***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
موضوع شبهه :ضرورت ولایت فقیه در جامعه اسامی

طراح شبهه : elnaz sarbaz
i

اصل شبهه :


آقا من میگم در جامعه ای که امام زمان داره و خود ایشون دارن ما رو میبینن و هممونم میدونیم که امام زمان عزیزمون مث خورشید پشت ابر هستن و دارن به همه چی نظارت میکنن! خب چه نیازی به ولایت فقیه هست؟؟؟لطفا توجیه نکنید و بنده رو قانع بفرمایید چون به این راحتیا ول کن معامله نیستم!!! امام زمان که از همه بهتره پ خودش رهبر ماست و داره ما رو نگا میکنه...

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

با سلام عرض تشکر از آبجی الناز بابت مطرح کردن این شبهه

با دلایل مختلف به این شبهه جواب می دهیم ابتدا با دلایل مطرح شده

امام خمینی (ره)آغاز می کنیم:

حضرت امام خميني(ره) براي لزوم تشكيل حكومت اسلامي، چهار استدلال بيان كردهاند؛ سه استدلال در كتاب البيع و يك استدلال در کتاب حكومت اسلامي (یا همان کتاب ولایت فقیه).
سه استدلال كتاب البيع از نوع «استدلال عقلي مستقل» ، «استدلال عقلي غيرمستقل» و «استدلال شرعي محض» هستند و استدلال کتاب حكومت اسلامي (یا همان ولایت فقیه) از نوع استدلال غایی یا «استدلالي با نظر به هدف اسلام» است.

نكته قابل توجه اينكههر كدام از اين چهار استدلال، يك نوع حكومت مخصوص را اثبات ميكند .

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

استدلال عقلي مستقل امام(ره) در كتاب البيع مينويسد: احكام اسلامي تا روز قيامت باقي و لازم الاجرا است و نسخ شده است . اين بقاء و دوام ، نظامي را ايجاب مي كند كه عهده دار اجراي آنها شود ؛ چه اجراي احكام الهي جز از طريق حكومت اسلامي امكان ندارد. در غير اينصورت جامعه به طرف هرج و مرج رفته و بي نظمي بر جامعه حاكم خواهد شد . و چون بي نظمي و پريشاني امور مسلمانان نزد خدا و خلق ناپسند است و نظم جز به استوار حكومت ، تحقق نمكي يابد هيچ ترديدي براي لزوم حكومت باقي نمي ماند . علاوه بر اين ، محافظت از مرزها هم عقلا و شزعا لازم است و تحقق آن بدون داشتن حكومت اسلامي امكانپذير نيست . خداوند قادر حكيم اين مسائل را ناديده نگرفته و از آن غفلت نكرده است. آري ! همان ولايتي كه لزوم امامت پس از رسالت را اثبات مي كند لزوم حكومت در زمان غيبت را هم ثابت مي كند . آيا مي توان تصور كرد كه آفريدگار حكيم در دوران غيبت ، جامعه اسلامي را به حال خود رها كرده باشد يا به هرج و مرج و پريشاني احوال آنان رضايت داده است؟

آري ! لزوم حكومت به منظور بسط عدالت ، رفع ظلم ، تعليم و تربيت و... از بديهي ترين مسائل است.
اين شاهد ، وجود حكومت اسلامي را ـ به عنوان بخشي از يك استدلال ـ ثابت مي كند يعني اين استدلال، بخشي از يك استدلال تام باشد. اما به نظر مي رسد كه امام (ره) مي خواهد اين را به عنوان يك استدلال تام مطرح كند.
امام سپس به "حديث فضل بن شاذان" استدلال ميكند ؛در حالي كه نميتوان آن را هم تام دانست چرا كه اين حديث ، عبارت دقيق امام هفتم نيست بلكه برداشت فضل و تأليف وي از سخنان امام (ع) است.
و ميانيم كه : خبر واحد ، اثبات واقعيت نميكند ؛ بلكه حجيت آن براي عمل است . يعني براي اينكه در عمل ، حيران نمانيم تعيين تكليف ميكند.
اثبات: اين استدلال "حكومت مطلق ديني" را اثبات مي كند، يعني حاكم ديني، براي برقراري نظم ميتواند مطلقا هر تصميمي بگيرد. چرا كه هرگاه بحث جنگ و نا امني به وجود آيد ، اختيارات حكومت ، مطلق ميشود.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

