پديده «دين گريزی» يكی از مشكلات اساسی جوامع انساني است كه همواره دغدغه هايی را برای رهبران دينی، دينداران و خانواده های متدين به وجود آورده و تهديدهای جدی برای نسل جوان محسوب شده است.
اين پديده ناميمون مشكل امروز يا ديروز بشر نيست، بلكه سابقه ديرينه دارد و همواره جوامع بشری با آن دست به گريبان بوده اند. دين گريزی در سده هاي اخير، بويژه در قرن بيستم، بخش عظيمی از شرق و غرب عالم را فرا گرفت و مكتبهای فلسفی الحادی گوناگونی مانند كمونيسم مولود آن هستند.
اكنون اين سؤال مطرح است كه چرا انسانی كه ذاتاً مشتاق دين است و فطرت او با عناصر درون ديني ارتباط تكوينی و ماهوی دارد، به دين گريزی روي آورده و به اين پديده شوم دامن می زند، و چرا اين موضوع در نسل جوان شيوع و نمود بيشتری يافته است؟ بدون ترديد در ذات دين، هيچ عنصر دين گريزانه وجود ندارد.
اگر انسانها به دريافت معارف دينی نايل آيند، در هيچ رتبه ای از دين نمی گريزند، علاوه بر اين، عقل و عشق، كه دو ركن اساسی در حيات انساني محسوب مي شوند و همه جاذبه ها و دافعه ها در اين دو حوزه و براساس اين دو معيار رخ می دهند، هر دو در درون دين وجود دارد و دين با هر دو گروه باقی مانده است.
دين، هم ذهن انسان را تغذيه مي كند و هم دل آدمي را حيات و حركت و نشاط مي بخشد. بنابراين، پديده دين گريزی به عنوان يك پديده اجتماعی، عينی ورفتاری، معلول ماهيت و ذات خود دين نيست، بلكه علت و يا علل دين گريزی را در خارج از قلمرو دين و آموزه های دينی بايد جست و جو كرد.
بي شك عوامل متعددی مانند ناهنجاريهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سياسی و روانی زمينه گريز جوانان را از دين فراهم می نمايد.
علل روان شناختی گريز از دين