بسمالله الرحمن الرحیم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
آیا کریستف کلمب یهودی بوده است؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
انگيزه شناسي كلمب
الف : برگزيده خدا!
1.«كارل گريمبرگ»مينويسد:
كلمب،خود را برگزيده خدا ميدانست.هنگام معامله با«فرديناند»و«ايزابل»با سماجتتكرار ميكرد كه اين خواست خداست كه او سرزمينهاي جديد را كشف كند؛زيرا از اينطريق،منابع مالي لازم براي يك جنگ صليبي تازه را به دست خواهد آورد.اين استدلالتأثير عميقي بر زوج پادشاهي بخشيد.فكر يك جنگ صليبي جديد،همان طور كه درنظر«هانري»دريانورد مقدّس به شمار ميرفت،براي زوج پادشاهي اسپانيا نيز جنبه تقدّسداشت و براي اكتشافات اسپانياييها،همانند پرتغاليها،با ارزش بود.
درباره كريستف كلمب ميگويند:
ايمان مذهبي هسته وجودش را تشكيل ميداد،اين تنها راه درك اعتماد به نفس،سماجت،وعنوان كردن تقاضاهايي است كه تا مرز ستيزه جويي پيش ميرفت.(1)
«دانيل بورستين»كلمب را يك«متعصّب ديني»(2)و«ديندار متعصّب»(3)ميخواند.
«ورلندن»درباره كلمب مينويسد:
سخنانش آرام و مناسب و سر و وضعش مرتّب بود.اعمال مذهبياش،چه راجع به روزه و چهدعا و نماز،را به طور جدّي و دقيق انجام ميداد،به نحوي كه او را با يك عضو دارايمقام و مرتبه رهباني اشتباه ميگرفتند.هيچ وقت بدون اينكه جمله«عيسي مسيح و مريممقدّس ما را حفظ كنند»را بالاي كاغذ بنويسد،چيزي نمينوشت.ارادت او نسبت به مريممقدّس و«سنت فرانسوا»بسيار زياد بود؛وبعدها تمام كارهايي كه انجام ميداد را هميشهاز طرف لطف خدا ميدانست.بعدا خواهيم ديد كه اين احساس،او را تا آن جا پيش برد كهخود را مانند«داود» برگزيده خدا ميدانست و اميدوار بود كه شايستگي پوشاندن ضريحمقدّس را داشته باشد.(4)
نيز«ورلندن»اشاره ميكند كه كلمب ميخواسته«در راه خود،اورشليم را آزاد كند.»(5)
«ويل دورانت»به نقل از پسر و دوستان كلمب،او را فردي«محجوب،خوشبرخورد،موقّر،بصير،در خوردن و نوشيدن ميانه رو،و سخت پارسا»(6)توصيف ميكند. ازعبارات،اخير«ورلندن»بر ميآيد كه گويي كلمب ميخواسته است يك تنها شكستهايصليبيها را جبران كند؛شكستهايي كه آخرين آنها را دويست سال پيشتر(1291 م.)درنهمين نبرد صليبي از مسلمانان متحمّل شده بودند.(7)
و اين،با«ايمان مذهبي»او سازگاري داشته است.با اين حال،به دلايلي نميتوانيمتعصّب مذهبي كلمب را باور كنيم.
