**شرح صحیفه سجادیه، گوهر معرفت**

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"



32186747465130682628.jpg



سلام به همگی.


ان شاالله در این تاپیک قصد داریم لحظاتی از ظرافت های کلام امام سجاد(ع) بهره مند بشیم.


کتاب صحیفه سجادیه، زیباترین راز ونیازهای امام معصوم(ع) رو در خودش جا داده و نکات نابی برای آموختن داره، معروف است كه «صحیفه سجادیه‏»


پس از قرآن و نهج البلاغه بزرگ‏ترین گنجینه گرانبهای ‏حقایق و معارف الهی به شمار می‏ره، هر چند مورد بی مهری ما قرار گرفته، اما تصمیم گرفتیم


نذاریم این کتاب ارزشمند در انجمن منجی غریب بمونه.



..........................................

این هم لینک کتاب رساله حقوق امام سجاد(ع)، یکی از گنجینه های کتب شیعه:


http://forum.zaman-aj.ir/showthread.php?t=2339

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : **صحیفه سجادیه، گوهر معرفت**


شرح دعای اول صحیفه سجادیه - فراز اول:



فراز اول:

الحمدلله الاول بلا اول كان قبله و الآخر بلا آخر یكون بعده، الذی قصرت عن رؤ یته ابصار الناظرین و عجزت عن نعته اوهام الواصفین. تمامی ستایش ها از آن خدایی است كه پیش از همه موجودات است و هیچ چیز قبل از او امكان وجود ندارد. او غایت همه موجودات است و هرگز پس از او موجودی نیست. چشمان بینندگان در حدی نیست كه او را ببیند و اوهام واصفان از وصفش ناتوانند.


شرح:

در این فراز، حضرت سجاد علیه السلام خداوند را به اولیت ستوده است، ولی از آن جا كه اذهان عموم مردم پیوسته از كلمه اول، اولیت زمانی را فهمیده و در امتداد زمان، پیوسته پیش و پس را در نظر می گیرند، امام علیه السلام به این نكته اشاره می فرمایند كه اگر چه برای هر اول زمانی، زمانی قبل از آن قابل تصور است، ولی صفت اولیت برای خداوند متعال غیر از اولیت نسبی است كه قبلیت دیگری را می پذیرد؛ چرا كه آن اولیت هرگز قبل پذیر نیست.

توضیح آن كه جملگی پدیده ها در نظام هستی معلول هستند و هیچ چیز نیست كه از این سنخیت خارج باشد، و پرواضح است كه هر معلولی از علت خود متاخر بوده و به آن وابسته می باشد. پس هیچ چیز قبل از او وجودی نخواهد داشت.

هم چنین، او آخری است كه پس از او آخر دیگری قابل تصور نیست ؛ زیرا اولا: هیچ موجودی نسبت به خداوند متعال استقلال ندارد تا بتوان آن را آخر دانست، و ثانیا: خدای متعال غایت همه موجودات عالم است و غایت هر چیز غیر از آن خود آن چیز می باشد.

در آیات عدیده ای از قرآن كریم نیز به این نكته عمیق برمی خوریم:
- الیه ترجع الامور: كارها فقط به سوی او باز می گردد.
- الی الله المصیر: بازگشت شما فقط به سوی خداست.
- الیه تصیر الامور: امور فقط به سوی او (خداوند) باز می گردند.
- الی الله الرجعی: فقط به سوی خداوند بازگشت شماست.
- و الی ربك المنتهی: فقط به سوی پروردگارت پایان كار است.
- كل الینا راجعون: همه به سوی ما باز خواهند گشت.
- هو الاول و الاخر: او (خداوند متعال ) اول و آخر است.

و بسیاری از آیات دیگر كه حاكی از این حقیقت می باشند كه غیر از او، چیز دیگری منتهی الیه نیست، زیرا اوست كه كمال است و همه عالم به طرف كمال مطلق در تكاپو است ؛ گرچه خود نمی داند.

خدای نادیدنی
امام علیه السلام در سومین وصف فرمود كه بینندگان از دیدار حضرت حق ناتوان هستند. به راستی چشمان ظاهربین ما، چه مقدار توان رؤ یت پدیده های طبیعی را دارد و نسبت بین دیدنی ها و نادیدنی ها او چه مقدار است ؟

حقیقت آن است كه دیدنی ها اندك و نادیدنی ها بسیار است ؛ زیرا دیدنی های انسان در محدوده یك سلسله امواج با طول موج های متناسب با دستگاه بینایی قرار دارند؛ همچنان كه گوش انسان نیز فقط امواج با طول موج های مخصوص را می گیرد و از درك بقیه آن ها عاجز است. بنابراین قدرت دید انسان بسیار محدود بوده و جز یك سلسله از امواج خاص - كه متناسب با ساختار چشم است - را نمی بیند. البته روشن است كه این مقایسه فقط در ارتباط با جهان مادی صحیح می باشد، زیرا عوالم دیگر، از دسترس امواج و نوسانات نوری خارج بوده به هیچ وجه در ارتباط با ساختار چشم نیست و لذا خارج از قلمرو قوای حسی انسان می باشد.

