*♥*•*♥* تاریخ عصر غیبت کبری (3) *♥*•*♥*

  • نویسنده موضوع 818
  • تاریخ شروع

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
در شماره پیش، جایگاه «غیبت كبری»، در میان مجموعه سنت‏های حاكم بر جوامع بشری تبیین گردید، و زمینه سازی‏های قرآن كریم، و حركت روشنگرانه پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت، برای تبیین غیبت طولانی آخرین امام معصوم، مطرح شد.

این زمینه‏سازی‏ها، عمدتاً در قالب آیه و روایت بوده و محتوای آن‏ها عموماً بیانگر فلسفه، معنا و ضرورت غیبت طولانی حضرت ولی عصر (عج) است. هم چنین شرایط زمان غیبت و ظهور و وظایف شیعیان در آن دوران، به گونه نظری مطرح شده است.

پیامبران و امامان معصوم، پیوسته حضوری جدّی و روشن در جامعه داشته و با مردم عصر خویش در ارتباط بودند. مردم نیز به آنان دسترسی داشتند. زمانی كه امام هفتم، در زندان رشید عباسی به سر می‏برد؛ یا امام هشتم در دربار مأمون، تحت نظر و زندانی بود؛ و یا امام یازدهم حیات خود را در زندان سپری می‏كرد؛ مردم امام خویش را، در كنار خود احساس می‏كردند و حضور او را، تسلّی بخش و مایه دلگرمی برای خود می‏دانستند.

اما غیبت طولانی امام دوازدهم، به معنای محرومیت مردم از دسترسی به امام است، و چنین وضعیتی برای شیعیانی كه با رهبران معصوم خود همیشه در ارتباط بودند و یا در دوران غیبت صغری به وكلای ویژه امام (ع) دسترسی داشتند؛ امری غیرطبیعی بوده است. وجود امام معصوم - بدون امكان دسترسی به او - برای بسیاری از مردم غیرقابل هضم می‏بود. گذشته از این كه احتمال سوءاستفاده از آن نیز می‏رفت.

انتقال دادنِ شیعیان، از دوران «حضور و ظهور»، به دوران «حضور و غیبت»، با چند روایت یا صِرف نظریه‏پردازی، امری غیرعملی و مشكل بود.

از این رو زمینه‏سازی‏های عملی با گذراندن چندین تجربه كوتاه، می‏توانست از سختی این وضعیت جدید و نامأنوس بكاهد و از لحاظ اجتماعی، مشكلات همراه با «غیبت» را هموار سازد.

از آن جایی كه غیبت طولانی امام مهدی (ع)، امری اجتناب‏ناپذیر است؛ پس باید برای تحقّق آن، برنامه‏ریزی شده باشد به طوری كه از اصول اعتقادی مطرح شده و منطقی یك قدم هم برگشت نشود. یكی از این اصول، «ضرورت وجود رهبری معصوم در جامعه» است كه آماده اداره جامعه و رهبری مسلمین باشد و این ضرورت در تمام زمان‏ها مطرح است.

«غیبت صغری» و عملكرد امام هادی و امام حسن عسكری(ع) در سامرا، یك مقدمه‏چینی عملی، برای «غیبت كبری» بود. اگر سال احضار امام هادی و فرزندش امام حسن عسگری (ع) را سال 234 ه . ق بدانیم تا سال 260 ه . ق (سال شهادت امام حسن عسكری) دقیقاً 26 سال از امامت این دو امام بزرگوار، به شمار می‏رود كه دوران زمینه‏سازی عملی برای ورود شیعیان به دوران غیبت كبرای امام مهدی (ع) است.

به كارگیری شیوه «مكاتبه» و سعی در پوشیده ماندن از شیعیان و محدودتر شدن دسترسی آنان به این دو امام بزرگوار، یك تجربه عملی و زنده‏ای برای كم كردن ارتباط امام ایشان با شیعیان بود. البته این امر، در حالی صورت می‏گرفت كه امام(ع)، شیعیان را برای كسب معارف و احكام و تحویل اموال امام (ع)، به علما و وكلای خود ارجاع می‏داد.

