در شماره پیش، جایگاه «غیبت كبری»، در میان مجموعه سنتهای حاكم بر جوامع بشری تبیین گردید، و زمینه سازیهای قرآن كریم، و حركت روشنگرانه پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت، برای تبیین غیبت طولانی آخرین امام معصوم، مطرح شد.
این زمینهسازیها، عمدتاً در قالب آیه و روایت بوده و محتوای آنها عموماً بیانگر فلسفه، معنا و ضرورت غیبت طولانی حضرت ولی عصر (عج) است. هم چنین شرایط زمان غیبت و ظهور و وظایف شیعیان در آن دوران، به گونه نظری مطرح شده است.
پیامبران و امامان معصوم، پیوسته حضوری جدّی و روشن در جامعه داشته و با مردم عصر خویش در ارتباط بودند. مردم نیز به آنان دسترسی داشتند. زمانی كه امام هفتم، در زندان رشید عباسی به سر میبرد؛ یا امام هشتم در دربار مأمون، تحت نظر و زندانی بود؛ و یا امام یازدهم حیات خود را در زندان سپری میكرد؛ مردم امام خویش را، در كنار خود احساس میكردند و حضور او را، تسلّی بخش و مایه دلگرمی برای خود میدانستند.
اما غیبت طولانی امام دوازدهم، به معنای محرومیت مردم از دسترسی به امام است، و چنین وضعیتی برای شیعیانی كه با رهبران معصوم خود همیشه در ارتباط بودند و یا در دوران غیبت صغری به وكلای ویژه امام (ع) دسترسی داشتند؛ امری غیرطبیعی بوده است. وجود امام معصوم - بدون امكان دسترسی به او - برای بسیاری از مردم غیرقابل هضم میبود. گذشته از این كه احتمال سوءاستفاده از آن نیز میرفت.
انتقال دادنِ شیعیان، از دوران «حضور و ظهور»، به دوران «حضور و غیبت»، با چند روایت یا صِرف نظریهپردازی، امری غیرعملی و مشكل بود.
از این رو زمینهسازیهای عملی با گذراندن چندین تجربه كوتاه، میتوانست از سختی این وضعیت جدید و نامأنوس بكاهد و از لحاظ اجتماعی، مشكلات همراه با «غیبت» را هموار سازد.
از آن جایی كه غیبت طولانی امام مهدی (ع)، امری اجتنابناپذیر است؛ پس باید برای تحقّق آن، برنامهریزی شده باشد به طوری كه از اصول اعتقادی مطرح شده و منطقی یك قدم هم برگشت نشود. یكی از این اصول، «ضرورت وجود رهبری معصوم در جامعه» است كه آماده اداره جامعه و رهبری مسلمین باشد و این ضرورت در تمام زمانها مطرح است.
«غیبت صغری» و عملكرد امام هادی و امام حسن عسكری(ع) در سامرا، یك مقدمهچینی عملی، برای «غیبت كبری» بود. اگر سال احضار امام هادی و فرزندش امام حسن عسگری (ع) را سال 234 ه . ق بدانیم تا سال 260 ه . ق (سال شهادت امام حسن عسكری) دقیقاً 26 سال از امامت این دو امام بزرگوار، به شمار میرود كه دوران زمینهسازی عملی برای ورود شیعیان به دوران غیبت كبرای امام مهدی (ع) است.
به كارگیری شیوه «مكاتبه» و سعی در پوشیده ماندن از شیعیان و محدودتر شدن دسترسی آنان به این دو امام بزرگوار، یك تجربه عملی و زندهای برای كم كردن ارتباط امام ایشان با شیعیان بود. البته این امر، در حالی صورت میگرفت كه امام(ع)، شیعیان را برای كسب معارف و احكام و تحویل اموال امام (ع)، به علما و وكلای خود ارجاع میداد.
تجربه «غیبت صغری» كه تقریباً «هفتاد سال» به طول انجامید، نیز تجربهای پربار و جدّی، در راه رسیدن به شرایط مطلوب در آغاز دوران غیبت كبری بود.
ارتباط مردم با امام، در این زمان، بسیار محدود بود، اگر امام صلاح میدانست، افراد یا فردی را به حضور میپذیرفت. اما ارتباط با وكیلان ویژه امام (ع)، امری آسان و عملی بود.
ارشادهای نظری و زمینهسازیهای اهل بیت(ع) ، برای ایجاد یك نوع آمادگی روانی، همراه با تجربهای عملی برای حل مشكلات بود كه نتیجه آن تقویت ارتباط شیعیان، با علما و وكیلان خاص امام بود. و جایگزین مناسبی، برای جبران ارتباط با امام (ع)، جهت حل مشكلات بودند. و به تدریج طی سه نسل متوالی این تجربه عملی و تربیت میدانی، كار خود را برای آمادهسازی واقعی و عملی انجام داد و به خوبی این انتقال از دوران «حضور و ظهور»، به دوران «حضور و غیبت» انجام گرفت و كمترین ضایعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به بار آورد. این ضایعات در كنار اهمیت حفظ جان امام (ع) برای تحقّق آرمانهای بزرگ او، بسیار ناچیز و اجتناب ناپذیر است.
بنابراین در حدود 96 سال(1) «زمینهسازی عملی»، همراه با «زمینهسازی نظری»، برای ورود شیعیان و مؤمنان، به خط رهبری واقعی اهل بیت(ع) صورت گرفت.
اهمیت این دو تجربه عینی و طولانی، برای ورود شیعیان به عصر «غیبت كبری»، در صورتی قابل توجّه است كه بدانیم، اصل اولی در «فرهنگ شیعه» این بود كه مردم، به لزوم هدایت الهی مستمر - كه با حضور رهبران معصوم متبلور و مجسّم میشد - معتقد بودند و شیعیان بیش از دو قرن بر این باور بودند و همیشه رهبر معصوم خود را در كنار خویش و خود را در كنار رهبر معصوم خود، میدیدند.