از این رو، دیدن ذات خداوند متعال كه آفریدگار همه چیز و خلاق همه عالم (از جمله چشم ) است، هرگز باوركردنی نیست ؛ چرا كه علت، در افق احاطه یا دید معلول قرار نمی گیرد.

فراز آخر دعا در بیان عجز واصفان عالم است ؛ آنان كه باید طیران عقول خود را در آن اوج - كه برتر از آن محال است - قرار دهند و به این نكته در رسند كه ناتوان تر از آنند كه كمتر وصفی از حقیقت نامحدود و غیرمتناهی خالق بی همتای خویش را ارایه كنند؛ زیرا آنچه در احاطه ذهنی مخلوق درمی آید محدود است.


 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : **صحیفه سجادیه، گوهر معرفت**

فراز دوم

ابتدع بقدرته الخلق التداعا و اخترعهم علی مشیته اختراعا، ثم سلك بهم طریق ارادته و بعثهم فی سبیل محبته لا یملكون تاخیرا عما قدمهم الیه و لا یستطیعون تقدما الی ما اخرهم عنه. خلق را به قدرت و مشیت خود به صورت بی سابقه ای آفرید، سپس بر حسب اراده ازلی، آنان را آن چنان كه می خواست در مسیر معینی قرار داد و در طریق محبت خود برانگیخت. لذا هرگز آنان آن جا كه تقدم دارند قادر بر تاخیر نیستند و آن جا كه مؤ خرند، قدرت بر تقدیم ندارند.

شرح:

ساختار دستگاه آفرینش آن چنان است كه هر چه از آن در مرحله ظهور قرار گرفته، به شكل و صورتی است كه هرگز بر خاطره هیچ كس خطور نكرده و امكان تصور آن برای هیچ عقل و فكری میسر نبوده است. و این شگفتی، از كوچك ترین تا بزرگ ترین مخلوقات الهی جاری و ساری است.

پس گذشته از اصل اعطای وجود به موجودات، ساخت پیكره و طرز خلقت آنان نیز بی سابقه و غیر قابل پیش بینی است. این مساله آن چنان مهم است كه ادای حق آن با هزاران تالیف و تصنیف و تحقیق هم میسور و ممكن نخواهد بود.

محبوب دوست داشتنی

سپس امام سجاد علیه السلام فرمود: خدای تعالی مردم را در مسیر محبت خود قرار داد. حال ممكن است برای شما این سؤ ال پیش بیاید كه بسیاری از انسان ها، نه تنها دوستدار خدا نیستند، بلكه گاهی دم از عناد و الحاد و دشمنی با او نیز می زنند و خود را ضد خدا قلمداد می كنند؟

پاسخ این سؤ ال روشن است، زیرا بر محققان پیداست كه آنچه آن فرد ملحد، دشمن می دارد خدا نیست، بلكه توهم غلطی است كه ساخته و پرداخته ذهن خود اوست.
خدای متعال هرگز قابل دشمنی نیست، زیرا او ایجاد كننده همه، و مبدا علی الدوام ادامه حیات، و منبع جمیع خیرات و علت تمام قوا و اعطا كننده تمامی دلبستگی ها می باشد. لذا امكان ندارد كسی مبدا هستی و مبدا ادامه حیات و همه متعلقات خود را دشمن بدارد. خدایی كه علی الدوام سلامتی ما را تضمین، خوف و وحشت ما را برطرف و از فقر و فاقه ما را غنی می سازد، چگونه امكان دارد او را دشمن خود دانسته و از او بیزار باشیم ؟ زیرا بیزاری و دشمنی از او، دشمنی با سلامتی، امنیت، بی نیازی و ثروت خود ما می باشد.
اگر كسی را كه تمام هستی و ذره ذره اجزای ما را علی الدوام و لحظه لحظه ادامه می دهد شناختیم، چگونه امكان دارد او را دشمن بداریم ؟

پس تمام مشكل ما آن است كه خدای راستین را نشناخته ایم و آنچه را كه خدا انگاشته ایم، مخلوق ذهن خود ماست. پس بر ماست كه كوشش كنیم تا آن محبوب راستین و خالق مهربان را بشناسیم.

حضرت در آخرین قسمت این فراز فرمود: قدرت تغییر مرتبه ای كه ما را در آن آفریده نداریم. این مساله كنایه از آن است كه اطوار وجودی ما از جهت شرایط تكوینی به دست حضرت اوست و در این زمینه از ناحیه خود، قدرت تغییر و دگرگونی نداریم ؛ زیرا هیچ موجودی هرگز قدرت تاثیر و تصرف در اصل وجود خود و با چگونگی حقیقت آن را ندارد. چون این كار مستلزم آن است كه خود آن موجود در گرو ساخت و ساز خود باشد، كه این مساله از بدیهی ترین محالات است.