تجربه «غیبت صغری» كه تقریباً «هفتاد سال» به طول انجامید، نیز تجربه‏ای پربار و جدّی، در راه رسیدن به شرایط مطلوب در آغاز دوران غیبت كبری بود.

ارتباط مردم با امام، در این زمان، بسیار محدود بود، اگر امام صلاح می‏دانست، افراد یا فردی را به حضور می‏پذیرفت. اما ارتباط با وكیلان ویژه امام (ع)، امری آسان و عملی بود.

ارشادهای نظری و زمینه‏سازی‏های اهل بیت(ع) ، برای ایجاد یك نوع آمادگی روانی، همراه با تجربه‏ای عملی برای حل مشكلات بود كه نتیجه آن تقویت ارتباط شیعیان، با علما و وكیلان خاص امام بود. و جایگزین مناسبی، برای جبران ارتباط با امام (ع)، جهت حل مشكلات بودند. و به تدریج طی سه نسل متوالی این تجربه عملی و تربیت میدانی، كار خود را برای آماده‏سازی واقعی و عملی انجام داد و به خوبی این انتقال از دوران «حضور و ظهور»، به دوران «حضور و غیبت» انجام گرفت و كمترین ضایعات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به بار آورد. این ضایعات در كنار اهمیت حفظ جان امام (ع) برای تحقّق آرمان‏های بزرگ او، بسیار ناچیز و اجتناب‏ ناپذیر است.

بنابراین در حدود 96 سال(1) «زمینه‏سازی عملی»، همراه با «زمینه‏سازی نظری»، برای ورود شیعیان و مؤمنان، به خط رهبری واقعی اهل بیت(ع) صورت گرفت.

اهمیت این دو تجربه عینی و طولانی، برای ورود شیعیان به عصر «غیبت كبری»، در صورتی قابل توجّه است كه بدانیم، اصل اولی در «فرهنگ شیعه» این بود كه مردم، به لزوم هدایت الهی مستمر - كه با حضور رهبران معصوم متبلور و مجسّم می‏شد - معتقد بودند و شیعیان بیش از دو قرن بر این باور بودند و همیشه رهبر معصوم خود را در كنار خویش و خود را در كنار رهبر معصوم خود، می‏دیدند.

«تغییر» چنین وضعیتی، با چند حدیث و روایت امكان‏پذیر نبوده؛ بلكه فاصله گرفتن امامان از شیعیان - به هر دلیلی - هر چند ناخواسته - مستلزم تربیتی جدید بود تا آنان را بر تحمّل «فراق» آماده كرده و حضور مستمر امام را در پوشش غیبت باور كنند.

واقعیات تاریخی به روشنی مؤید این واقعیت عینی است؛ زیرا كه تربیت عملی و برنامه‏ریزی شده، برای شیعیان، به وسیله سه امام معصوم امام هادی (ع)، امام حسن عسكری (ع) و امام مهدی (ع»، انجام پذیرفت كه با ارشادهای نظری و پاسخ به شبهات پیش‏آمده همراه بود.

با چنین رویكرد تربیتی، باید روایات صادره از آخرین امامان معصوم(ع) را مورد پژوهش قرار دهیم و نقش روایات را در زمینه‏سازی فكری و عملی بررسی نماییم.

هم‏چنین لازم است شرایط فرهنگی و دینی شیعیان، را در آخرین روزهای غیبت صغری، با اولین روزهای غیبت كبری و طولانی امام مهدی (ع) مورد مقایسه قرار دهیم.

تفسیر و تبیین مفهوم «غیبت»


از آنچه گذشت، روشن می‏شود كه «غیبت» مصطلح، با «غیبت» به معنای متعارف آن، تفاوت فاحش دارد.
«غیبت» در عرف، به معنای ناپدید شدن و دور بودن از صحنه است كه مستلزم فاصله گرفتن امام (ع) از جامعه می‏باشد، در حالی كه در این «غیبتِ مصطلح»، فاصله گرفتن امامِ معصوم از جامعه خود، مطرح نیست، بلكه امام (ع) در عین حضور در صحنه، با مردم در ارتباط است؛ البته آنان از شناخت او - به معنای تشخیص و تطبیق نام و عنوان او بر شخص وی - محروم‏اند. در حقیقت یك نوع «احتجاب» یك طرفه (پرده بر چهره داشتن) وجود دارد؛ زیرا كه مردم با او به طور آگاهانه و مشخّص ارتباطی مستقیم ندارند؛(2) اما او آنان را می‏بیند و می‏شناسد و با ایشان داد و ستد دارد.