«تغییر» چنین وضعیتی، با چند حدیث و روایت امكانپذیر نبوده؛ بلكه فاصله گرفتن امامان از شیعیان - به هر دلیلی - هر چند ناخواسته - مستلزم تربیتی جدید بود تا آنان را بر تحمّل «فراق» آماده كرده و حضور مستمر امام را در پوشش غیبت باور كنند.
واقعیات تاریخی به روشنی مؤید این واقعیت عینی است؛ زیرا كه تربیت عملی و برنامهریزی شده، برای شیعیان، به وسیله سه امام معصوم امام هادی (ع)، امام حسن عسكری (ع) و امام مهدی (ع»، انجام پذیرفت كه با ارشادهای نظری و پاسخ به شبهات پیشآمده همراه بود.
با چنین رویكرد تربیتی، باید روایات صادره از آخرین امامان معصوم(ع) را مورد پژوهش قرار دهیم و نقش روایات را در زمینهسازی فكری و عملی بررسی نماییم.
همچنین لازم است شرایط فرهنگی و دینی شیعیان، را در آخرین روزهای غیبت صغری، با اولین روزهای غیبت كبری و طولانی امام مهدی (ع) مورد مقایسه قرار دهیم.
تفسیر و تبیین مفهوم «غیبت»
از آنچه گذشت، روشن میشود كه «غیبت» مصطلح، با «غیبت» به معنای متعارف آن، تفاوت فاحش دارد.
«غیبت» در عرف، به معنای ناپدید شدن و دور بودن از صحنه است كه مستلزم فاصله گرفتن امام (ع) از جامعه میباشد، در حالی كه در این «غیبتِ مصطلح»، فاصله گرفتن امامِ معصوم از جامعه خود، مطرح نیست، بلكه امام (ع) در عین حضور در صحنه، با مردم در ارتباط است؛ البته آنان از شناخت او - به معنای تشخیص و تطبیق نام و عنوان او بر شخص وی - محروماند. در حقیقت یك نوع «احتجاب» یك طرفه (پرده بر چهره داشتن) وجود دارد؛ زیرا كه مردم با او به طور آگاهانه و مشخّص ارتباطی مستقیم ندارند؛(2) اما او آنان را میبیند و میشناسد و با ایشان داد و ستد دارد.
در روایات، درباره به نحوه غیبت امام مهدی (ع)، چنین آمده است: «یسیر فی اسواقهم و یطأ بُسُطهم و هم لایعرفونه؛(3) در بازارهای آنان، راه میرود و بر فرشهای آنان مینشیند، در حالی كه او را نمیشناسند».
استدلالهای كلامی بر لزوم حضور پیوسته و مستمر یك رهبر معصوم در جامعه بشری، تا روز قیامت یا تا زمان مكلف بودن انسانها است، دلیلی دیگر بر این تفسیر از «غیبت» است. دلایل نقلی یا متون روایات نیز مؤید همین اصل عقلی میباشد.
امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «فی عقبها قائم الحق یُسفر عن وجهه بین الاقالیم؛(4) پس از حكومت [بنی امیه و بنی عباس] قائم به حق ظاهر خواهد شد و پرده از چهرهاش برمیدارد».
همچنین فرموده است: «اللهم بلی لاتخلو الارض من قائمٍ لله بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً و إمّا خائفاً مغموراً لئلاَّ تبطل حجج الله و بیّناته؛(5) آری! زمین خدا از فردی كه براساس داشتن حجتی الهی برای خدا قیام كند، خالی نماند. حجتی كه آشكار باشد و یا آن كه ترسان و ناشناس بوده، تا اینكه حجتهای خدا و نشانههای او باطل نگردد».
عبارت «مغمور»، نشانگر نوع حضور امام (ع) در جامعه است و علّت یاد شده در این روایت، نشانگر حضور او در صحنه و تحقّق اتمام حجّت خداوند است. و در علم كلام، فصلی به عنوان «ضرورت وجود حجّت» و استمرار آن تا «قیامت» مطرح است.(6)
با این رویكرد، باید سایر روایات را تفسیر كرد تا كلماتی مانند «عزلت» - كه گویای فاصلهگرفتن از مردم و «غیبت» شخص است - با این تعبیرات صریح و روشن، معنا شود؛ زیرا با وجود روایات صریح و گویا، نمیتوان كلمات دوپهلو را ملاك تفسیر قرار داد.
حضرت علی (ع) میفرماید: «فوربّ علیّ انّ حجّتها علیها قائمة ماشیة فی طرقها داخلة فی دورها و قصورها جوّالة فی شرق هذه الارض و غربها، تسمع الكلام و تسلم علی الجماعة تری و لاتُری الی الوقت و الوعد و نداء المنادی من السماء؛(7) به خدا قسم! آن هنگام حجت خدا بر مردم در كوچه و خیابان، در داخل خانههایشان تردد میكند و در شرق و غرب زمین، در رفت و آمد است، سخن آنان را میشنود و بر آنان سلام میكند. آنان را میبیند، ولی ایشان او را نمیبینند، تا روزی كه برای ظهور او تعیین شده و منادی ندای آسمانی را سردهد».
پس این غیبت، به معنای عدم حضور در صحنه نیست؛ زیرا مردم او را میبینند، اما نمیشناسند و به عنوان امامِ مورد نظر، برای آنان شناخته شده نیست؛ هر چند كه میدانند امام دوازدهم وجود دارد و حاضر و ناظر بر اعمال و كردار آنان است. آن حضرت بدین معنا برای عموم مردم و شیعیان ناشناس است. و این گونه مخفی شدن و پنهان ماندن، یك نوع غیبت به شمار میرود كه عین حضور نیز میباشد و امكان تحرّك بهتر و بیشتر برای امام (ع) را فراهم میآورد.