استدلال عقلي غيرمستقل اين استدلال، روان ، تام و منتج است :
مقدمه 1 : گروهي از احكام ديني ــ مانند احكام مالي (خراج، جزيه، خمس و زكات)، احكام دفاعي و سياسي و احكام قضائي ـ مختص به زمان خاص ، مانند دويست سال زمان ائمه و پيامبر نيست بلكه اعتبار اين احكام منحصر به زمان خاصي نيست و هميشه معتبر است.
مقدمه 2 (مقدمه عقلي): اجراي اين احكام ، با پند و اندرز ممكن نيست ؛ بلكه نياز به قوه قهريه و قدرت سياسي دارد . « مقدمه عقليه »
نتيجه: بايد يك حكومت اسلامي وجود داشته باشد تا آن احكام را در جامعه اجرا كند، پس "ولايت فقيه" لازم ميآيد.
اين استدلال اين سه آموزه ثابت ميكند: 1. حكومت ديني 2. ولايت فقيه 3. ولايت مطلقه.
مفهوم حكومت ديني ، ابهامي ندارد. ولايت فقيه هم همينطور . اما " مطلقه بودن ولايت آن فقيه " مفهومش مبهم و مورد بحث بوده است .
اين استدلال اين را كه "وقتي اين رهبر حكومت ميكند، آيا حق دارد قانون هم وضع كند؟" ثابت نميشود . اين استدلال ولايت بر اجرا را ثابت مي كند ( ولايت اجرايي و ولايت قضايي ) ولي ولايت قانونگذاري را ثابت نمي كند .
امام (ره) در كتاب ولايت فقيه مينويسد: رسول الله ، مجري قانون بود. خليفه هم براي اين امور است. خليفه، قانونگذار نيست. اسلام همانطور كه جعل قوانين كرده قوه مجريه هم قرار داده است.
پس مطابق اين استدلال عقلي غير مستقل، ولايت بر اجراء فقيه ثابت مي شود ولي فقيه ولايت بر تشريع ندارد .
پيامبر شأن نقل دارد و" حكم الله " را بيان مي كند . علاوه بر اين ، شأن تشريع هم دارد و خودش مي تواند قانون وضع مند كه لازم الاتباع است ولي " حكم الله " نيست بلكه " حكم حاكم " است كه به اقتضاي ( اطيعوا الرسول ) بر ما واجب است . البته " حكم ثانوي " حكم اله است ( چون خداوند فرموده است كه مثلا تيمم كن )
اثبات: اين استدلال، تنها "حكومت اجرايي فقيه" را ثابت مي كند؛ يعني ولي فقيه حق تشريع ندارد و نمي تواند قانونگذاري كند .
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

استدلال شرعي در اين استدلال ، از احاديث متعدد ـ كه قويترين آنها حديث « اللهم ارحم خلفائي ...» است ــ استفاده ميشود. مطابق اين استدلال، ولي فقيه ، همان اختيارات پيامبر (ص) و ائمه (ع) را دارد كه البته در طول اختيارات پيامبر و دستورات خداوند است . اگر پيامبر (ص) بود جلوي هرج و مرج را مي گرفت لذا ولي فقيه هم قانون مي گذارد و تعزير مي گذارد تا جلوي هرج و مرج را بگيرد .
اثبات: اين استدلال " ولايت مطلقه فقيه " و " حكومت (مانند اطلاق حكومت پيامبر ص) " را ثابت ميكند.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

استدلال غايي استدلال چهارم ارتباطي با مسأله امنيت ندارد ؛ بلكه در آن به "هدف اسلام" تمسك مي شود. نقدهاي قبل هم بر آن وارد نيست بلكه استدلالي تام ٌ و تمام و روشن است.
هدف اسلام : 1. رشد معنوي تك تك افراد 2. برقراري عدالت اجتماعي به تفسير قرآن
اين دو هدف را امام در كتاب حكومت اسلامي ذكر كرده اند . مرحوم علامه و شهيد مطهري هم به اين اشاره مي كنند.
در بين دو ، هدف اول ، اهم ٌ است و دومي مقدمه آن است .
اگر اسلام مي خواهد مردم رشد كنند و عدالت اجتماعي قرآني هم برقرار شود بايد حكومتي وجود داشته باشد . و الا مردم عدالت را رعايت نمي كنند و اين امر ، مردم را به وضعيتي غير از رشد معنوي مي رساند . طبعا حكومتي مي تواند اين اهداف را پيگري مند كه آنها را قبول داشته باشد
قدرت اداره حكومت و اصل قدرت مشروع ( يعني ولايت ) از آن خداوند است .
در كتاب الرسائل : احدي بالذٌات ، ولايت بر ديگري ندارد. ولايت ناشي از خالقيت و فرمانروايي است . پس چون خداوند ، خالق است له الخلق والامر . پس اصول ولايت ، از جانب خداوند مي آيد و احدي حق ندارد به مردم دستور دهد.
حال ، آيا ميشود خداوند مستقيما اعمال ولايت كند و مردم را اداره كند؟
پاسخ: خداوند مستقيما ميتواند در حيطه "وضع قانون"، اعمال ولايت كند و همين كار را هم كرده است. اما درباره ولايت اجرايي ــ اگر چه امكان عقلي دارد ــ اما خداوند مستقيماً آن را انجام نميدهد و سنتش اين نيست كه اين نوع از ولايت را اعمال كند. لذا ولايت اجرايي نياز به "انسان مجري" دارد.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