ب : اخلاقيّات كلمب
كلمب گاهي از ده فرمان پاي بيرون مينهاد،چنان كه در«قرطبه»بعد از مرگ زنش،زني بهنام«بئاتريس انريكوئث»از او پسر نامشروعي به دنيا آورد(1488 م.).(8)
«شارل ورلندن»اين قسمت از زندگي كلمب را مفصّلتر شرح ميدهد:
از ماه مه سال 1487،كلمب از دربار«كاستيل»مقرّري ناچيزي دريافت ميكرد.دراينمدّت،در«كوردو»/ قرطبه/نيز اقامت كوتاهي داشت.و در اين شهر بود كه با«بئاتريس دوهارانا»-كهحدود پانزده سال از او كوچكتر بود-آشنا شد.از اين زن،يك پسر به نام«فرديناند»،شرححال نويس آيندهاش،به طور نامشروع به دنيا آمد؛چون كلمب با مادر فرديناند ازدواجنكرد.اين كه چه مدّت كلمب با او بوده است،معلوم نيست؛ولي ظاهرا اين طور است كهاگر با او ازدواج نكرد،به خاطر اين بود كه كلمب عقيده داشت اين ازدواج او را بهپيشرفت و ترقّي نمي رساند.(9)
«ورلندن»كه قبلا از كلمب به عنوان«يك چهره مذهبي»(10)ياد كرده بود،براي رفعتناقض(!) ميافزايد:
مرد عجيبي است!كسي كه در رفتارهاي روزانهاش آن قدر پارسا و محترم است،وليمعشوقهاي دارد كه از ترس به خطر افتادن كارش كه با او ازدواج نميكند!(11)
«ويل دورانت»نيز در توجيه روابط نامشروع كلمب با«بئاتريس»مينويسد:
كريستف كلمب،با آن كه در زمان حيات و پس از آن،طبق وصيّتنامهاش،زندگي مرفّهيبراي او تدارك ديد،با وي عروسي نكرد.از آن جا كه بسياري از بزرگان آن دوران-كهعصر سرخوشي بود-از اين كودكان حرامزاده فراوان داشتند،گمان نميرود كه كسي به اينيكي به چشم بدبيني و خشم نگريسته باشد.(12)
ميبينيم كه ويل دورانت آمريكايي براي حفظ شأن كلمب،زنا كاري او را مترادف با«سرخوشي»ميداند و عمل وي را به دليل همانندي با رفتار «بزرگان» و «فراواني» امثالآن،موجّه ميشمرد!
از اين گذشته،در شرح سفر اوّل كلمب ميخوانيم:
روز دوّم سپتامبر،هر سه كشتي عازم«سن سباستين»ميشوند و در آنجا لنگر مياندازند.ودر اين بندر است كه عشق براي سوّمين بار به سراغ «كلمبوس» ميرود و او راعاشق«بئاتريس دولوياديلا»،زيباي سي ساله و بيوه فرماندار سابق جزيره،ميكند.اينعشق به حدّي قوي است كه حركت كلمبوس را سه روز به تأخير مياندازد.(13)
ج: انگيزههاي باطني كلمب
به نظر ويلكم 1.واشبرن:
درست است كه اروپايياني همچون كلمب كه در پي فراتر رفتن از مرزهاي ناشناختهبودند،غالبا انگيزههاي خود را در قالب آرمانهاي مسيحي بيان ميكردند؛امّا هميشهآميزهاي از انگيزههاي دنيوي و اخروي در ميان بوده است.
از يك سو،كلمب پيوسته آگاه بود كه نامي كه رويش نهادهاند،يعني كريستوفر،به معناي«زادهمسيح»است.از سوي ديگر،ثروتي كه انتظار داشت از راه اقدام خطير دريا نوردي به سويغرب،براي خود و اربابانش فراهم آورد،قرار بود عمدتا از راه داد و ستد تأمينشود.(14)
ميبينيم كه انگيزههاي مذهبي كلمب از دستاويزهاي او براي كسب حمايت فرمانروايانكاتوليك اسپانيا به شمار ميرفتند.ولي آيا ميتوان پذيرفت كه ايمان مذهبي هستهوجود كلمب را تشكيل ميداده است؟!
در مورد هدف سفرهاي كلمب،ديدگاههايي متفاوت وجود دارد.بعضي ميگويند كه هدف او ازاين سفرهاي اكتشافي،نه رسيدن به جزاير«هند شرقي»يا«جزاير ادويه»،بلكه دستيابي بهبرخي از جزاير اقيانوس اطلس بوده است.