غیبت از دیدگاه شهید سید محمد صدر
شهیدسیدمحمد صدر(8) در كتاب نفیس خود «تاریخ الغیبة الكبری»، دو تفسیر برای «غیبت» (تحت عنوان دو طرح برای غیبت) مطرح كرده است. البته در هر دو تفسیر، حضور امام در صحنه را همراه با انجام تكالیف و مسؤولیتهای ویژه امامت، امری مسلم دانسته است.
در تفسیر اول تحت عنوان «اطروحة خفاء الشخص»، حضور امام در میان مردم، به صورت نامرئی و براساس اعجاز الهی است، و همان طور كه خداوند، امام را طول عمر میدهد؛ او را با این اعجاز از گزند دشمنان مصون میدارد. ایشان برای این تفسیر از «غیبت»، شواهدی چند ارائه نموده است:
1. در روایت صدوق از ریّان فرزند صلت، از امام رضا (ع) چنین آمده است: «لا یری جسمه و لایسمّی باسمه؛(9) جسم او دیده نمیشود و نام او برده نمیشود».
2. همچنین صدوق از امام صادق (ع) نقل میكند: «یغیب عنكم شخصه و لا یحلّ لكم تسمیته؛ شخص او از شما غایب میگردد و نام بردن او برای شما جایز نیست».
3. در روایت دیگرِ صدوق از امام صادق (ع)، آمده است: «یفقد الناس امامهم فیشهد الموسم فیراهم و لایرونه؛ مردم امام خود را گم میكنند و از دست میدهند و او در موسم حج، حاضر میگردد و آنان را میبیند اما مردم او را نمیبینند».
شهید صدر از این تعبیرات، به دست میآورد كه او برای نجات از ظالمان و ستمگران مورد عنایت خاصه الهی است و هر گاه مصلحت باشد، خداوند موانع رؤیت را برمیدارد تا او نیاز كسی را برآورده سازد.
تمام اخبار رؤیت امام مهدی (ع) در دوران غیبت، بر همین معنا دلالت دارد و مورد تفسیر قرار میگیرد. شاهد این تفسیر، ظاهر شدن امام برای عموی خود (جعفر كذاب) و ناپدید شدن او در همان دیدار میباشد. به گونهای كه امكان تعقیب و دسترسی به امام وجود نداشت.
بنابراین دلایل كلامی، نیز این تفسیر را تأیید میكند؛ زیرا قاعده لطف، همان طور كه مستلزم طول عمر به گونههای اعجازی است، مستلزم حفظ اعجازگونه امام از گزند حوادث ناگوار است. ظاهر دلایل نقلی نیز با چنین تفسیری همراه میباشد.
شهیدسیدمحمد صدر، این تفسیر را صریحاً رد نمیكند؛ ولی با توضیح تفسیر دوم و بیان امكان آن، تفسیر اول را غیرضروری قلمداد میكند.
غیبت به معنای ناشناس بودن
دومین تفسیر شهیدسیدمحمد صدر، بر این اساس استوار است كه امام حسن عسكری (ع)، فرزند خود را به گونهای خاص تربیت كرد و او را از همان روزهای اول تولّد، از چشمان مردم دور نگه داشت و به جز افراد اندكی، كسی با چهره آن حضرت آشنا نبود و پس از وفات پدر، احتجاب امام مهدی (ع) از مردم شدیدتر شد. آن حضرت فقط از راه نائبان چهارگانه، با مردم ارتباط داشته، و به مرور زمان و آمدن نسلهای جدید و فوت كسانی كه او را میشناختند، كسی نماند كه بتواند چهره امام را تشخیص دهد.
شناخت امام از سوی افراد، مستلزم اقامه دلایل قطعی بر امام بودن او است و بر همین اساس، امكان جابه جا شدن امام در كشورهای مختلف، بسیار طبیعی است و به سادگی انجام میگیرد. در این صورت كسی از هویت ایشان آگاه نیست و ناشناس است.
مردم او را میبینند و جسم او برای افراد قابل رؤیت است، اما عنوان او یعنی مهدی بودن او، برای آنها آشكار نیست.
ایشان برای چنین تفسیری دو نوع دلیل ارائه كردهاند:
1. متون روایات (دلیل نقلی)
2. دلیل عقلی.
روایات گوناگونی به صراحت یا به طور ضمنی، نوع حضور امام را بیان میكند. شیخ طوسی (ره) از محمد بن عثمان عمری نقل میكند: «والله ان صاحب هذا الامر لیحضر الموسم كل سنة یری الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه؛ به خدا قسم صاحب این امر در هر سال، در موسم حج حاضر میشود و مردم را میبیند و آنان را میشناسد. آنان [نیز] او را میبینند، اما نمی شناسند».
این تعبیر، بسیار گویا است و با تعبیرهای روایات گذشته، منافات ندارد؛ اما از آنها صریحتر است. شواهدی كه بیانگر وجود مكان خاصی برای امام است، و امكان كشف آن مكان به وسیله دشمنان را اشاره مینماید، نشان دهنده حضور او میان مردم است. به همین جهت، احتیاطهای فراوانی جهت ایمن ماندن امام، از تیررس دشمنان انجام میگیرد و سفیران نیز از میان افرادی انتخاب میشوند كه نسبت به آنان، بیشترین وثوق و اطمینان وجود دارد.
دلیل عقلی، معجزه را زمانی ضروری میداند كه راه طبیعی، برای رسیدن امام، به آرمانهای مورد نظر كارساز نباشد و با از بین رفتن فرصتهای طلایی، فلسفه وصایت و امامت از بین برود. اینجا است كه امام (ع)، نیازمند دخالت مستقیم خدا برای حفظ او میگردد.