و جعل لكل روح منهم قوتا معلوما مقسوما من رزقه لا ینقص من زاده ناقص و لا یزید من نقص منهم زاید خدای تعالی برای هر روح و نفسی رزق خاصی قرار داده است ؛ هر كه را روزی فراوان عنایت كرد، كسی را قدرت بر كم كردن آن نیست. و هر كه را روزی اندك عنایت كرد، كسی را قدرت بر ازدیاد آن نیست.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : **صحیفه سجادیه، گوهر معرفت**

فراز سوم


وَ جَعَلَ لِكُلِّ رُوحٍ مِنْهُمْ قُوتاً مَعْلُوماً مَقْسُوماً مِنْ رِزْقِهِ، لَا يَنْقُصُ مَنْ زَادَهُ نَاقِصٌ، وَ لَا يَزِيدُ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ زَائِدٌ. براي هر يك از آنان روزي ام معلوم و به اندازه قرار داده است؛ آن گونه كه هيچ كس نتواند از آن كس كه خدا فراوان به او داده، چيزي بكاهد، و به آن كس كه اندك به او بخشيده، چيزي بيفزايد.

شرح:

از كلمه روح كه حقیقت حیات را تشكیل می دهد فهمیده می شود كه مقصود از رزق، تنها مسایل مادی یا مشتهیات نفسانی نیست، بلكه خدای متعال آنچه را كه روح لازم دارد - اعم از لوازم حیات معنوی و حیات مادی - تامین فرموده است ؛ پس هم چنان كه نان و آب و هوا و لباس و مسكن روزی او بوده و از اوست، شنیدن و دیدن و فهمیدن و قدرت بر عمل نسبت به حقایق معنوی - كه حیات جاویدان انسانی را تامین می كند - نیز جملگی از قسم روزی هایی است كه قائم به اعطای اوست.


ولی آنچه معلوم است یا باید دانست، آن است كه روزی تنها به جمع نمودن اموال و املاك نیست، زیرا چه بسیار ثروت ها كه گذشتگان برای آن امانتداری بیش نبودند. نیز به جمع كتب و فراگیری و حفظ مسایل علمی نیست، بلكه چه بسیار از پژوهشگران كه در ضبط و حفظ علوم كوشیدند و از تمام گنجینه علمی خود استفاده ای نبردند؛ بلكه روزی واقعی آن است كه جز وجود انسان قرار گیرد، لذا اگر مجموعه ای از اموال جمع شود، ولی بخل انسان اجازه مصرف آن ها را ندهد و یا مزاج ناسازگار و مریض مانع از استفاده از آن ها گردد، در حقیقت این شخص از تمام اموالی كه جمع كرده - و به اعتبار ذهنی خود همه را مال خود می داند - هیچ بهره ای نبرده و هیچ روزی ای از این مجموعه نداشته است، زیرا روزی آن است كه از گلوی انسان فرورفته و جز وجود او گردد و گرنه، برای وانهادن چه سنگ و چه زر!



همین نكته، عینا در روزی های معنوی نیز هست ؛ مثلا گاهی عالم زاده ای در كتابخانه ای چندین هزار جلدی زندگی می كند كه هزاران كتاب علمی در فنون مختلف در قفسه های آن چیده شده است ؛ كتاب هایی كه شاید برای بسیاری به دست آوردن آن ها میسور نباشد، ولی حتی یك نقطه از مجموعه ی این كتاب ها نصیب آن عالم زاده نیست و خدای تعالی برای او روزی معنوی قرار نداده است. اگر دقیق تر فكر كنیم می بینیم كه چه بسا بر تمام كتب موجود هم تسلط یافته است، ولی حرفی از آن بر جان او ننشسته و در به كار بستن این علوم سخت محروم بوده و یك حرف از آن همه علوم و آگاهی با دل و جان او متحد نگردیده است.


در واقع، این فرد از علومی كه در سینه خود جای داده روزی و بهره ای ندارد. حتی ممكن است عده بسیاری از او استفاده كرده و هدایت یافته باشند، ولی خود او - نعوذ بالله - گرفتار عذاب الیم جهالت است.

