چرا از مرگ مى‏ ترسیم؟

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


574128_tJUFR4NG.jpg

چرا از مرگ مى‏ ترسیم؟



راننده زمانى در جاده مى ‏ترسد كه

یا بنزین ندارد؛

یا قاچاق حمل كرده
؛

یا جاده را گم كرده
؛

یا در مقصد جایى را آماده نكرده است.



اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه لازم را برداشته باشد

كار خلاف نكرده باشد، راه را بداند، در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد

نگرانى نخواهد داشت


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : چرا از مرگ مى‏ ترسیم؟

چند در خواب رود عمر تو ای بی پروا؟

آنقدر خواب نگه دار که در گور کنی

qabrestan01.jpg



در جادهی کمربندی دیده ای که بعضی با ساک به دنبال اتوبوس میدوند و میگویند: «روی بوفه هم سوار میشوم!»
من اینطور با ساک دنبال مرگم!!

 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : چرا از مرگ مى‏ ترسیم؟

امام صادق علیه السلام:



ذِكرُ المَوتِ یمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ، ویقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ، ویقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه، ویرِقُّ الطَّبعَ، ویكسِرُ أعلامَ الهَوى

ویطفِئُ نارَ الحِرصِ، ویحَقِّرُ الدُّنیا؛


یاد مرگ، خواهش‏هاى نفس را مى‏میراند و رویشگاه‏هاى غفلت را ریشه كن مى‏كند و دل را با وعده‏هاى خدا نیرو

مى‏بخشد و طبع را نازك مى‏سازد و پرچم‏هاى هوس را در هم مى‏شكند و آتش حرص را خاموش مى‏سازد و دنیا را در

نظر كوچك مى‏كند
.

(بحارالأنوار، ج 6، ص 133، ح 32 - منتخب میزان الحكمة، ص 518)
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : چرا از مرگ مى‏ ترسیم؟


شیخ رجب علی خیاط عارف بزرگ می فرماید:

پیش از آنکه منزل عوض کنید. آرزوهای مرده ها را عملی کنید:


آنان آرزو می کنند،

که حتی برای یک لحظه به دنیا برگردند

وعملی مورد رضایت خداوند انجام دهند ...
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : چرا از مرگ مى‏ ترسیم؟

آدم هــا بـرای هــم "سنگ تمــام" مـی گذارنــد،

امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،

نــــــــه..،

آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،

"سنـــگِ تمــام" را میگذارنـد و مــی رونــد...



395978_10151964328090578_1195186796_n.jpg
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : چرا از مرگ مى‏ ترسیم؟

و تو چه می دانی مرگ چیست!



گوش هایش را تیز کرده بود . آرام آب دهانش را قورت می داد که صدای اضافه ای در کار نباشد...


می خواست نفسش را حبس کند اما تپش دونده ی قلبش به او اجازه نمی داد. انگار وقتش رسیده
بود جمله ای را که مدتها برای شنیدنش خود را به آب و آتش زده بود بشنود! گو شی را محکم به گوشش می فشرد تا تک تک کلمات را به وضوح لمس کند
...



به جای شنیدن جمله ی طلایی زندگیش هشداری برایش آمد: باطری شما کمتر از آنست که به
مکالمه ی خود ادامه دهید!



دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است...

به گمانم مرگ این طوری باشد!

 

فاطمة الزهرا

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
در روایتی آمده است كه حضرت یحیی(ع) ، حضرت عیسی(ع) را دید كه در حال خنده است. باعتاب به عیسی فرمود: گویا تو ازعذاب الهی احساس ایمنی می كنی؟! عیسی پاسخ داد: گویا تو از رحمت خداوند ناامیدی؟! پس خداوند به آنها وحی فرمود: هر كدام از شما كه بیشتر به من خوش گمان هستید، نزد من محبوبتر می باشید.
 
بالا