پس، امام عصر (ع) از همان روزهای اول، چهره او برای عموم مردم و شیعیان ناآشنا بود، بنابراین نیازی به اعجاز الهی برای حفظ امام وجود نداشت.(10)
پس از این شهید صدر، مجموعه عوامل زیر را برمیشمرد كه به طور طبیعی امام را در مخفی شدن یاری داده است:
1. جهل و ناآشنایی دوستان و دشمنان نسبت به قامت، قیافه و خصوصیات چهره امام؛
2. عدم ایمان بسیاری از مسلمین، حاكمان، امیران و مأموران به وجود او. این انكار وجود او عاملی برای انصراف آنان از كنكاش و تحقیق درباره او است؛
3. بسیاری از شیعیان، با پذیرش عامل اوّل، معتقدند كه امام (ع) قابل رؤیت نیست. و به همین دلیل، از كنكاش و تلاش برای رؤیت او صرفنظر میكنند؛
4. ایمان به عنایت دائمی و لطف ویژه الهی، نسبت به یگانه حجت خود و تعلّق مشیّت او بر حفظ این یادگار پیامبر خاتم (ص).
پس با فرض عدم وجود مصلحت برای شناخت امام (ع) به وسیله مردم؛ آنان موفق به شناخت امام نمیشوند و بدین ترتیب، زمینههای روانی و اعتقادی، آنها را از كنكاش برای كشف وجود امام (ع) منصرف میكند. این زمینهها، امام را در مخفی ماندن به طور طبیعی یاری میدهد.
در این جا، بیان دو نكته ضروری است:
1. با توجه به تلاشهای پیوسته دستگاه حاكم، برای كشف محل اقامت امام (ع) (حداقل تا دو دهه پس از شروع رسمی غیبت)، روشن میشود انكار وجود امام (ع)، ترویج امامت جعفر كذاب، شایعه فرزند نداشتن امام حسن عسكری (ع) به هیچ وجه خلفا را از دغدغه وجود او فارغ نكرده است؛ بلكه اندیشه قیام او در برابر ستمگران، آنان را در هراسی مستمر نگه داشته و آنها را به اصل وجود آن حضرت متوجه ساخته است. هرچند آنان به گونهای شایع میكنند كه گویا، اصلاً كسی به این نام متولد نشده است و وی هیچ وجود و اثری ندارد.(11)
رهنمودهای امام (ع) به وكیلان خود در دوران «غیبت صغری»، مبنی بر تحویل نگرفتن اموال شیعیان در پارهای از اوقات، نشان دهنده تلاش مستمر دستگاه خلافت، برای كشف وجود امام و محل اقامت او است.(12)
2. هر چند در مقام تحلیل به علل طبیعی و مادی بسنده میشود، ولی نباید مسؤولیت بزرگ و خطیر امام عصر (ع) فراموش شود و سرمایه گذاری انجام شده، برای حفظ موعود الهی را نادیده بگیریم و به عوامل و اسباب مادی توجهی ویژه نماییم؛ بلكه مجموعه عوامل مادی و معنوی - كه امام را در تحقّق وعدههای الهی یاری میدهد و او را در انجام وظایف محوله كمك میكند - باید همیشه مد نظر باشد.
با توجه به گسترده بودن هدف و مسؤولیتهای حضرت مهدی (ع)، و ضرورت تناسب امكانات لازم با وظایف محوله، نباید بعد غیبی و معنوی را نادیده گرفت و نقش آن را كوچك شمرد یا به چند تحلیل طبیعی بسنده كرد.
نتیجه:
1. یك قرن زمینه سازی عملی - در كنار تمام زمینهسازیهای نظری - امری بسیاری اساسی و ضروری بوده و بدون آن، امكان انتقال دادن شیعیان از دوران «حضور و ظهور» به دوران «حضور و غیبت» امكانپذیر نبود.
2. غیبت امام (ع)، مستلزم عزلت و دوری او نیست؛ بلكه در عین حضور و امكان اجرای بسیاری از وظایف ضروری؛ تا فراهم آمدن تمام امكانات لازم برای قیام جهانی جان او باید محفوظ بماند. در این صورت مردم او را نمیشناسند و تشخیص نمیدهند كه او مهدی آل محمد(ع) است.
3. «غیبت»، حضوری همراه با ناشناخته بودن از سوی دیگران است. البته شناخته شدن امام به وسیله افرادی معدود و در حد ضرورت و با مصونیت از هرگونه خطری، امكان پذیر است.
4. عوامل مادی و روانی بسیاری، آن حضرت را در مخفی ماندن در برابر دیدگان - اعم از شیعیان و غیرشیعیان - كمك می كند.
5. حكمت و مصلحت و عنایت ویژه الهی همیشه همراه امام بوده است.
پی نوشتها:
1. 26 سال در دوران عسكریین و 70 سال در دوران غیبت صغری.
2. در دوران غیبت صغری ارتباط مردم با امام خود توسط سفرا انجام میگرفت، و گاهی افرادی به ملاقات با امام (ع) موفّق میگشتند اما در غیبت كبری، ارتباط با واسطه نیز انجام نمیگیرد.
3. منتخب الاثر، ص 255 به نقل از كمال الدین.
4. معجم الأحادیث الامام المهدی، ج 3، ص 24 - 26.
5. همان، ص 68.
6. همان، ص 73.
7. همان، ص 73.
8. شهید سیدمحمد صدر دارنده چهار كتاب درباره امام زمان و از شاگردان برومند شهید سیدمحمد باقر صدر است. تألیفات ایشان عبارتاند از: تاریخ الغیبة الصغری، تاریخ الغیبة الكبری، تاریخ مابعد الظهور، الیوم الموعود».
9. تاریخ الغیبة الكبری، صص 31 - 33.