این جاست كه پیوسته باید از خدا خواست كه بر روزی مادی و روحی و معنوی ما بیفزاید؛ كه اگر اراده او نباشد، لقمه در كام فرو نرود و دانش به قلب و جان ننشیند؛ زیرا چنان كه فرموده است، روزی مقدر او را نه كس تواند اضافه كند و نه نقصان وارد سازد، فقط خود اوست كه توان همه چیز را در ید قدرت خود دارد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : **صحیفه سجادیه، گوهر معرفت**

فراز چهارم

ثم ضرب له فی الحیوه اجلا موقوتا و نصب له امدا محدودا، یتخطا الیه بایام عمره و یرهقه باعوام دهره حتی اذا بلغ اقصی اثره و استوعب حساب عمره، قبضه الی ما ندبه الیه من موفور ثوابه او محذور عقابه. خدای متعال برای انسان عمر معینی قرار داده كه این مسیر عمر را به قدم های شب و روز خود طی می كند و با گذراندن سال ها در روزگار خود، آن را تمام می نماید تا به آخرین مرحله برسد و حساب زندگی را به تمام لحظات آن طی كند، سپس خدای تعالی او را به طرف ثواب بسیار یا عقاب بسیار می خواند.

شرح:

عالمی كه در آن زندگی می كنیم، عالمی است كه بر اساس تقدیر و اندازه گیری خاصی تنظیم شده و هرگز تجاوز از نظام هندسی آن میسور نیست. آنچه مقدر گشته و اندازه گیری شده، همان سنت غیر قابل تغییر الهی است و این حاكمیت تقدیر در خرد و كلان عالم برقرار می باشد.

تمامی تجزیه و تحلیل هایی كه علم شیمی می شناسد و تمام میزان هایی كه در علم ریاضیات خوانده ایم و تمامی فعل و انفعال ها، كنش و واكنش ها، جنبش و جوشش ها و ... از تقدیرهای الهی است. هیچ چیز از تقدیر الهی خارج نیست و هر چه هست تماما سنت غیر قابل تخلف الهی است. روابط و ضوابط بین اشیا چنان است كه نتوان كمترین تخلفی نسبت به حاكمیت آن ها در ذهن خود تصور نمود.

چنان كه می دانیم دانش و آگاهی دقیق، آن گاه به دست می آید كه بر روابط و ضابطه های درون و بیرون موجودات - آن چنان كه هست - آگاه باشیم. انسان نیز یكی از موجوداتی است كه جز در افعالی كه با دست و پا و اعضای دیگر بدن انجام می دهد و در اختیار او می باشد، در هیچ چیز دیگری دخیل نیست.

شب و روز او قدم هایی است كه به طرف نهایت زندگی برمی دارد و چراغ زندگی او پیوسته رو به افول و خاموشی است. او در این سپری شدن ایام، مسیری را طی می كند كه به یكی از دو مقصد منتهی می شود: یا به سعادت جاویدان و بهشت سرمد و حرم امن و امان الهی فرود می آید و با - نعوذ بالله - به عذاب الیم الهی و دوزخیان ملحق می گردد. پس اگر انسان این حركت بسیار حساس را با حسابرسی دقیق برگزار نكند و عمر خود را در بی خبری و بی خیالی طی نماید، خرمن هستی خود را به تاراجی بس ابلهانه سپرده است و آن گاه كه عیار خلق را می سنجند، او به بازتاب رفتارهای خود خواهد رسید!

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

فراز پنجم:


لیجزی الذین اساؤ ا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی عدلا منه، تقدست اسمائه و تظاهرت آلائه، لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون. تا بدكاران را به كیفر رساند، و آنان را كه رفتاری نیكو داشته اند و عمل صالح انجام داده اند به كرامت و فضیلت اكرام فرماید؛ زیرا اقتضای عدل خدای متعال همین است. اسما او منزه از هرگونه نقص، و نعمت های او در كمال ظهور است ؛ هرگز از او سؤ ال نشود، بلكه - مكلفان - جملگی مورد سؤ الند.

شرح:

مساله جزا و پاداش در روز محشر، بسان آنچه در نظارت های قضایی بشری می گذرد نیست. مساله كیفری در این حكومت ها عبارت از قراردادهایی است كه در مقابل هرگونه جرم و جنایت وضع شده اند، ولی بین جرم و كیفر هیچ گونه سنخیتی در كار نیست ؛ مثلا جریمه نقدی، حبس، تعزیر و یا سایر مجازات های مورد قبول نظام اجتماعی، قراردادهای اعتباری است كه یا شارع مقدس آن ها را قرار داده و یا امت های مختلف برای بهبود وضع زندگی و امكان تشكل جامعه سالم آن ها را به امضا رسانیده اند. در هر حال، زندان رفتن دزد یا قاتل یا كسی كه فساد دیگری را مرتكب شده، با نوع جرم او هیچ گونه شباهت ماهوی ندارد. حتی در این دنیا امكان دارد كه انواع مجازات ها را عوض كرد و به جای هر یك چیز دیگری گذاشت ؛ چنان كه در محاكم مختلف دنیا دیده ایم كه برای جرم واحد دو نوع كیفر قرار داده اند و در عین حال، این چندگانگی در حكم را عیب هم نمی دانند.

