You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
صحن حرم از نسیم پر بود از پرپر یا کریم پر بود
خورشید دوباره بوسه میزد بر چهره مهربان گنبد
گنبد پر از آفتاب میشد آهسته غم من آب میشد
رفتم طرف ضریح او باز تا پر شوم از هوای پرواز
اطراف ضریح گریهها بود دلهای شکسته و دعا بود
از چشم همه گلاب میریخت باران رضا رضا رضا بود
دلهای همه زبارش اشک مانند کبوتری رها بود
عطر گل یاس در دل من عطر صلوات در فضا بود
لبها همه حرف و درد دل داشت با او که غریبه آشنا بود
با یک بغل آرزو و امید رفتم طرف ضریح خورشید
رفتم طرف ضریح روشن در نور و فرشته گم شدم من
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده
ای حَرَمت ملجأ درماندگان
دور مران از در و راهم بده
لایق وصل تو که من نیستم
اذن به یک لحظه نگاهم بده
لشگر شیطان به کمین من است
بی کسم ای شاه پناهم بده.....
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
دو کبوتــر
هزار کبوتــر ...
می بینــی؟
کارم شده شمــردن آنهایی کــ ه
دور خودتـــ جمع کــرده ای
کارمـ شده خودمـ را جـای آنها گذاشتـن
کارمـ شده غبطـ ه خوردن ...
حــ ــ ــاشیــ ه :
تا عمر دارمـ می شمارمـ .
شاید روزی بیاید کــ ه
ما همـ ||عـــددی|| شویمـ ...
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
چــقَدر خـوبـــ مــی شَــود
اگــر دَر رَمــضـآن آنقَــدر خــوب بَنـــدگی کَـــرده بـآشی
تـآ امــآم رضـآ تــو رآ بـطلَـــبد
و دَعـــوتنــآمه ای بِــفرستَــد برآیتــــ .
بیــآیند و یکـــ بلِیــط بِــدهَــند به دستتــــ
و بگوینـــد :
سـآکتــــ را ببنَــد
فـــردآ رآهـــی مشهــد هستــی .
آنجآستـــــ کهـ میخواهی پَـــروآز کُــنی
آنقَـــدر خوشحــآل مـــی شوی
کهـ خــوآب بهـ چشمتــــ نِمی آیَـــد
و تــآ صبح فقــط در این فکـــر هستی
کهـ رسیـــدی مشهــــد
آن لحظهـ
که چشمتـــ افتاد به گنبـــد طلایـــش
چهـ بگـــویی بهـ او . . .
حــ ــ ــآشیــ ه :
چَـند روزیستـــــ دلَــ مـ میل ِ زیارتـــ دارد . . .
نکنــد باز " فراخــــوان " گنهکــاران استــــ ؟!
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
ســآلـی کهـ
زیـآرتتــــ
نَـــصیبـــ مَــ/ـن نَـــشده هَـــنوز . . .
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
بهترین نقطه دنیا حرم سلطان است
پاکتر از دل دریا حرم سلطان است
بی پناهی؟ اگراز غصه به خود می پیچی
التیام همه غمها حرم سلطان است.
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
ﮔﺬﺷﺖ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻨـــﺪ
ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺑﺎ ﮐﺒﻮﺗﺮ،ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺑﺎﺯ !
ﺣﺎﻻ ﮐﺒﻮﺗﺮ ﺑﺎ ﮔﻨﺒﺪ ﻃﻼﯼ ﺭﺿﺎﺳــﺖ ﻭ
ﺑــﺎﺯ ﻣﺎ ﺗﻨــﻬﺎ !...
ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺣﺮﻡ ﺷﺪﻡ ...
ﺁﻗﺎ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻣﻨﻢ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻦ ﺯﺍﺋﺮﺍﻧﺖ ﺭﺍﻩ ﺑﺪﯼ
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
هواتو کردم
من دلتنگ تو این روزا هواتو کردم
دلم میخوادت...
می خوام بیام تو حرمت دورت بگردم
هوایی میشم......
تو اون روزا که میبینم هوامو داری...
دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرببلا مبتلا کنند
دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند
از آن حریم قدسی ات آقای مهربان
«آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»