10. همان، صص 33 - 42.
11. معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 277 - 282.
12. همان، ج 4، ص 279، ح 1306.
این زمینهسازیها، عمدتاً در قالب آیه و روایت بوده و محتوای آنها عموماً بیانگر فلسفه، معنا و ضرورت غیبت طولانی حضرت ولی عصر (عج) است. هم چنین شرایط زمان غیبت و ظهور و وظایف شیعیان در آن دوران، به گونه نظری مطرح شده است.
پیامبران و امامان معصوم، پیوسته حضوری جدّی و روشن در جامعه داشته و با مردم عصر خویش در ارتباط بودند. مردم نیز به آنان دسترسی داشتند. زمانی كه امام هفتم، در زندان رشید عباسی به سر میبرد؛ یا امام هشتم در دربار مأمون، تحت نظر و زندانی بود؛ و یا امام یازدهم حیات خود را در زندان سپری میكرد؛ مردم امام خویش را، در كنار خود احساس میكردند و حضور او را، تسلّی بخش و مایه دلگرمی برای خود میدانستند.
اما غیبت طولانی امام دوازدهم، به معنای محرومیت مردم از دسترسی به امام است، و چنین وضعیتی برای شیعیانی كه با رهبران معصوم خود همیشه در ارتباط بودند و یا در دوران غیبت صغری به وكلای ویژه امام (ع) دسترسی داشتند؛ امری غیرطبیعی بوده است. وجود امام معصوم - بدون امكان دسترسی به او - برای بسیاری از مردم غیرقابل هضم میبود. گذشته از این كه احتمال سوءاستفاده از آن نیز میرفت.
انتقال دادنِ شیعیان، از دوران «حضور و ظهور»، به دوران «حضور و غیبت»، با چند روایت یا صِرف نظریهپردازی، امری غیرعملی و مشكل بود.
از این رو زمینهسازیهای عملی با گذراندن چندین تجربه كوتاه، میتوانست از سختی این وضعیت جدید و نامأنوس بكاهد و از لحاظ اجتماعی، مشكلات همراه با «غیبت» را هموار سازد.
از آن جایی كه غیبت طولانی امام مهدی (ع)، امری اجتنابناپذیر است؛ پس باید برای تحقّق آن، برنامهریزی شده باشد به طوری كه از اصول اعتقادی مطرح شده و منطقی یك قدم هم برگشت نشود. یكی از این اصول، «ضرورت وجود رهبری معصوم در جامعه» است كه آماده اداره جامعه و رهبری مسلمین باشد و این ضرورت در تمام زمانها مطرح است.
«غیبت صغری» و عملكرد امام هادی و امام حسن عسكری(ع) در سامرا، یك مقدمهچینی عملی، برای «غیبت كبری» بود. اگر سال احضار امام هادی و فرزندش امام حسن عسگری (ع) را سال 234 ه . ق بدانیم تا سال 260 ه . ق (سال شهادت امام حسن عسكری) دقیقاً 26 سال از امامت این دو امام بزرگوار، به شمار میرود كه دوران زمینهسازی عملی برای ورود شیعیان به دوران غیبت كبرای امام مهدی (ع) است.
به كارگیری شیوه «مكاتبه» و سعی در پوشیده ماندن از شیعیان و محدودتر شدن دسترسی آنان به این دو امام بزرگوار، یك تجربه عملی و زندهای برای كم كردن ارتباط امام ایشان با شیعیان بود. البته این امر، در حالی صورت میگرفت كه امام(ع)، شیعیان را برای كسب معارف و احكام و تحویل اموال امام (ع)، به علما و وكلای خود ارجاع میداد.
تجربه «غیبت صغری» كه تقریباً «هفتاد سال» به طول انجامید، نیز تجربهای پربار و جدّی، در راه رسیدن به شرایط مطلوب در آغاز دوران غیبت كبری بود.
ارتباط مردم با امام، در این زمان، بسیار محدود بود، اگر امام صلاح میدانست، افراد یا فردی را به حضور میپذیرفت. اما ارتباط با وكیلان ویژه امام (ع)، امری آسان و عملی بود.
ارشادهای نظری و زمینهسازیهای اهل بیت(ع) ، برای ایجاد یك نوع آمادگی روانی، همراه با تجربهای عملی برای حل مشكلات بود كه نتیجه آن تقویت ارتباط شیعیان، با علما و وكیلان خاص امام بود. و جایگزین مناسبی، برای جبران ارتباط با امام (ع)، جهت حل مشكلات بودند. و به تدریج طی سه نسل متوالی این تجربه عملی و تربیت میدانی، كار خود را برای آمادهسازی واقعی و عملی انجام داد و به خوبی این انتقال از دوران «حضور و ظهور»، به دوران «حضور و غیبت» انجام گرفت و كمترین ضایعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به بار آورد. این ضایعات در كنار اهمیت حفظ جان امام (ع) برای تحقّق آرمانهای بزرگ او، بسیار ناچیز و اجتناب ناپذیر است.
بنابراین در حدود 96 سال(1) «زمینهسازی عملی»، همراه با «زمینهسازی نظری»، برای ورود شیعیان و مؤمنان، به خط رهبری واقعی اهل بیت(ع) صورت گرفت.
اهمیت این دو تجربه عینی و طولانی، برای ورود شیعیان به عصر «غیبت كبری»، در صورتی قابل توجّه است كه بدانیم، اصل اولی در «فرهنگ شیعه» این بود كه مردم، به لزوم هدایت الهی مستمر - كه با حضور رهبران معصوم متبلور و مجسّم میشد - معتقد بودند و شیعیان بیش از دو قرن بر این باور بودند و همیشه رهبر معصوم خود را در كنار خویش و خود را در كنار رهبر معصوم خود، میدیدند.
