نه حرف من ، نه حرف تو

عاطفه

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
[h=1]
img.tebyan.net_big_1386_04_211413898151227202328619415086162109169154.jpg

[h=2]ارتباط بین مشکلات انضباطی و فعالیت بدنی کودکان [/h]جلوگیری از فعالیتهای بدنی ، منشأ بسیاری از مشکلات انضباطی در کودکان کم سن و سال است. «ندو- نمیتوانی مثل یک پسر عادی، راه بروی.»، «بالا و پایین نپر.» «درست بنشین.» تو که دو تا پا داری، آخر چرا باید روی یک پایت بایستی؟»، «اینجوری میافتی و پایت میشکند.»

از فعالیتهای پر جنب و جوش کودکان نبایستی بیش از حد جلوگیری کرد. کودکان برای حفظ سلامت روانی و جسمانیشان احتیاج به دویدن، پریدن، بالا رفتن، جست و خیز کردن و ... دارند. توجه به سالم ماندن اثاثیه خانه قابل قبول است، اما این توجه نباید جایگزین سلامتی کودکان شود. منع فعالیت بدنی در کودکان کم سن و سال، به پدید آمدن تنش احساسی منجر میشود که کودکان این تنش را با فعالیت بیش از حد و پرخاش نشان میدهند.

نخستین شرط برای ایجاد انضباط در کودکان و زندگی راحتتر برای والدین، فراهم آوردن محیطی مناسب برای تخلیه ی انرژی نهفته در بدن کودک است. که این مورد بارها نادیده گرفته شده است.
اگر احساسات والدین نسبت به یک محدودیت کاملاً آشکار باشد و محدودیت با لحنی بیان شود که آزاردهنده نباشد، کودک معمولاً خود را با این محدودیت وفق خواهد داد.

با وجود این، کودک گاهی قانون شکنی خواهد کرد. حال این سوال پیش میآید که: «اگر کودک محدودیت تعیین شده را نپذیرفت، آن وقت چه کار باید کرد؟» لازمه ی روند تربیتی این است که پدر یا مادر نقش یک بزرگسال مهربان ولی جدی را حفظ کنند. در واکنش نشان دادن به کودکی که محدودیتی را نقض میکند، پدر یا مادر نبایستی به دنبال دلیل و منطق باشند و پرگویی کنند. و همچنین نباید درباره ی منطقی یا غیرمنطقی بودن محدودیت وارد بحث شوند یا درباره ی آن توضیح مفصّل به کودک بدهند. لازم نیست به کودک توضیح داده شود که چرا نباید به خواهرش آسیبی برساند، یا چرا نباید پنجره را بشکند، و همین جملات که «مردم برای آسیب رساندن نیستند» یا «پنجرهها برای شکستن نیستند» کافی خواهد بود.


وقتی کودک از حد خود تجاوز میکند، نگران میشود، زیرا انتظار دارد که مورد تنبیه و مقابله به مثل قرار گیرد. در این موقع، پدر یا مادر نباید نگرانی کودک را افزایش دهند. اگر پدر و یا مادر زیاد صحبت کند، به جای قدرت، ضعف را به کودک منتقل میسازد. در چنین مواقعی، کودک برای کنترل انگیزههای خود، بدون اینکه اعتبار خود را از دست بدهد، به کمک یک فرد بالغ نیازمند است. مثال زیر نشان میدهد که محدودیتها چگونه به طرز ناپسندی بیان میشوند.

مادر: «میبینم که تا من صدایم را بلند نکنم نمیخواهی راضی شوی. خیلی خوب. [با صدای بلند و جیغ زنان] بس کن- و گرنه روزگارت را سیاه خواهم کرد! اگر باز هم چیزی پرت کنی، شدیداً با تو رفتار خواهم کرد!» به جای استعمال تهدیدها و وعدهها، مادر میتوانست خشم واقعی خود را به طریق موثرتری نشان دهد، از جمله:

«دیدنش دیوانهام میکند.» «او اوقاتم را تلخ میکند.» «او مرا عصبانی میکند.» «این چیزها برای پرت کردن نیستند! توپ برای پرت کردن است.»

در تحمیل یک محدودیت، پدر یا مادر باید دقت به خرج دهند که جنگ خواستهها را آغاز نکنند.

«یورسولا» (در زمین بازی): «دوست دارم که اینجا بمانم. حالا قصد ندارم به خانه بروم. قصد دارم یک ساعت دیگر اینجا بمانم.»
پدر: «تو میگویی که قصد داری اینجا بمانی، ولی من میگویم که تو حق نداری اینجا بمانی.»

یک چنین گفتهای به یکی از دو نتیجه ی زیر منتهی میشود، که هر دو ناخواسته هستند:
شکست کودک یا شکست پدر. برخورد بهتر این است که روی خواسته ی کودک مبنی برماندن در زمین بازی تکیه کرد، و به تهدید کودک به اینکه در برابر قدرت و اختیار والدین ایستادگی خواهد کرد، زیاد حساسیت نشان داده نشود. به عنوان مثال، پدر میتوانست چنین بگوید: «میبینم که دوست داری اینجا بمانی. به گمانم دلت میخواهد بیشتر اینجا بمانی، حتی برای ده ساعت. ولی برای امروز دیگر کافی است. حالا باید برویم.»

اگر یک یا دو دقیقه سپری شد و «یورسولا» باز هم پافشاری کرد، پدر میتواند دستش را بگیرد و او را به خارج از زمین بازی هدایت کند. در مورد کودکان کم سن و سال، عمل در بیشتر موارد گویاتر از حرف است.

[/h]
 
بالا