ایستگاه خنده

Hadii

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ایستگاه خنده

یکی از آشناها تلوزیون ال سی دی خریده بود

بهش گفتم مبارک باشه ال سی دیه یا ال ای دی ؟

گفت برو بابا ال جیه الجـــــــــــــــــی !
 

Hadii

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ایستگاه خنده

من نمیدونم این چه کاریه که همیشه میگن باید ازصفر شروع کنیم،

من خودم یه بار از ۷۶ شروع کردم اتفاقا خیلی هم خوب جواب داد..!
 

Hadii

داره دوست میشه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ایستگاه خنده

در عجبم اون زمان با یه فلاپی که ۱/۴۴ مگابایت بیشتر حجم نداشت !

چی رو جا به جا میکردیم دقیقاً…
 

Yas_e_shab

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ایستگاه خنده

پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش می داد.
پسرک پرسید: «خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن های حیاط خانه تان را به من بسپارید؟»
زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد.»
پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او می دهد انجام خواهم داد.»
زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: «خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت.» مجددا زن پاسخش منفی بود.
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: «پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم.»
پسر جوان جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند.»

 

Yas_e_shab

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ایستگاه خنده

مردی به استخدام یک شرکت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز کار خود، با کافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یک فنجان قهوه برای من بیاورید."
صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با کی داری حرف می زنی ؟"
کارمند تازه وارد گفت: "نه"
صدای آن طرف گفت: "من مدیر اجرایی شرکت هستم، احمق"
مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با کی حرف میزنی، بیچاره."
مدیر اجرایی گفت: "نه"
کارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت
َََ
 

*Man*

کاربر فعال
"بازنشسته"
پاسخ : ایستگاه خنده

زنگ زدم پشتیبانی میگم: چرا سرعت اینترنتم کم شده؟
میگه: چون کندی سرعت دارین!
گفتم: خدا خیرت بده خیالم راحت شد، پس دلیلش اینه! البته خودمم شک کرده بودم!
 

*Man*

کاربر فعال
"بازنشسته"
پاسخ : ایستگاه خنده

چند شب پیش یکی از فامیلامون اومده بودن خونمون یه دختر سه ساله بامزه داشتن.
دختره همش زل زده بود به من ول نمیکرد، منم اومدم بخندونمش خودمو شکل موش کردم…
یهو گفت وااا... چرا خل و چل بازی در میاری؟؟؟ از اولشم گفتم مثل دیوونه ها هستیا!!!!!!
 

*Man*

کاربر فعال
"بازنشسته"
پاسخ : ایستگاه خنده

الا یا ایهاالساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد........... تالار و شام و عاقد و عکاس و آرایشگر و فیلم و لباس و تاج و کفش و کیف و ساک و سکه و شمش و پلاک و شمعدان و ساعت و زنجیر و سرویس طلا آنهم از آن سرویس خوشگلها و از این جور مشکلها
.....
 

*Man*

کاربر فعال
"بازنشسته"
پاسخ : ایستگاه خنده


چه لحظه باشکوهی بود اون لحظه..!
وقتی معلم میبردمون پا تخته ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد..!


 

Yas_e_shab

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : ایستگاه خنده

معلم: هرکی سوال بعدی منو جواب بده میتونه بره خونه.

شاگرد کیفشو از پنجره میندازه بیرون...

-معلم با عصبانیت: کی اون کیفو انداخت بیرون؟

من بودم آقا..خداحافظ
 
بالا