[h=3]قدردانى[/h]نيكى تو بر آنكه سپاس از او نيست
شايسته مباد چون كه پاسخگو نيست
نيكى مكن و بنده مشو آنها را
جز بنده خالق شدنت نيكو نيست
من قضى حق من لا يقضى حقه (إلخ) كسانى كه خواسته و حق كسى را بجاى آورند كه از آنها بجا نمىآيد هيچ گونه حقى همانا خويش را بنده او نموده و شايسته نيست جز خداى بزرگ را بندنشدن و تو اى مؤمن بر كسانى نيكى كن و حق آنهايى را بجاى آور كه قدر نيكى دانند و خويش را نيز در آن حق مديون خوانده و بجاى آورند و پاسخگوى محبت گردند و حقى را كه بر آنها روا داشته شده با نيكى خويش پاسخ دهند (مگر مستحقان و بيچارگان كسانى كه خمس و ذكات بر آنها تعلق مىگيرد كه بايد بدون شناخت اخلاقى پرداخت) و دو پاداش بر اوست كه حق كسى را بجاى آورد كه بشناسد محبت را چنانكه دو پاداش يكى آن است كه سود نيكى برد و مردم و خداوند از او راضى شوند دوم آنكه غير از خداى بزرگ را بنده نشوند.
پس: نيكى بر آنانكه سپاس نيكى نگويند شايسته مباد كه نيكى را پاسخگو نبوده و قدر محبت را نمىدانند، و اگر بر چنين شخصى نيكى نمايى و محبت كنى چنان است كه خويش را بنده او نموده و خردمند چنين نباشد كه ميداند جز خداى بزرگ را بنده شدن كفر است.
شايسته مباد چون كه پاسخگو نيست
نيكى مكن و بنده مشو آنها را
جز بنده خالق شدنت نيكو نيست
من قضى حق من لا يقضى حقه (إلخ) كسانى كه خواسته و حق كسى را بجاى آورند كه از آنها بجا نمىآيد هيچ گونه حقى همانا خويش را بنده او نموده و شايسته نيست جز خداى بزرگ را بندنشدن و تو اى مؤمن بر كسانى نيكى كن و حق آنهايى را بجاى آور كه قدر نيكى دانند و خويش را نيز در آن حق مديون خوانده و بجاى آورند و پاسخگوى محبت گردند و حقى را كه بر آنها روا داشته شده با نيكى خويش پاسخ دهند (مگر مستحقان و بيچارگان كسانى كه خمس و ذكات بر آنها تعلق مىگيرد كه بايد بدون شناخت اخلاقى پرداخت) و دو پاداش بر اوست كه حق كسى را بجاى آورد كه بشناسد محبت را چنانكه دو پاداش يكى آن است كه سود نيكى برد و مردم و خداوند از او راضى شوند دوم آنكه غير از خداى بزرگ را بنده نشوند.
پس: نيكى بر آنانكه سپاس نيكى نگويند شايسته مباد كه نيكى را پاسخگو نبوده و قدر محبت را نمىدانند، و اگر بر چنين شخصى نيكى نمايى و محبت كنى چنان است كه خويش را بنده او نموده و خردمند چنين نباشد كه ميداند جز خداى بزرگ را بنده شدن كفر است.