شهید عباسعلی قدرتی

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
شهید عباسعلی قدرتی


آن فرو ریخته گلهای پریشان در باد
کز پی جام شهادت همه مدهوشانند


نامشان زمزمه نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند


در مورد شهدا و باطن پاکشان چیزی نمیتوان گفت .

در سال 1365 و در کوران سالهای جبهه و جنگ شهید عباسعلی قدرتی در جبهه به سر می برد تا اینکه صبح روز 1365/10/22 خبر شهادتش را به همسرش میدهند.تقریبا میتوان گفت این اتفاق مقارن شده بود با واپسین روزهای بارداری همسر شهید.

غروب همان روز با یک دستگاه آمبولانس به بیمارستان فاطمیه سمنان برای زایمان منتقل می گردد. فرزند شهید حدود ساعت 10 همان شب متولد میشود.بر حسب اتفاق فردا صبح پیکر مطهر شهید را به همان بیمارستان می اورند که پس از آگاهی از این خبر نوزاد را که تنها چند ساعت از تولدش گذشته بود را کنار پیکر پدر شهیدش حاضر کرده و او را بر سینه پدر می گذارند تا با لمس جسم بی جان پدر ، بوی او را حداقل استشمام کرده و اولین دیدار و آخرین وداعش را با پدر صورت داده باشد این صحنه برای بسیاری از حاضران صحنه ای جذاب و سرشار از احساس ، عاطفه و پیام بود.

در همان لحظه همسر شهید نیز برای اینکه وظیفه خود را نسبت به شهدا انجام داده باشد حلقه نامزدیش را از انگشت خود خارج کرده و به اطرافیان تحویل میدهد تا وجه حاصل از فروش آن را به جبهه اهدا نمایند.

چند شب بعد یکی از خویشاوندان در رویای صادقانه ای شهید را در خواب می بیند که به او می گوید ، نام فرزندش را رقیه بگذارند.



13616306581.jpg


روحش شاد و یادش گرامی باد
 

رفیق امام زمان (عج)

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شهید عباسعلی قدرتی

بله سلام و صد در صد شک نکن دادووو:53:
 

mitra*

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شهید عباسعلی قدرتی

بغض کردم.الهی فداش بشم.ولی شهیدان همیشه زنده اند
 

~Bahar~

عکـــــاس آزمایشی
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : شهید عباسعلی قدرتی

خوش به حال شهیدا
هم عاشقی میکنن تو جبهه واسه خدا و کشورشون
هم عشق میکنن تو اون دنیا .
از زندگیشون اخرت و دنیا لذت میبرن
 
بالا