ولي برخي ديگر معتقدند كه كلمب در سال 1474 م. از«توسكانلّي»،(15)دانشمندايتاليايي،خواست كه درباره طرح رسيدن به قارّه آسيا از طريق غرب،نظر خويش را ارائهدهد.وي پاسخ داد:«اين طرح قابل اجراست؛و در صورت موفّقيّت،بهرههاي سياسي واقتصادي فراوان به دنبال خواهد داشت.»(16)
كلمب در حدود سال 1484 م.به«ژان دوّم»،پادشاه پرتغال،پيشنهاد كرد:شاه سه كشتي رابراي يك سياحت اكتشافي يك ساله در اقيانوس اطلس مجهّز سازد؛كريستف كلمب رادرياسالار بزرگ اقيانوس و نيز فرماندار تمام سرزمينهاي كشف شده گرداند؛و يك دهمعايدات و فلزهاي گرانبهاي حاصل شده از آن مناطق را به وي دهد.چنان كهپيداست،انديشه گسترش و ترويج مسيحيّت،در حاشيه ملاحظات مادّي بود.(17)
در حقيقت،كلمب به دنبال بهره منديهاي سياسي و اقتصادي بود؛امّا ملاحظات سياسيايجاب ميكرد كه احساسات مذهبي فرمانروايان كاتوليك اسپانيا را كاملا در نظر گيرد.
به قول علاّمه«دهخدا»:
در تمام مسافرت،كلمب به فكر يافتن طلا بود و به هر جا قدم ميگذاشت،نشان طلا راميجست.(18)
پيش از انقلاب اسلامي ايران،انتشارات«فرانكلين»،با هدف ترويج فرهنگ امريكايي درمياننوجوانان ما،كتابي را درباره«كلمب»به چاپ رساند.(19)در اين كتاب،انگيزههاي كلمباز زبان خودش اين گونه بيان شده است:
ميخواهم كوتاهترين راه را به آسيا كشف كنم.من معتقد شدهام كه خداوند مرا برايچنين مأموريّتي برگزيده است.اين ايمان را من از شوقي كه از كودكي به مناطق دور درخود داشتهام،احساس ميكنم.هر چه درباره نجوم و جغرافي و درياها ميدانم،علمي استكه او به من عطا كرده است.علم رياضي من و مهارت من در نقشه كشي،همه،لطف الهياست؛و من تا وقتي كه زندهام،بايد دعوت او را لبّيك بگويم.(20)
سمت و سوي اين مطالب،در الگو سازي از كلمب مشخصّ است.امّا«كالمت»دربارهانگيزههاي شخصي كلمب مينويسد:
كريستف كلمب تنها هدفش را كسب شهرت و نام نبود،بلكه توقّعات زياد مادّي نيزداشت:اوّل اين كه نام امير البحر/ دريا سالار/نيروي دريايي را به دست آورد؛دوّمعنوان نايب السّلطنه در كلّيّه سرزمينهاي اكتشافي با اختيار انتخاب و انتصابكلّيّه كارمندان تشكيلات كشوري و لشكري؛سوّم ده درصد از كلّيّه منافع احتمالي ازهر نوع؛چهارم امتياز داد رسي در تمام نواحي اكتشافي؛پنجم حقّ برداشت يك هشتم ازكلّيّه عوايدي كه در حين دريا نوردي به دست خواهد آورد؛با شرط اين كه او نيز يكهشتم مخارج خود را در اين مسافرتها به عهده بگيرد.(21)
«ويل دورانت»پس از نقل ستايشهاي پسر و دوستان كلمب از وي،نظريّات افراد ديگر راچنين ميآورد:
ديگران مدّعي بودند كه مردي خودبين بوده؛عناويني را كه به دست ميآورده،به رخ ديگرانميكشيده؛در خيال و نوشتههايش،نسب خود را بالا ميبرده؛و براي گرفتن سهم بيشترياز طلاهاي دنياي جديد،آزمندانه چانه ميزده است.(22)
ادامه دارد ...
