سقاخانه

یلدا

کاربر همکار انجمن
"کاربر *ویژه*"
:53:پر از اعجاز، پر از همهمه، سقاخانه
منم و زمزمه مبهم سقاخانه

:53:به تن پنجره فولاد گره خوردم تا
بچکد روی دلم یک نم سقاخانه

:53:میگذارم حجرالبغض دلم را پای
سبز نیلوفری پرچم سقاخانه

:53:آمدم خسته و لب تشنه تر از اسماعیل
تا بنوشانی ام از زمزم سقاخانه

:53:منم وشیشه ی بغضی که ترک خواهد خورد
عاقبت یک شب ابری، دم سقاخانه....
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : سقاخانه

وقتی رفیق رفت ، ز خود نا امید شد

آنقدر گریه کرد که باران شدید شد

جا مانده بود از همه دوستان خود

در فکر استخاره و راه جدید شد

یک لحظه شد هوایی مشهد دلش پرید

از پشت خاکریز شبی ناپدید شد!

آغوش باز کرد خراسان به سمت او

وقتی که عاشقانه به مشهد رسید ،شد

قفلی به آن ضریح مطهر شبانه روز

رمز رضا رضا به زبانش کلید شد

آقا قسم به مادر پهلو شکسته ات

اینجا نمی توان ز شما نا امید شد

می گفت شاید اینکه لیاقت نداشتم...

اما گرفت حاجت خود را و دید شد

یک هفته بعد، حمله والفجر هشت بود

آمد خبر که عاشق مولا شهید شد
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
دل را به دست پنجره فولاد میدهم اینجا برای هر دل بسته کلید هست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARKA
بالا