اما پاداش و عقوبت اخروی چنین نیست و در آن جا، هر چه هست متناسب با نوع عمل افراد است، یعنی فرد در آن جا تكوینا عكس العمل كردار خود را می بیند؛ چنان كه در نهاد تكوینی این جهان نیز عكس العمل طبیعی اعمال، معلول و فرآورده خود عمل است. مثلا اگر كسی غذای مسمومی مصرف كند و متعاقب آن مبتلا به خونریزی دستگاه گوارش یا زخم معده شود، این جزا متناسب با همان عمل است. عكس العمل تمامی اعضا در مقابل اعمال غیر مناسب نیز درست بر همین منوال است.

در آخرت، عملكرد انسان بازتاب های تكوینی خود را نشان می دهد و تمامی اعمال با تاثیرات فوق العاده خود رخ می نمایند و اثر خود را همچنان كه می باید به جای می گذارند. لذا بازتاب كفر غیر از نفاق و عكس العمل ظلم غیر از فسق می باشد. در قرآن كریم آیاتی كه حكایت از این بازتاب ها و كیفرها می كنند بسیار است، همانند آیه كریمه لها ماكسبت و علیها ما اكتسبت، فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره، انما تجزون ماكنتم تعملون. و لذا فرمود: و لا تظلمون فتیلا.

امام در آخرین قسمت این فراز در همین مرتبه فرمود: لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون.

از امام صادق علیه السلام نقل شده كه فرمودند: لا یسئل عما یعفل لانه لا یفعل الا ماكان حكمه و صوابا تا آن كه می فرمایند: و هم یسئلون: یعنی بذلك خلقه انه یسئلهم: از خداوند در مورد آنچه انجام داده سؤ ال نمی شود، زیرا او كاری را انجام نمی دهد مگر طبق حكمت و حق. اما انسان ها مورد سؤ ال واقع می شوند، چون برای همین خلق شده اند.

یعنی تمامی آنچه خدای متعال انجام می دهد، متن حكمت و مصلحت است و سؤ ال از حكمت و مصلحت بی معنا می باشد. تا آن كه امام علیه السلام می فرمایند: معنی و هم یسئلون آن است كه خدا آنان را خلق فرموده تا از آن ها سؤ ال كند.



 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

فراز ششم


و الحمدلله الذی لو حبس عن عباده معرفه حمده علی ما ابلاهم من مننه المتتابعه و اسبغ علیهم من نعمه المتظاهره لتصرفوا فی مننه فلم یحمدوه و توسعوا فی رزقه فلم یشكروه و لو كانوا كذلك لخرجوا من حدود الانسانیه الی حد الیهیمیه فكانوا كما وصف فی محكم كتابه ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبیلا. سپاس خداوندی را سزاست كه اگر معرفت شكر نعم خود را - كه پیوسته بر بندگان نازل است و یكی پس از دیگری به ظهور می پیوندند - منع می فرمود، بندگان در نعمت های او تصرف فراوان نموده و به توسعه زندگی خویش می پرداختند، بدون آن كه به منعم توجه كنند، و در این صورت از فطرت و حدود انسانیت خارج شده و همانند بهایم زندگی می كردند؛ چنان كه - خدای متعال فرموده: ان هم الا كالانعام بل هم اضل سبیلا ؛ آنان همانند حیوانات، بلكه پست تر از آن ها هستند.


شرح:

بدون شك، امتیاز انسان بر سایر موجودات عالم، به شعور و ادراك و حسن انتخاب و تكلیف پذیری او است، تا در طاعت حضرت حق كوشیده و به معرفت او كه غایت و نتیجه خلقت انسان است دست یابد. لذا اگر انسان عمر را چنان بگذراند كه هدفی جز اشباع غرایز - كه وجه اشتراك او و سایر حیوانات است - نداشته باشد، از فطرت انسانی خارج گشته و در ردیف حیوانات قرار خواهد گرفت، بلكه پست تر؛ زیرا به خوبی می دانیم كه تمامی حیوانات در همان خطی حركت می كنند كه دستگاه آفرینش برای آن ها ترسیم فرموده و هرگز تخلف و تخطی از آن راه و رسم ندارند، بر خلاف انسان كه از بهترین و زبده ترین نعم الهی استفاده برده، ولی غالبا كمتر شعوری نسبت به عنایات ولی نعمت خود ندارد.

مسلم است كه این انسان ها از آن حیوانات كمتر و پست ترند، چرا كه قوای عقلانی و استعدادهای فطری خود را ضایع و تعطیل كرده و از غرض اصلی بازمانده اند. اینان در وادی خواسته های غرایز، محكوم طبیعت خاكی خود گشته اند و به هیچ چیز دیگری جز اشباع نفس حیوانی فكر نمی كنند؛ در حالی كه خرد انسانی، سپاس منعم را حتمی و لازم می داند. ضمن این كه نادیده گرفتن كرامت و فضل الهی، روشی دور از شان انسان و خلاف وظیفه ی بندگی حضرت حق است ؛ گذشته از آن كه محبوس ماندن در سقف زندگی روزمره و نادیدن خود، تنزل یافتن از مقام انسانی و شباهت پیدا كردن به جنبنده ای است كه در مرتع وسیعی می چرد و از همه چیز بی خبر است.