در روایات، درباره به نحوه غیبت امام مهدی (ع)، چنین آمده است: «یسیر فی اسواقهم و یطأ بُسُطهم و هم لایعرفونه؛(3) در بازارهای آنان، راه می‏رود و بر فرش‏های آنان می‏نشیند، در حالی كه او را نمی‏شناسند».

استدلال‏های كلامی بر لزوم حضور پیوسته و مستمر یك رهبر معصوم در جامعه بشری، تا روز قیامت یا تا زمان مكلف بودن انسان‏ها است، دلیلی دیگر بر این تفسیر از «غیبت» است. دلایل نقلی یا متون روایات نیز مؤید همین اصل عقلی می‏باشد.

امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «فی عقبها قائم الحق یُسفر عن وجهه بین الاقالیم؛(4) پس از حكومت [بنی ‏امیه و بنی‏ عباس‏] قائم به حق ظاهر خواهد شد و پرده از چهره‏اش برمی‏دارد».
هم‏چنین فرموده است: «اللهم بلی لاتخلو الارض من قائمٍ لله بحجّة، إمّا ظاهراً مشهوراً و إمّا خائفاً مغموراً لئلاَّ تبطل حجج الله و بیّناته؛(5) آری! زمین خدا از فردی كه براساس داشتن حجتی الهی برای خدا قیام كند، خالی نماند. حجتی كه آشكار باشد و یا آن كه ترسان و ناشناس بوده، تا این‏كه حجت‏های خدا و نشانه‏های او باطل نگردد».

عبارت «مغمور»، نشانگر نوع حضور امام (ع) در جامعه است و علّت یاد شده در این روایت، نشانگر حضور او در صحنه و تحقّق اتمام حجّت خداوند است. و در علم كلام، فصلی به عنوان «ضرورت وجود حجّت» و استمرار آن تا «قیامت» مطرح است.(6)

با این رویكرد، باید سایر روایات را تفسیر كرد تا كلماتی مانند «عزلت» - كه گویای فاصله‏گرفتن از مردم و «غیبت» شخص است - با این تعبیرات صریح و روشن، معنا شود؛ زیرا با وجود روایات صریح و گویا، نمی‏توان كلمات دوپهلو را ملاك تفسیر قرار داد.

حضرت علی (ع) می‏فرماید: «فوربّ علیّ انّ حجّتها علیها قائمة ماشیة فی طرقها داخلة فی دورها و قصورها جوّالة فی شرق هذه الارض و غربها، تسمع الكلام و تسلم علی الجماعة تری و لاتُری الی الوقت و الوعد و نداء المنادی من السماء؛(7) به خدا قسم! آن هنگام حجت خدا بر مردم در كوچه و خیابان، در داخل خانه‏هایشان تردد می‏كند و در شرق و غرب زمین، در رفت و آمد است، سخن آنان را می‏شنود و بر آنان سلام می‏كند. آنان را می‏بیند، ولی ایشان او را نمی‏بینند، تا روزی كه برای ظهور او تعیین شده و منادی ندای آسمانی را سردهد».

پس این غیبت، به معنای عدم حضور در صحنه نیست؛ زیرا مردم او را می‏بینند، اما نمی‏شناسند و به عنوان امامِ مورد نظر، برای آنان شناخته شده نیست؛ هر چند كه می‏دانند امام دوازدهم وجود دارد و حاضر و ناظر بر اعمال و كردار آنان است. آن حضرت بدین معنا برای عموم مردم و شیعیان ناشناس است. و این گونه مخفی شدن و پنهان ماندن، یك نوع غیبت به شمار می‏رود كه عین حضور نیز می‏باشد و امكان تحرّك بهتر و بیشتر برای امام (ع) را فراهم می‏آورد.