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
آیا کریستف کلمب یهودی بوده است؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
انگيزه شناسي كلمب
الف : برگزيده خدا!
1.«كارل گريمبرگ»مينويسد:
كلمب،خود را برگزيده خدا ميدانست.هنگام معامله با«فرديناند»و«ايزابل»با سماجتتكرار ميكرد كه اين خواست خداست كه او سرزمينهاي جديد را كشف كند؛زيرا از اينطريق،منابع مالي لازم براي يك جنگ صليبي تازه را به دست خواهد آورد.اين استدلالتأثير عميقي بر زوج پادشاهي بخشيد.فكر يك جنگ صليبي جديد،همان طور كه درنظر«هانري»دريانورد مقدّس به شمار ميرفت،براي زوج پادشاهي اسپانيا نيز جنبه تقدّسداشت و براي اكتشافات اسپانياييها،همانند پرتغاليها،با ارزش بود.
درباره كريستف كلمب ميگويند:
ايمان مذهبي هسته وجودش را تشكيل ميداد،اين تنها راه درك اعتماد به نفس،سماجت،وعنوان كردن تقاضاهايي است كه تا مرز ستيزه جويي پيش ميرفت.(1)
«دانيل بورستين»كلمب را يك«متعصّب ديني»(2)و«ديندار متعصّب»(3)ميخواند.
«ورلندن»درباره كلمب مينويسد:
سخنانش آرام و مناسب و سر و وضعش مرتّب بود.اعمال مذهبياش،چه راجع به روزه و چهدعا و نماز،را به طور جدّي و دقيق انجام ميداد،به نحوي كه او را با يك عضو دارايمقام و مرتبه رهباني اشتباه ميگرفتند.هيچ وقت بدون اينكه جمله«عيسي مسيح و مريممقدّس ما را حفظ كنند»را بالاي كاغذ بنويسد،چيزي نمينوشت.ارادت او نسبت به مريممقدّس و«سنت فرانسوا»بسيار زياد بود؛وبعدها تمام كارهايي كه انجام ميداد را هميشهاز طرف لطف خدا ميدانست.بعدا خواهيم ديد كه اين احساس،او را تا آن جا پيش برد كهخود را مانند«داود» برگزيده خدا ميدانست و اميدوار بود كه شايستگي پوشاندن ضريحمقدّس را داشته باشد.(4)
نيز«ورلندن»اشاره ميكند كه كلمب ميخواسته«در راه خود،اورشليم را آزاد كند.»(5)
«ويل دورانت»به نقل از پسر و دوستان كلمب،او را فردي«محجوب،خوشبرخورد،موقّر،بصير،در خوردن و نوشيدن ميانه رو،و سخت پارسا»(6)توصيف ميكند. ازعبارات،اخير«ورلندن»بر ميآيد كه گويي كلمب ميخواسته است يك تنها شكستهايصليبيها را جبران كند؛شكستهايي كه آخرين آنها را دويست سال پيشتر(1291 م.)درنهمين نبرد صليبي از مسلمانان متحمّل شده بودند.(7)
و اين،با«ايمان مذهبي»او سازگاري داشته است.با اين حال،به دلايلي نميتوانيمتعصّب مذهبي كلمب را باور كنيم.