كمترین مرتبه معرفت آن است كه ما بدانیم خدایی حكیم بر همه هستی حاكم است كه جملگی دستگاه خلقت را افاضه فرموده و در انتخاب انسان برای سپاس، یاد و شكر خود لطفی بس عظیم به او ارزانی داشته است. لذا می بایست با تمام وجود در مقابل این احسان و كرامت، خاضع و خاشع و شاكر باشیم و به فطرت اصیل و سلیم خود، این كرامات را دریابیم. در قدم بالاتر نیز باید با استدلال عقلانی اثبات كنیم كه جز ذات حضرت حق، منعم دیگری در كار نیست و بدانیم كه او بیده الخیر و هو علی كل شی قدیراست و درك كنیم كه او الذی خلق السموات و الارض و ما بینهما می باشد.

قدم اعلی هم آن است كه علم الیقین را تبدیل به حق الیقین كنیم و از حق الیقین به عین الیقین برسیم و در محضر حضرت رب العالمین، به شهود قطعی حضور یابیم.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

فراز هفتم


و الحمدلله علی ما عرفنا من نفسه و الهمنا من شكره و فتح لنا من ابواب العلم بربوبیته و دلنا علیه من الاخلاص له فی توحیده و جنبنا من الالحاد و الشك فی امره، حمدا نعمر به فیمن حمده من خلفه و نسبق به من سبق الی رضاه و عفوه. حمد خدایی را كه خود را به ما شناسانده و شكر نعم خود را در فطرت ما قرار داده و از ابواب آگاهی، نسبت به ربانیت خود درب هایی را به روی ما گشوده و به سوی اخلاص در توحید خود، ما را دلالت فرموده است و از الحاد در اعتقاد، و شك در توحید ذات و صفات بر حذر داشته است ؛ آن چنان سپاسی كه ما را در زمره شاكران قرار دهد و به وسیله آن از كسانی كه سبقت به عفو و رضای حق گرفته اند، پیشی بگیریم.


شرح:

امام در ضمن فراز قبل فرمود: یكی از منت های خدای متعال بر بشر آن است كه با لطف خود معرفت شكر را به بندگان خود آموخت تا از مرز حیوان بودن خارج شوند.
در این فراز نیز، حضرت حمد را از آن جهت لازم دانسته است كه خدای متعال، فطرت بندگان خود را با شناخت خود عجین ساخته است، به گونه ای كه به طور خودباور با حضرت حق مرتبط هستند و لذا هیچ ممكن نیست كسی خدا را باور نداشته باشد. این خصیصه - با توجه به آن كه علت بدون معلول و معلول بدون علت قابل قبول نیست - نشان از همین فطرت خداباوری دارد؛ بدین معنی كه انسان هیچ پدیده ای را بدون پدید آورنده باور ندارد و نمی تواند بپذیرد كه موجودی خود به خود تحقق یابد، بلكه همیشه در برخورد با هر شی از اشیا، ذهن او متوجه به سوی علت آن می شود و می داند كه در رتبه متقدم وجود او، علت او موجود بوده است. پس خداوند متعال در نظام فطرت انسان این باب را گشوده كه هیچ پدیده ای - از جمله خود انسان - بی مؤ ثر نیست.


این فطرت، خود دلیل آشكار و روشنی است بر انسان كه خداوند او را با همین فطرت در قیامت مؤ اخذه كرده و محاكمه می نم
اید.
و نیز ما را به اخلاص در توحید هدایت فرمود. این دلالت، گرچه به وسیله ی سفرای الهی و پیامبران عظیم الشان و امامان معصوم :S (31): شكل گرفته، ولی تا وقتی كه زمینه فطری برای هدایت آماده نباشد، هدایت انبیا در لوح قلب و صحیفه نفس انسان تاثیری نخواهد گذاشت. به همین دلیل است كه قرآن كریم پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم را مذكر نامیده است، زیرا او انسان را به باطن خودش هدایت می كند؛ گرچه باطن خود انسان نیز از بطون بسیاری پیوسته و از پیچیدگی خاصی برخوردار است كه كشف هر یك زمینه ساز دریافت بطن دیگری خواهد بود.

در واقع می توان گفت كه كشف باطن جهان و غیب عالم برای عارف، كشف مراتب باطن خود اوست و این رشته خود دامنه بسیار مفصلی دارد. نیز باید دانست كه حجاب ها و پرده های بسیاری بر حقیقت انسانی آویخته كه كنار زدن آن ها فتح الفتوح راهبری به سوی معرفه النفس است كه از عمیق ترین مسایل الهی و دقیق ترین و پیشرفته ترین مراتب علم النفس می باشد.

