سلام
دوستان خوب انجمن منجي دوازدهم
ازتون كمك مي خوام تا جواب يك دختر كوچولو رو به نحو احسن و در خور سنش بدم
ديروز يك دحتر 10 ساله به من گفت
ضحا جون خانممون در مورد صور اسرافيل برامون حرف زد ميگفت
وقتي در صور ميدمند حتي مامانم هم از ترس به دنبال اعمال خودش ميره و من رو نمي شناسه
من مي ترسم .............چرا خدا من رو به دنيا آورد
من از روز قيامت ميترسم
از زلزله سخت اون روز ميترسم
شما ميگي موقع زلزله دعا كن و به خدا پناه ببر
اون روز كه خدا خودش زلزله مياره چكار كنم و به كي پناه ببرم
اصلا من از خدا ميترسم
اين حرفها رو در حالي ميزد كه چشمهاش پر از اشك بود و بعد اومد بغلم و گريه كرد
كلي با هم حرف زديم
اين دختر كوچولو كه اتفاقا هم نماز ميخونه هم با حجابه نه تنها مهري از خدا به خاطر حرفهاي غلط اطرافيان نبود بلكه تمام وجودش ترس از خدا بود و به دنبال پناه ميگشت
براي خودم و معلم اون دختر متاسف شدم
حالا از شما كمك مي خوام
به نظر شما چه بايد كرد
چطوري مهر خدا رو به دلش باز گردونيم؟؟؟؟
خواهش ميكنم به من كمك كنيد تا به اون و به بقيه بچه هاي مدرسه كه دچار اين مشكلاتي از اين دست شدند كمك كنم