوده باشد.

كى رفته‏اى زدل كه تمنا كنم ترا
كى بوده‏اى نهفته كه پيدا كنم ترا

غيبت نكرده‏اى كه شوم طالب حضور
پنهان نگشته‏اى كه هويدا كنم ترا
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

در اينجا يادآور مى‏شويم كه معرفت با تمام اين تأثيرات مثبتى كه دارد بقاء بر آن براى همه افراد و در همه احوال ميسور نيست. حضرت سيدالشهداء (ع) شيعيان را به خاطر ثابت و پابرجا بودن بر فطرت توحيد مورد تمجيد قرار داده است.
بديهي است كه هر انساني احساس مي كند در نهان خود سرشتي وجود دارد كه اگر چه كسي از بيرون نيز به او تعليم ندهد و يا دستور ندهد خوبي را از بدي تشخيص مي هد و زشتي را از زيبايي جدا مي داند. چنان كه در قرآن مجيد مي خوانيم: «و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها» ؛ (سوره شمس، آيه 7 و 8) از آنجا كه دين خدا بر راستي و درستي است مورد پذيرش دروني هر انسان پاك نهاد است. مگر آن كه به طور خود خواسته و يا بر اثر تبليغات انحرافي انكار كند. لذا در قرآن مي خوانيم:
«فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك دين القيم» «پس روى خود را به سمت دين پاك بگردان [اين دين براساس] فطرتى است كه خداوند انسان را بر آن آفريده است. تبديلى در آفرينش خداوند نيست و آن دين استوار است».
بنابراين فطرت همان سرشت نهاني انسان است كه ابزار آن عقل، قلب و وجدان است و قابل انكار نيست.
ازمقاله آقاي حسن اسلام پور و آقاي علي رباني گلپايگاني در زمينه فطرت استفاده شده است.


براى آگاهى بيشتر نگا:
1- فطرت درقرآن، آيت‏الله جوادى آملى؛
2- فطرت، شهيد مطهرى، انتشارات صدرا.



منبع: معارف. پرسمان
 
بالا