ب : اخلاقيّات كلمب
كلمب گاهي از ده فرمان پاي بيرون مينهاد،چنان كه در«قرطبه»بعد از مرگ زنش،زني بهنام«بئاتريس انريكوئث»از او پسر نامشروعي به دنيا آورد(1488 م.).(8)
«شارل ورلندن»اين قسمت از زندگي كلمب را مفصّلتر شرح ميدهد:
از ماه مه سال 1487،كلمب از دربار«كاستيل»مقرّري ناچيزي دريافت ميكرد.دراينمدّت،در«كوردو»/ قرطبه/نيز اقامت كوتاهي داشت.و در اين شهر بود كه با«بئاتريس دوهارانا»-كهحدود پانزده سال از او كوچكتر بود-آشنا شد.از اين زن،يك پسر به نام«فرديناند»،شرححال نويس آيندهاش،به طور نامشروع به دنيا آمد؛چون كلمب با مادر فرديناند ازدواجنكرد.اين كه چه مدّت كلمب با او بوده است،معلوم نيست؛ولي ظاهرا اين طور است كهاگر با او ازدواج نكرد،به خاطر اين بود كه كلمب عقيده داشت اين ازدواج او را بهپيشرفت و ترقّي نمي رساند.(9)
«ورلندن»كه قبلا از كلمب به عنوان«يك چهره مذهبي»(10)ياد كرده بود،براي رفعتناقض(!) ميافزايد:
مرد عجيبي است!كسي كه در رفتارهاي روزانهاش آن قدر پارسا و محترم است،وليمعشوقهاي دارد كه از ترس به خطر افتادن كارش كه با او ازدواج نميكند!(11)
«ويل دورانت»نيز در توجيه روابط نامشروع كلمب با«بئاتريس»مينويسد:
كريستف كلمب،با آن كه در زمان حيات و پس از آن،طبق وصيّتنامهاش،زندگي مرفّهيبراي او تدارك ديد،با وي عروسي نكرد.از آن جا كه بسياري از بزرگان آن دوران-كهعصر سرخوشي بود-از اين كودكان حرامزاده فراوان داشتند،گمان نميرود كه كسي به اينيكي به چشم بدبيني و خشم نگريسته باشد.(12)
ميبينيم كه ويل دورانت آمريكايي براي حفظ شأن كلمب،زنا كاري او را مترادف با«سرخوشي»ميداند و عمل وي را به دليل همانندي با رفتار «بزرگان» و «فراواني» امثالآن،موجّه ميشمرد!
از اين گذشته،در شرح سفر اوّل كلمب ميخوانيم:
روز دوّم سپتامبر،هر سه كشتي عازم«سن سباستين»ميشوند و در آنجا لنگر مياندازند.ودر اين بندر است كه عشق براي سوّمين بار به سراغ «كلمبوس» ميرود و او راعاشق«بئاتريس دولوياديلا»،زيباي سي ساله و بيوه فرماندار سابق جزيره،ميكند.اينعشق به حدّي قوي است كه حركت كلمبوس را سه روز به تأخير مياندازد.(13)
ج: انگيزههاي باطني كلمب
به نظر ويلكم 1.واشبرن:
درست است كه اروپايياني همچون كلمب كه در پي فراتر رفتن از مرزهاي ناشناختهبودند،غالبا انگيزههاي خود را در قالب آرمانهاي مسيحي بيان ميكردند؛امّا هميشهآميزهاي از انگيزههاي دنيوي و اخروي در ميان بوده است.
از يك سو،كلمب پيوسته آگاه بود كه نامي كه رويش نهادهاند،يعني كريستوفر،به معناي«زادهمسيح»است.از سوي ديگر،ثروتي كه انتظار داشت از راه اقدام خطير دريا نوردي به سويغرب،براي خود و اربابانش فراهم آورد،قرار بود عمدتا از راه داد و ستد تأمينشود.(14)
ميبينيم كه انگيزههاي مذهبي كلمب از دستاويزهاي او براي كسب حمايت فرمانروايانكاتوليك اسپانيا به شمار ميرفتند.ولي آيا ميتوان پذيرفت كه ايمان مذهبي هستهوجود كلمب را تشكيل ميداده است؟!
در مورد هدف سفرهاي كلمب،ديدگاههايي متفاوت وجود دارد.بعضي ميگويند كه هدف او ازاين سفرهاي اكتشافي،نه رسيدن به جزاير«هند شرقي»يا«جزاير ادويه»،بلكه دستيابي بهبرخي از جزاير اقيانوس اطلس بوده است.