«تغییر» چنین وضعیتی، با چند حدیث و روایت امكانپذیر نبوده؛ بلكه فاصله گرفتن امامان از شیعیان - به هر دلیلی - هر چند ناخواسته - مستلزم تربیتی جدید بود تا آنان را بر تحمّل «فراق» آماده كرده و حضور مستمر امام را در پوشش غیبت باور كنند.
واقعیات تاریخی به روشنی مؤید این واقعیت عینی است؛ زیرا كه تربیت عملی و برنامهریزی شده، برای شیعیان، به وسیله سه امام معصوم امام هادی (ع)، امام حسن عسكری (ع) و امام مهدی (ع»، انجام پذیرفت كه با ارشادهای نظری و پاسخ به شبهات پیشآمده همراه بود.
با چنین رویكرد تربیتی، باید روایات صادره از آخرین امامان معصوم(ع) را مورد پژوهش قرار دهیم و نقش روایات را در زمینهسازی فكری و عملی بررسی نماییم.
همچنین لازم است شرایط فرهنگی و دینی شیعیان، را در آخرین روزهای غیبت صغری، با اولین روزهای غیبت كبری و طولانی امام مهدی (ع) مورد مقایسه قرار دهیم.
تفسیر و تبیین مفهوم «غیبت»
از آنچه گذشت، روشن میشود كه «غیبت» مصطلح، با «غیبت» به معنای متعارف آن، تفاوت فاحش دارد.
«غیبت» در عرف، به معنای ناپدید شدن و دور بودن از صحنه است كه مستلزم فاصله گرفتن امام (ع) از جامعه میباشد، در حالی كه در این «غیبتِ مصطلح»، فاصله گرفتن امامِ معصوم از جامعه خود، مطرح نیست، بلكه امام (ع) در عین حضور در صحنه، با مردم در ارتباط است؛ البته آنان از شناخت او - به معنای تشخیص و تطبیق نام و عنوان او بر شخص وی - محروماند. در حقیقت یك نوع «احتجاب» یك طرفه (پرده بر چهره داشتن) وجود دارد؛ زیرا كه مردم با او به طور آگاهانه و مشخّص ارتباطی مستقیم ندارند؛(2) اما او آنان را میبیند و میشناسد و با ایشان داد و ستد دارد.
در روایات، درباره به نحوه غیبت امام مهدی (ع)، چنین آمده است: «یسیر فی اسواقهم و یطأ بُسُطهم و هم لایعرفونه؛(3) در بازارهای آنان، راه میرود و بر فرشهای آنان مینشیند، در حالی كه او را نمیشناسند».
استدلالهای كلامی بر لزوم حضور پیوسته و مستمر یك رهبر معصوم در جامعه بشری، تا روز قیامت یا تا زمان مكلف بودن انسانها است، دلیلی دیگر بر این تفسیر از «غیبت» است. دلایل نقلی یا متون روایات نیز مؤید همین اصل عقلی میباشد.
امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «فی عقبها قائم الحق یُسفر عن وجهه بین الاقالیم؛(4) پس از حكومت [بنی امیه و بنی عباس] قائم به حق ظاهر خواهد شد و پرده از چهرهاش برمیدارد».
همچنین فرموده است: «اللهم بلی لاتخلو الارض من قائمٍ لله بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً و إمّا خائفاً مغموراً لئلاَّ تبطل حجج الله و بیّناته؛(5) آری! زمین خدا از فردی كه براساس داشتن حجتی الهی برای خدا قیام كند، خالی نماند. حجتی كه آشكار باشد و یا آن كه ترسان و ناشناس بوده، تا اینكه حجتهای خدا و نشانههای او باطل نگردد».
عبارت «مغمور»، نشانگر نوع حضور امام (ع) در جامعه است و علّت یاد شده در این روایت، نشانگر حضور او در صحنه و تحقّق اتمام حجّت خداوند است. و در علم كلام، فصلی به عنوان «ضرورت وجود حجّت» و استمرار آن تا «قیامت» مطرح است.(6)
با این رویكرد، باید سایر روایات را تفسیر كرد تا كلماتی مانند «عزلت» - كه گویای فاصلهگرفتن از مردم و «غیبت» شخص است - با این تعبیرات صریح و روشن، معنا شود؛ زیرا با وجود روایات صریح و گویا، نمیتوان كلمات دوپهلو را ملاك تفسیر قرار داد.
حضرت علی (ع) میفرماید: «فوربّ علیّ انّ حجّتها علیها قائمة ماشیة فی طرقها داخلة فی دورها و قصورها جوّالة فی شرق هذه الارض و غربها، تسمع الكلام و تسلم علی الجماعة تری و لاتُری الی الوقت و الوعد و نداء المنادی من السماء؛(7) به خدا قسم! آن هنگام حجت خدا بر مردم در كوچه و خیابان، در داخل خانههایشان تردد میكند و در شرق و غرب زمین، در رفت و آمد است، سخن آنان را میشنود و بر آنان سلام میكند. آنان را میبیند، ولی ایشان او را نمیبینند، تا روزی كه برای ظهور او تعیین شده و منادی ندای آسمانی را سردهد».
پس این غیبت، به معنای عدم حضور در صحنه نیست؛ زیرا مردم او را میبینند، اما نمیشناسند و به عنوان امامِ مورد نظر، برای آنان شناخته شده نیست؛ هر چند كه میدانند امام دوازدهم وجود دارد و حاضر و ناظر بر اعمال و كردار آنان است. آن حضرت بدین معنا برای عموم مردم و شیعیان ناشناس است. و این گونه مخفی شدن و پنهان ماندن، یك نوع غیبت به شمار میرود كه عین حضور نیز میباشد و امكان تحرّك بهتر و بیشتر برای امام (ع) را فراهم میآورد.