غیبت از دیدگاه شهید سید محمد صدر


شهیدسیدمحمد صدر(8) در كتاب نفیس خود «تاریخ الغیبة الكبری»، دو تفسیر برای «غیبت» (تحت عنوان دو طرح برای غیبت) مطرح كرده است. البته در هر دو تفسیر، حضور امام در صحنه را همراه با انجام تكالیف و مسؤولیت‏های ویژه امامت، امری مسلم دانسته است.

در تفسیر اول تحت عنوان «اطروحة خفاء الشخص»، حضور امام در میان مردم، به صورت نامرئی و براساس اعجاز الهی است، و همان طور كه خداوند، امام را طول عمر می‏دهد؛ او را با این اعجاز از گزند دشمنان مصون می‏دارد. ایشان برای این تفسیر از «غیبت»، شواهدی چند ارائه نموده است:

1. در روایت صدوق از ریّان فرزند صلت، از امام رضا (ع) چنین آمده است: «لا یری جسمه و لایسمّی باسمه؛(9) جسم او دیده نمی‏شود و نام او برده نمی‏شود».

2. هم‏چنین صدوق از امام صادق (ع) نقل می‏كند: «یغیب عنكم شخصه و لا یحلّ لكم تسمیته؛ شخص او از شما غایب می‏گردد و نام بردن او برای شما جایز نیست».

3. در روایت دیگرِ صدوق از امام صادق (ع)، آمده است: «یفقد الناس امامهم فیشهد الموسم فیراهم و لایرونه؛ مردم امام خود را گم می‏كنند و از دست می‏دهند و او در موسم حج، حاضر می‏گردد و آنان را می‏بیند اما مردم او را نمی‏بینند».

شهید صدر از این تعبیرات، به دست می‏آورد كه او برای نجات از ظالمان و ستم‏گران مورد عنایت خاصه الهی است و هر گاه مصلحت باشد، خداوند موانع رؤیت را برمی‏دارد تا او نیاز كسی را برآورده سازد.

تمام اخبار رؤیت امام مهدی (ع) در دوران غیبت، بر همین معنا دلالت دارد و مورد تفسیر قرار می‏گیرد. شاهد این تفسیر، ظاهر شدن امام برای عموی خود (جعفر كذاب) و ناپدید شدن او در همان دیدار می‏باشد. به گونه‏ای كه امكان تعقیب و دسترسی به امام وجود نداشت.

بنابراین دلایل كلامی، نیز این تفسیر را تأیید می‏كند؛ زیرا قاعده لطف، همان طور كه مستلزم طول عمر به گونه‏های اعجازی است، مستلزم حفظ اعجازگونه امام از گزند حوادث ناگوار است. ظاهر دلایل نقلی نیز با چنین تفسیری همراه می‏باشد.

شهیدسیدمحمد صدر، این تفسیر را صریحاً رد نمی‏كند؛ ولی با توضیح تفسیر دوم و بیان امكان آن، تفسیر اول را غیرضروری قلمداد می‏كند.

غیبت به معنای ناشناس بودن‏

دومین تفسیر شهیدسیدمحمد صدر، بر این اساس استوار است كه امام حسن عسكری (ع)، فرزند خود را به گونه‏ای خاص تربیت كرد و او را از همان روزهای اول تولّد، از چشمان مردم دور نگه داشت و به جز افراد اندكی، كسی با چهره آن حضرت آشنا نبود و پس از وفات پدر، احتجاب امام مهدی (ع) از مردم شدیدتر شد. آن حضرت فقط از راه نائبان چهارگانه، با مردم ارتباط داشته، و به مرور زمان و آمدن نسل‏های جدید و فوت كسانی كه او را می‏شناختند، كسی نماند كه بتواند چهره امام را تشخیص دهد.
شناخت امام از سوی افراد، مستلزم اقامه دلایل قطعی بر امام بودن او است و بر همین اساس، امكان جابه جا شدن امام در كشورهای مختلف، بسیار طبیعی است و به سادگی انجام می‏گیرد. در این صورت كسی از هویت ایشان آگاه نیست و ناشناس است.