نكته دقیق و قابل توجه در این جا این است كه معرفت نفس ملازم با معرفت حضرت حق می باشد و همین ملازمه، خود دلیل بر مطلب عمیقی است كه سابقا بیان شد و آن این كه كشف باطن عالم، همان كشف باطن انسان است ؛ و بیش از ده حدیث بر این مطلب دلالت دارد، از جمله پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من عرف نفسه فقد عرف ربه.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"


فراز هشتم

حمدا یضی لنا به ظلمات البرزخ و یسهل علینا به سبیل المبعث و یشرف به منازلنا عند مواقف الاشهاد یوم تجزی كل نفس بما كسبت و هم لا یظلمون، یوم لا یغنی مولی عن مولی شیئا و لا هم ینصرون. و خدای تعالی را چنان حمدی می كنیم كه بدان وسیله تاریكی عالم برزخ را بر ما روشن سازد و راه ورود به قیامت را آسان نماید و منازل وقوف در محضر حضرت حق را، در روزی كه جز عمل انسان جزای دیگری در آن جا نیست، به كرامت محل و شرافت موقف تیدیل فرماید؛ روزی كه هیچ دوستی نتواند به دوست خود یاری رساند و از ناحیه غیر خدا به احدی كمكی میسور نیست.

شرح:

امام علیه السلام در چندین فراز از این دعا خدای متعال را حمد فرموده و برای هر حمدی، اثری را مترتب فرموده است كه از آن جمله، نورانیت عالم برزخ می باشد. ما باید زمینه پذیرش این واقعیت را پیدا كنیم كه به زودی زندگی طبیعی این عالم تبدیل به عالمی می شود كه طور دیگری است و از سنخ عالم ملكوت است. آنچه آن عالم را ساخته و پرداخته، مجموعه رفتارها، كردارها و اخلاق ما است.

در قرآن كریم و روایات از آن عالم، به برزخ - كه به معنی حد وسط و میانگین است - تعبیر شده، زیرا آن عالم از آن نظر كه دارای بعد و مقدار است شبیه به عالم ماده بوده، و از آن جهت كه فاقد ماده و جرمیت است به عالم مجردات ملحق می شود و بدین جهت، آن را برزخ بین مجرد و ماده نامیده اند. آن عالم برای گنهكاران و غفلت زدگان، ظلمانی و تاریك و وحشت آور است، ولی برای انسان های الهی و خدایی، روشن و پر لذت می باشد. و لذا خداوند متعال در قرآن كریم فرموده اند: حتی اذا جا احدهم الموت، قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما تركت كلا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الهی یوم یبعثون. جالب آن است كه امام علیه السلام صریحا بدین نكته كه شكرگزاری نعم الهی و دوری از كفران رحمت های الهی یكی از آن هاست. حضرت اشاره به نكته دیگری هم فرموده و آن این كه روشنایی عالم برزخ، راه قیامت كبری را آسان و منزلت انسانی را در منازل آخرت به كرامت و شرافت متصف می گرداند.


امام علیه السلام، آن گاه به نكته دیگری اشاره می كنند و آن این كه حساب و كتاب و جزای قیامت، به گونه ای است كه هرگز ظلم بردار نیست و میزان در آن عالم بسیار دقیق است ؛ در قرآن كریم آمده است: و لا یظلمون فتیلا؛ پس كمترین مقدار ظلم در آن عالم نیست، زیرا سازنده آخرت ما تنها اعمال و رفتار خود ماست. در حقیقت، ما به خود كرده ها می رسیم ؛ درست همانند روز امتحان كه دانشجو جزای كار و كو
شش یا ولنگاری و تنبلی خود نسبت به وظایفش را می یابد، تا هیچ كس را جز خود سرزنش و توبیخ و یا تعریف و تحسین نكند. لذا هر مقدار نسبت به وظایف خود بی اعتنا باشد، آن روز برای او دردناك تر است و می داند كه این عقب ماندگی، مربوط به كار شخصی خود اوست و ربطی به سؤ ال كننده ندارد. هم چنین موفقیت وی نیز چكیده مجموعه فعالیت ها و تلاش هایش می باشد.

پس روز قیامت صحنه بروز و ظهور مجموعه اعمال و رفتاری است كه انسان در تمام عمر به جای آورده است و از این روی، ظلم در آن روز به هیچ وجه معنی ندارد؛ چنان كه در آیه كریمه فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره آمده است. پس در آخرت، خود عمل جزاست و در این آیه قرینه ای موجود نیست كه دلالت بر رؤ یت جزای عمل داشته باشد، بلكه تصریح به خود عمل است كه تبلور یافته ؛ چه در عذاب و چه در ثواب !