غیبت از دیدگاه شهید سید محمد صدر
شهیدسیدمحمد صدر(8) در كتاب نفیس خود «تاریخ الغیبة الكبری»، دو تفسیر برای «غیبت» (تحت عنوان دو طرح برای غیبت) مطرح كرده است. البته در هر دو تفسیر، حضور امام در صحنه را همراه با انجام تكالیف و مسؤولیتهای ویژه امامت، امری مسلم دانسته است.
در تفسیر اول تحت عنوان «اطروحة خفاء الشخص»، حضور امام در میان مردم، به صورت نامرئی و براساس اعجاز الهی است، و همان طور كه خداوند، امام را طول عمر میدهد؛ او را با این اعجاز از گزند دشمنان مصون میدارد. ایشان برای این تفسیر از «غیبت»، شواهدی چند ارائه نموده است:
1. در روایت صدوق از ریّان فرزند صلت، از امام رضا (ع) چنین آمده است: «لا یری جسمه و لایسمّی باسمه؛(9) جسم او دیده نمیشود و نام او برده نمیشود».
2. همچنین صدوق از امام صادق (ع) نقل میكند: «یغیب عنكم شخصه و لا یحلّ لكم تسمیته؛ شخص او از شما غایب میگردد و نام بردن او برای شما جایز نیست».
3. در روایت دیگرِ صدوق از امام صادق (ع)، آمده است: «یفقد الناس امامهم فیشهد الموسم فیراهم و لایرونه؛ مردم امام خود را گم میكنند و از دست میدهند و او در موسم حج، حاضر میگردد و آنان را میبیند اما مردم او را نمیبینند».
شهید صدر از این تعبیرات، به دست میآورد كه او برای نجات از ظالمان و ستمگران مورد عنایت خاصه الهی است و هر گاه مصلحت باشد، خداوند موانع رؤیت را برمیدارد تا او نیاز كسی را برآورده سازد.
تمام اخبار رؤیت امام مهدی (ع) در دوران غیبت، بر همین معنا دلالت دارد و مورد تفسیر قرار میگیرد. شاهد این تفسیر، ظاهر شدن امام برای عموی خود (جعفر كذاب) و ناپدید شدن او در همان دیدار میباشد. به گونهای كه امكان تعقیب و دسترسی به امام وجود نداشت.
بنابراین دلایل كلامی، نیز این تفسیر را تأیید میكند؛ زیرا قاعده لطف، همان طور كه مستلزم طول عمر به گونههای اعجازی است، مستلزم حفظ اعجازگونه امام از گزند حوادث ناگوار است. ظاهر دلایل نقلی نیز با چنین تفسیری همراه میباشد.
شهیدسیدمحمد صدر، این تفسیر را صریحاً رد نمیكند؛ ولی با توضیح تفسیر دوم و بیان امكان آن، تفسیر اول را غیرضروری قلمداد میكند.
غیبت به معنای ناشناس بودن
دومین تفسیر شهیدسیدمحمد صدر، بر این اساس استوار است كه امام حسن عسكری (ع)، فرزند خود را به گونهای خاص تربیت كرد و او را از همان روزهای اول تولّد، از چشمان مردم دور نگه داشت و به جز افراد اندكی، كسی با چهره آن حضرت آشنا نبود و پس از وفات پدر، احتجاب امام مهدی (ع) از مردم شدیدتر شد. آن حضرت فقط از راه نائبان چهارگانه، با مردم ارتباط داشته، و به مرور زمان و آمدن نسلهای جدید و فوت كسانی كه او را میشناختند، كسی نماند كه بتواند چهره امام را تشخیص دهد.
شناخت امام از سوی افراد، مستلزم اقامه دلایل قطعی بر امام بودن او است و بر همین اساس، امكان جابه جا شدن امام در كشورهای مختلف، بسیار طبیعی است و به سادگی انجام میگیرد. در این صورت كسی از هویت ایشان آگاه نیست و ناشناس است.
مردم او را میبینند و جسم او برای افراد قابل رؤیت است، اما عنوان او یعنی مهدی بودن او، برای آنها آشكار نیست.
ایشان برای چنین تفسیری دو نوع دلیل ارائه كردهاند:
1. متون روایات (دلیل نقلی)
2. دلیل عقلی.
روایات گوناگونی به صراحت یا به طور ضمنی، نوع حضور امام را بیان میكند. شیخ طوسی (ره) از محمد بن عثمان عمری نقل میكند: «والله ان صاحب هذا الامر لیحضر الموسم كل سنة یری الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه؛ به خدا قسم صاحب این امر در هر سال، در موسم حج حاضر میشود و مردم را میبیند و آنان را میشناسد. آنان [نیز] او را میبینند، اما نمی شناسند».
این تعبیر، بسیار گویا است و با تعبیرهای روایات گذشته، منافات ندارد؛ اما از آنها صریحتر است. شواهدی كه بیانگر وجود مكان خاصی برای امام است، و امكان كشف آن مكان به وسیله دشمنان را اشاره مینماید، نشان دهنده حضور او میان مردم است. به همین جهت، احتیاطهای فراوانی جهت ایمن ماندن امام، از تیررس دشمنان انجام میگیرد و سفیران نیز از میان افرادی انتخاب میشوند كه نسبت به آنان، بیشترین وثوق و اطمینان وجود دارد.
دلیل عقلی، معجزه را زمانی ضروری میداند كه راه طبیعی، برای رسیدن امام، به آرمانهای مورد نظر كارساز نباشد و با از بین رفتن فرصتهای طلایی، فلسفه وصایت و امامت از بین برود. اینجا است كه امام (ع)، نیازمند دخالت مستقیم خدا برای حفظ او میگردد.