مردم او را می‏بینند و جسم او برای افراد قابل رؤیت است، اما عنوان او یعنی مهدی بودن او، برای آن‏ها آشكار نیست.

ایشان برای چنین تفسیری دو نوع دلیل ارائه كرده‏اند:
1. متون روایات (دلیل نقلی)
2. دلیل عقلی.

روایات گوناگونی به صراحت یا به طور ضمنی، نوع حضور امام را بیان می‏كند. شیخ طوسی (ره) از محمد بن عثمان عمری نقل می‏كند: «والله ان صاحب هذا الامر لیحضر الموسم كل سنة یری الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه؛ به خدا قسم صاحب این امر در هر سال، در موسم حج حاضر می‏شود و مردم را می‏بیند و آنان را می‏شناسد. آنان [نیز] او را می‏بینند، اما نمی‏ شناسند».

این تعبیر، بسیار گویا است و با تعبیرهای روایات گذشته، منافات ندارد؛ اما از آنها صریح‏تر است. شواهدی كه بیانگر وجود مكان خاصی برای امام است، و امكان كشف آن مكان به وسیله دشمنان را اشاره می‏نماید، نشان دهنده حضور او میان مردم است. به همین جهت، احتیاطهای فراوانی جهت ایمن ماندن امام، از تیررس دشمنان انجام می‏گیرد و سفیران نیز از میان افرادی انتخاب می‏شوند كه نسبت به آنان، بیشترین وثوق و اطمینان وجود دارد.

دلیل عقلی، معجزه را زمانی ضروری می‏داند كه راه طبیعی، برای رسیدن امام، به آرمان‏های مورد نظر كارساز نباشد و با از بین رفتن فرصت‏های طلایی، فلسفه وصایت و امامت از بین برود. این‏جا است كه امام (ع)، نیازمند دخالت مستقیم خدا برای حفظ او می‏گردد.

پس، امام عصر (ع) از همان روزهای اول، چهره او برای عموم مردم و شیعیان ناآشنا بود، بنابراین نیازی به اعجاز الهی برای حفظ امام وجود نداشت.(10)

پس از این شهید صدر، مجموعه عوامل زیر را برمی‏شمرد كه به طور طبیعی امام را در مخفی شدن یاری داده است:
1. جهل و ناآشنایی دوستان و دشمنان نسبت به قامت، قیافه و خصوصیات چهره امام؛
2. عدم ایمان بسیاری از مسلمین، حاكمان، امیران و مأموران به وجود او. این انكار وجود او عاملی برای انصراف آنان از كنكاش و تحقیق درباره او است؛
3. بسیاری از شیعیان، با پذیرش عامل اوّل، معتقدند كه امام (ع) قابل رؤیت نیست. و به همین دلیل، از كنكاش و تلاش برای رؤیت او صرف‏نظر می‏كنند؛
4. ایمان به عنایت دائمی و لطف ویژه الهی، نسبت به یگانه حجت خود و تعلّق مشیّت او بر حفظ این یادگار پیامبر خاتم (ص).
پس با فرض عدم وجود مصلحت برای شناخت امام (ع) به وسیله مردم؛ آنان موفق به شناخت امام نمی‏شوند و بدین ترتیب، زمینه‏های روانی و اعتقادی، آن‏ها را از كنكاش برای كشف وجود امام (ع) منصرف می‏كند. این زمینه‏ها، امام را در مخفی ماندن به طور طبیعی یاری می‏دهد.

