پر از اعجاز، پر از همهمه، سقاخانه
منم و زمزمه مبهم سقاخانه
به تن پنجره فولاد گره خوردم تا
بچکد روی دلم یک نم سقاخانه
میگذارم حجرالبغض دلم را پای
سبز نیلوفری پرچم سقاخانه
آمدم خسته و لب تشنه تر از اسماعیل
تا بنوشانی ام از زمزم سقاخانه
منم وشیشه ی بغضی که ترک خواهد خورد
عاقبت یک شب ابری، دم سقاخانه....
منم و زمزمه مبهم سقاخانه
به تن پنجره فولاد گره خوردم تا
بچکد روی دلم یک نم سقاخانه
میگذارم حجرالبغض دلم را پای
سبز نیلوفری پرچم سقاخانه
آمدم خسته و لب تشنه تر از اسماعیل
تا بنوشانی ام از زمزم سقاخانه
منم وشیشه ی بغضی که ترک خواهد خورد
عاقبت یک شب ابری، دم سقاخانه....