پس، امام عصر (ع) از همان روزهای اول، چهره او برای عموم مردم و شیعیان ناآشنا بود، بنابراین نیازی به اعجاز الهی برای حفظ امام وجود نداشت.(10)
پس از این شهید صدر، مجموعه عوامل زیر را برمیشمرد كه به طور طبیعی امام را در مخفی شدن یاری داده است:
1. جهل و ناآشنایی دوستان و دشمنان نسبت به قامت، قیافه و خصوصیات چهره امام؛
2. عدم ایمان بسیاری از مسلمین، حاكمان، امیران و مأموران به وجود او. این انكار وجود او عاملی برای انصراف آنان از كنكاش و تحقیق درباره او است؛
3. بسیاری از شیعیان، با پذیرش عامل اوّل، معتقدند كه امام (ع) قابل رؤیت نیست. و به همین دلیل، از كنكاش و تلاش برای رؤیت او صرفنظر میكنند؛
4. ایمان به عنایت دائمی و لطف ویژه الهی، نسبت به یگانه حجت خود و تعلّق مشیّت او بر حفظ این یادگار پیامبر خاتم (ص).
پس با فرض عدم وجود مصلحت برای شناخت امام (ع) به وسیله مردم؛ آنان موفق به شناخت امام نمیشوند و بدین ترتیب، زمینههای روانی و اعتقادی، آنها را از كنكاش برای كشف وجود امام (ع) منصرف میكند. این زمینهها، امام را در مخفی ماندن به طور طبیعی یاری میدهد.
در این جا، بیان دو نكته ضروری است:
1. با توجه به تلاشهای پیوسته دستگاه حاكم، برای كشف محل اقامت امام (ع) (حداقل تا دو دهه پس از شروع رسمی غیبت)، روشن میشود انكار وجود امام (ع)، ترویج امامت جعفر كذاب، شایعه فرزند نداشتن امام حسن عسكری (ع) به هیچ وجه خلفا را از دغدغه وجود او فارغ نكرده است؛ بلكه اندیشه قیام او در برابر ستمگران، آنان را در هراسی مستمر نگه داشته و آنها را به اصل وجود آن حضرت متوجه ساخته است. هرچند آنان به گونهای شایع میكنند كه گویا، اصلاً كسی به این نام متولد نشده است و وی هیچ وجود و اثری ندارد.(11)
رهنمودهای امام (ع) به وكیلان خود در دوران «غیبت صغری»، مبنی بر تحویل نگرفتن اموال شیعیان در پارهای از اوقات، نشان دهنده تلاش مستمر دستگاه خلافت، برای كشف وجود امام و محل اقامت او است.(12)
2. هر چند در مقام تحلیل به علل طبیعی و مادی بسنده میشود، ولی نباید مسؤولیت بزرگ و خطیر امام عصر (ع) فراموش شود و سرمایه گذاری انجام شده، برای حفظ موعود الهی را نادیده بگیریم و به عوامل و اسباب مادی توجهی ویژه نماییم؛ بلكه مجموعه عوامل مادی و معنوی - كه امام را در تحقّق وعدههای الهی یاری میدهد و او را در انجام وظایف محوله كمك میكند - باید همیشه مد نظر باشد.
با توجه به گسترده بودن هدف و مسؤولیتهای حضرت مهدی (ع)، و ضرورت تناسب امكانات لازم با وظایف محوله، نباید بعد غیبی و معنوی را نادیده گرفت و نقش آن را كوچك شمرد یا به چند تحلیل طبیعی بسنده كرد.
نتیجه:
1. یك قرن زمینه سازی عملی - در كنار تمام زمینهسازیهای نظری - امری بسیاری اساسی و ضروری بوده و بدون آن، امكان انتقال دادن شیعیان از دوران «حضور و ظهور» به دوران «حضور و غیبت» امكانپذیر نبود.
2. غیبت امام (ع)، مستلزم عزلت و دوری او نیست؛ بلكه در عین حضور و امكان اجرای بسیاری از وظایف ضروری؛ تا فراهم آمدن تمام امكانات لازم برای قیام جهانی جان او باید محفوظ بماند. در این صورت مردم او را نمیشناسند و تشخیص نمیدهند كه او مهدی آل محمد(ع) است.
3. «غیبت»، حضوری همراه با ناشناخته بودن از سوی دیگران است. البته شناخته شدن امام به وسیله افرادی معدود و در حد ضرورت و با مصونیت از هرگونه خطری، امكان پذیر است.
4. عوامل مادی و روانی بسیاری، آن حضرت را در مخفی ماندن در برابر دیدگان - اعم از شیعیان و غیرشیعیان - كمك می كند.
5. حكمت و مصلحت و عنایت ویژه الهی همیشه همراه امام بوده است.
پی نوشتها:
1. 26 سال در دوران عسكریین و 70 سال در دوران غیبت صغری.
2. در دوران غیبت صغری ارتباط مردم با امام خود توسط سفرا انجام میگرفت، و گاهی افرادی به ملاقات با امام (ع) موفّق میگشتند اما در غیبت كبری، ارتباط با واسطه نیز انجام نمیگیرد.
3. منتخب الاثر، ص 255 به نقل از كمال الدین.
4. معجم الأحادیث الامام المهدی، ج 3، ص 24 - 26.
5. همان، ص 68.
6. همان، ص 73.
7. همان، ص 73.
8. شهید سیدمحمد صدر دارنده چهار كتاب درباره امام زمان و از شاگردان برومند شهید سیدمحمد باقر صدر است. تألیفات ایشان عبارتاند از: تاریخ الغیبة الصغری، تاریخ الغیبة الكبری، تاریخ مابعد الظهور، الیوم الموعود».
9. تاریخ الغیبة الكبری، صص 31 - 33.
10. همان، صص 33 - 42.
11. معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 277 - 282.
12. همان، ج 4، ص 279، ح 1306.