در این جا، بیان دو نكته ضروری است:

1. با توجه به تلاش‏های پیوسته دستگاه حاكم، برای كشف محل اقامت امام (ع) (حداقل تا دو دهه پس از شروع رسمی غیبت)، روشن می‏شود انكار وجود امام (ع)، ترویج امامت جعفر كذاب، شایعه فرزند نداشتن امام حسن عسكری (ع) به هیچ وجه خلفا را از دغدغه وجود او فارغ نكرده است؛ بلكه اندیشه قیام او در برابر ستم‏گران، آنان را در هراسی مستمر نگه داشته و آنها را به اصل وجود آن حضرت متوجه ساخته است. هرچند آنان به گونه‏ای شایع می‏كنند كه گویا، اصلاً كسی به این نام متولد نشده است و وی هیچ وجود و اثری ندارد.(11)

رهنمودهای امام (ع) به وكیلان خود در دوران «غیبت صغری»، مبنی بر تحویل نگرفتن اموال شیعیان در پاره‏ای از اوقات، نشان دهنده تلاش مستمر دستگاه خلافت، برای كشف وجود امام و محل اقامت او است.(12)

2. هر چند در مقام تحلیل به علل طبیعی و مادی بسنده می‏شود، ولی نباید مسؤولیت بزرگ و خطیر امام عصر (ع) فراموش شود و سرمایه گذاری انجام شده، برای حفظ موعود الهی را نادیده بگیریم و به عوامل و اسباب مادی توجهی ویژه نماییم؛ بلكه مجموعه عوامل مادی و معنوی - كه امام را در تحقّق وعده‏های الهی یاری می‏دهد و او را در انجام وظایف محوله كمك می‏كند - باید همیشه مد نظر باشد.

با توجه به گسترده بودن هدف و مسؤولیت‏های حضرت مهدی (ع)، و ضرورت تناسب امكانات لازم با وظایف محوله، نباید بعد غیبی و معنوی را نادیده گرفت و نقش آن را كوچك شمرد یا به چند تحلیل طبیعی بسنده كرد.

نتیجه:

1. یك قرن زمینه سازی عملی - در كنار تمام زمینه‏سازی‏های نظری - امری بسیاری اساسی و ضروری بوده و بدون آن، امكان انتقال دادن شیعیان از دوران «حضور و ظهور» به دوران «حضور و غیبت» امكان‏پذیر نبود.
2. غیبت امام (ع)، مستلزم عزلت و دوری او نیست؛ بلكه در عین حضور و امكان اجرای بسیاری از وظایف ضروری؛ تا فراهم آمدن تمام امكانات لازم برای قیام جهانی جان او باید محفوظ بماند. در این صورت مردم او را نمی‏شناسند و تشخیص نمی‏دهند كه او مهدی آل محمد(ع) است.
3. «غیبت»، حضوری همراه با ناشناخته بودن از سوی دیگران است. البته شناخته شدن امام به وسیله افرادی معدود و در حد ضرورت و با مصونیت از هرگونه خطری، امكان‏ پذیر است.
4. عوامل مادی و روانی بسیاری، آن حضرت را در مخفی ماندن در برابر دیدگان - اعم از شیعیان و غیرشیعیان - كمك می‏ كند.
5. حكمت و مصلحت و عنایت ویژه الهی همیشه همراه امام بوده است.


پی ‏نوشت‏ها:

1. 26 سال در دوران عسكریین و 70 سال در دوران غیبت صغری‏.
2. در دوران غیبت صغری ارتباط مردم با امام خود توسط سفرا انجام می‏گرفت، و گاهی افرادی به ملاقات با امام (ع) موفّق می‏گشتند اما در غیبت كبری، ارتباط با واسطه نیز انجام نمی‏گیرد.
3. منتخب الاثر، ص 255 به نقل از كمال الدین.
4. معجم الأحادیث الامام المهدی، ج 3، ص 24 - 26.
5. همان، ص 68.
6. همان، ص 73.
7. همان، ص 73.
8. شهید سیدمحمد صدر دارنده چهار كتاب درباره امام زمان و از شاگردان برومند شهید سیدمحمد باقر صدر است. تألیفات ایشان عبارت‏اند از: تاریخ الغیبة الصغری، تاریخ الغیبة الكبری، تاریخ مابعد الظهور، الیوم الموعود».
9. تاریخ الغیبة الكبری، صص 31 - 33.
10. همان، صص 33 - 42.
11. معجم احادیث الامام المهدی، ج 4، ص 277 - 282.
12. همان، ج 4، ص 279، ح 1306.
 
بالا