ولي برخي ديگر معتقدند كه كلمب در سال 1474 م. از«توسكانلّي»،(15)دانشمندايتاليايي،خواست كه درباره طرح رسيدن به قارّه آسيا از طريق غرب،نظر خويش را ارائهدهد.وي پاسخ داد:«اين طرح قابل اجراست؛و در صورت موفّقيّت،بهرههاي سياسي واقتصادي فراوان به دنبال خواهد داشت.»(16)
كلمب در حدود سال 1484 م.به«ژان دوّم»،پادشاه پرتغال،پيشنهاد كرد:شاه سه كشتي رابراي يك سياحت اكتشافي يك ساله در اقيانوس اطلس مجهّز سازد؛كريستف كلمب رادرياسالار بزرگ اقيانوس و نيز فرماندار تمام سرزمينهاي كشف شده گرداند؛و يك دهمعايدات و فلزهاي گرانبهاي حاصل شده از آن مناطق را به وي دهد.چنان كهپيداست،انديشه گسترش و ترويج مسيحيّت،در حاشيه ملاحظات مادّي بود.(17)
در حقيقت،كلمب به دنبال بهره منديهاي سياسي و اقتصادي بود؛امّا ملاحظات سياسيايجاب ميكرد كه احساسات مذهبي فرمانروايان كاتوليك اسپانيا را كاملا در نظر گيرد.
به قول علاّمه«دهخدا»:
در تمام مسافرت،كلمب به فكر يافتن طلا بود و به هر جا قدم ميگذاشت،نشان طلا راميجست.(18)
پيش از انقلاب اسلامي ايران،انتشارات«فرانكلين»،با هدف ترويج فرهنگ امريكايي درمياننوجوانان ما،كتابي را درباره«كلمب»به چاپ رساند.(19)در اين كتاب،انگيزههاي كلمباز زبان خودش اين گونه بيان شده است:
ميخواهم كوتاهترين راه را به آسيا كشف كنم.من معتقد شدهام كه خداوند مرا برايچنين مأموريّتي برگزيده است.اين ايمان را من از شوقي كه از كودكي به مناطق دور درخود داشتهام،احساس ميكنم.هر چه درباره نجوم و جغرافي و درياها ميدانم،علمي استكه او به من عطا كرده است.علم رياضي من و مهارت من در نقشه كشي،همه،لطف الهياست؛و من تا وقتي كه زندهام،بايد دعوت او را لبّيك بگويم.(20)
سمت و سوي اين مطالب،در الگو سازي از كلمب مشخصّ است.امّا«كالمت»دربارهانگيزههاي شخصي كلمب مينويسد:
كريستف كلمب تنها هدفش را كسب شهرت و نام نبود،بلكه توقّعات زياد مادّي نيزداشت:اوّل اين كه نام امير البحر/ دريا سالار/نيروي دريايي را به دست آورد؛دوّمعنوان نايب السّلطنه در كلّيّه سرزمينهاي اكتشافي با اختيار انتخاب و انتصابكلّيّه كارمندان تشكيلات كشوري و لشكري؛سوّم ده درصد از كلّيّه منافع احتمالي ازهر نوع؛چهارم امتياز داد رسي در تمام نواحي اكتشافي؛پنجم حقّ برداشت يك هشتم ازكلّيّه عوايدي كه در حين دريا نوردي به دست خواهد آورد؛با شرط اين كه او نيز يكهشتم مخارج خود را در اين مسافرتها به عهده بگيرد.(21)
«ويل دورانت»پس از نقل ستايشهاي پسر و دوستان كلمب از وي،نظريّات افراد ديگر راچنين ميآورد:
ديگران مدّعي بودند كه مردي خودبين بوده؛عناويني را كه به دست ميآورده،به رخ ديگرانميكشيده؛در خيال و نوشتههايش،نسب خود را بالا ميبرده؛و براي گرفتن سهم بيشترياز طلاهاي دنياي جديد،آزمندانه چانه ميزده است.(22)
ادامه دارد ...