روايت اميرالمؤمنين از پيامبر اكرم (ص): اللهم ارحم خلفائى قيل يا رسول الله و من خلفاؤك؟ قال الذين يأتون من بعدى يروون حديثى و سنتى
رسول خدا (ص) فرمود: خدايا، جانشينان مرا رحمت فرست، پرسيدند: يا رسول الله، جانشينان تو كيانند؟ فرمود: آنها كه بعد از من مى‏آيند و حديث و سنت مرا نقل مى‏كنند،(1).
مفهوم خلافت، در بين مسلمين، امر روشن و شناخته‏ شده‏اى بوده است و جانشينى، پيامبر عهده ‏دارى همه مسئوليتهاى سياسى و حكومتى آن حضرت است. بر اين اساس، مفهوم روايت آنست كه علماء جانشين پيامبرند و ولايتى كه آن حضرت در زمينه حكومت داشته است، بجز آنچه از خصايص پيامبر (ص) بوده، براى فقهاء نيز ثابت مى‏باشد. در عصر غيبت، تنها فقها تبلور شخصيت پيامبر اكرم (ص) هستند و عهده‏دار شئوون جامعه مى‏باشند.
نبى اكرم (ص) سه مقام و منصب عمده را دارا بودند: يكم، تبليغ آيات الهى و ابلاغ احكام و راهنمايى مردم. دوم، داورى و قضاوت بين مردم و رفع خصومت. سوم: زمامدارى جامعه اسلامى. از اين كه روايت مطلق است و در آن قيد خاص براى جانشين ذكر نشده است و اطلاق اقتضاء عموم دارد. استفاده مى‏شود كه فقها، در همه شئون پيامبر اكرم (ص) همچون جانشين آن حضرت مى‏باشند.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

توقيع مبارك حضرت ولى عصر (ع): و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى رواة حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة الله، امام زمان (عج) در پاسخ اسحاق بن يعقوب، به خط مباركشان چنين فرمودند: كه در رخدادهايى كه اتفاق مى‏ افتد به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم».
مراد از حوادث واقعه در حديث احكام نيست، بلكه حوادث و پيشامدهاى اجتماعى است كه مربوط به مصالح عمومى جامعه است و براى مردم اتفاق مى ‏افتد. زيرا رجوع به فقهاء در احكام، در عصر غيبت، امرى بديهى بوده است. بنابراين رجوع به فقهاء صرفاً براى كسب تكليف شرع در احكام نيست. از سوى ديگر، اينكه فقهاء حجت بر مردم هستند، منظور حجّت بودنشان در همه شئون جامعه است و با وجود آنان، براى اداره امور جامعه و قضاوت، نمى ‏توان به ديگران مراجعه كرد.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

مقبوله عمر بن حنظه از حضرت امام صادق (ع): ينظران من كان منكم ممن قد روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكماً فانى قد جعلته عليكم حاكماً فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه فانما استخف بحكم الله و علينا ردّ و الراد علينا الراد على الله و هو على حدّ الشرك بالله
«مردم بايد دقت كنند و از بين فقهايى كه راوى حديث ما هستند و در احكام حلال وحرام ما صاحب نظرند و با احكام اهل بيت (ع) آشنايى دارند، فقيهى را انتخاب كنند و او را در ميان خود حاكم قرار دهند كه من او را بر شما حاكم قرار دادم. پس هرگاه حكمى كرد و از او قبول نكردند، حكم ما را سبك شمرده‏اند و ما را رد كرده‏اند، و آن كس كه ما را رد كند خدا را رد كرده است و رد كردن خدا در حد شرك به خدا است،
مقصود از شخص آگاه به حلال و حرام، همان فقيه است به هنگام دسترسى نداشتن به معصوم، فقيه حاكم مردم است و اين حاكميت، از طرف معصوم (ع) به او رسيده است. بديهى است كه امام (ع) شخص معينى را به حاكميت و نيابت از خود نصب نكرده است. بلكه به صورت عام نصب نموده است. و همه فقها داراى چنين ولايت و نيابتى مى ‏باشند. اما از آنجا كه اعمال ولايت از سوى تمامى فقهاء در مسائل اجتماعى و سياسى مربوط به اداره جامعه، باعث هرج و مرج و اختلال مى‏شود كه عقلاً و شرعاً مردود مى‏ باشد، بنابراين در مقام عمل تنها يك نفر فقيه جامع‏الشرايط فتوى و زعامت كه در رأس قرار داشته به تمام مصالح و مفاسد جامعه آگاهى بيشتر دارد به اعمال ولايت و نيابت مى ‏پردازد.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : ***بررسی شبهات**((ولایت فقیه))

حديث امام صادق (ع) از رسول الله (ص): ان العلماء ورثة الانبياء همانا علماء وارثان پيامبران هستند،(4). بر اساس اين حديث آن چه انبياء (ع) در شئون اجتماعى داشته‏ اند به علماى دين منتقل شده است و تنها علم اند كه واث آنانند و شئون اجتماعى انبياء (ع) نيز همان سه منبعى است كه در ذيل روايت اول بيان شد يعنى فتوا، قضاوت و زمامدارى و اداره جامعه.
بنابراين بر اساس روايات فوق و روايات متعدد ديگرى كه در اين زمينه وارد شده است فقيه جامع الشرايط از طرف امامان معصوم (ع) نيابت و ولايت دارد.
 
بالا