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

فراز نهم

حمدا یرتفع منا الی اعلی علیین فی كتاب مرقوم یشهده المقربون، حمدا تقربه عیوننا اذا برقت الابصار و تبیض به وجوهنا اذا اسودت الابشار. و نیز خدای متعال را آن چنان حمد می كنیم كه بتوانیم بدان سپاس، به بالاترین مراحل هستی كه مقربان در بلندای لوح مرقوم مشاهده كرده اند راه یابیم و در زمانی كه روشنایی از چشم و دیدگان دیگران رفته، آن حمد موجب روشنایی دیدگان ما گردد، و آن گاه كه گونه بدكاران به سیاهی نمایان شود، برای ما موجب چهره ای نورانی و شفاف گردد.


شرح:

از اقسام دیگر حمد آن است كه منشا و باعث آن معرفت و شناخت باشد. این معرفت خود موجب ارتقای درجه دیگری از مراتب كمالات می شود، زیرا حمد متناسب با مقام حضرت رب العزه - جل جلاله - از بزرگ ترین عبادات بوده و از بهترین راه و رسم هایی است كه در ادب عبودیت وجود دارد. البته روشن است كه ستایش متناسب با آن مقام، خود بیانگر عرفان خاصی است كه از نسبت بین جایگاه بندگی با مقام عظیم ربوبیت حاصل می آید. حال، هر چه این نسبت به واقعیت نزدیك تر باشد، روح انسانی در افقی بلندتر دست به ستایش خواهد زد؛ ستایشی كه جز در كتاب مرقوم - كه فقط مقربان شاهد آن می باشند - در جایی دیگر نیامده است.

البته اگر در سایه تعالیم وحی، تربیت صحیح و صالح نصیب كسی شود و قلب و جان او با نظام قدسی و ملكوتی آشنا گردد، روح او نیز هم سنخ ملائكه علیین می گردد و به مقامی بلندتر از مقام فرشتگان می رسد و در مقامی قرار می گیرد كه در آن، همراه با مقربان از شاهدان كتاب مرقوم و نوشته شده ای باشد كه اسرار اولین و آخرین را واجد است. و لذا حضرت حق در سوره مطففین آیه 18 تا 20 فرموده: كلا ان كتاب الابرار لفی علیین و ما ادراك ما علیون كتاب مرقوم یشهده المقربون ؛ یعنی انسان های وارسته در مقامی هستند كه شاهباز فكر هیچ انسانی در اوجی كه او سیر می كند پر نتوان كشید. آنان شاهد كتابی هستند كه به دست تكوین قدرت الهی رقم خورده و همه چیز را به حسب نظم دقیق رقم زده است.

آدمی باید به بلندترین مقامات فرشتگان دست یازد و در مقام آنان قرار گیرد و به مشاهده آن كتابی كه در افقی فوق زمان و مكان قرار دارد و به درجه ای كه بالاتر از وهم و عقل است - كه به عالم اعلی علیین تعبیر شده است - نایل گردد. كسانی كه بتوانند به این مقام واصل شوند و هم طراز بلكه بالاتر از فرشتگان مقرب قرار گیرند، در صحنه قیامت كه مردمان در حالتی سخت به فزع در می آیند، در حالتی امن و امان و آرام و مطمئن قرار خواهند داشت.

و در روزی كه برقت الابصار؛ یعنی انسان از شدت فزع و تحیر نبیند و چشمان فراخ گشته و حیرت زده گردند، چشم ایشان هم چنان نورانی و بینا است ؛ در آن روز وقتی تبهكاران جملگی شرمنده شده و نامه سیاه آنان در معرض محاكمه قرار می گیرد و توانایی نگاه به صفحه اعمال خود را ندارند و سرافكنده در آن مقام ایستاده اند، صالحان و پاكان با قلبی آرام و رویی سفید كه كنایه از سرافرازی است صحیفه جان خود را كه صحیفه حساب و كتابشان است در اعلی علیین می یابند. حضرت حق در آیه 27 سوره یونس می فرمایند: كانما اغشیت وجوههم قطعا من الیل مظلما: گویی صورت آنان پاره ای از شب تاریك است. لذا در قرآن كریم، در آیه 49 سوره هود آمده: فاصبر ان العاقبه للمتقین: صبور باش كه عاقبت از آن مردمان با تقوی است.

انسانی كه با پرتو هدایت آیین الهی اسلام زندگی خود را تطبیق می كند و به سویی كه پیامبر اكرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم رهنمون فرموده اند، حركت می كند - كه می فرمایند: ادعو الی الله علی بصیره انا و من اتبعنی- در هیچ یك از پیچ و خم های مسیر انسانی - چه در عالم دنیا و چه در عوالم دیگر پس از این جهان - به گرفتاری و پریشانی مبتلا نخواهد شد و به طوری بسیار سریع از تمامی عقبات سهمگینی كه در جهان دیگر بر سر راه انسان قرار دارد می گذرد.
 
بالا