بی خود لاف نزنید!

عاطفه

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
img.tebyan.net_big_1386_05_2371962301156610716234102541992005513313171.jpg

رفتار عمومی نوجوانان این است که به حرف والدین خود گوش نمیدهند. حرفهای آنها را از یک گوش گرفته و از گوش دیگر بیرون میکنند. یک دلیل چنین رفتاری این است که والدین آنها اغلب در گفتارشان جدّی و پیگیر نیستند. این نکته ی مهم را باید در برخورد با فرزندتان به خاطر بسپارید که جدّی نبودن شما و گفتن سخنان متناقض به فرزندتان ، علت اصلی گوش نکردن او و یا شکست روشهای اصلاحی شما میباشد.

ما نمیتوانیم به حرف کسانی گوش کنیم که به حرف خود عمل نمیکنند، لذا از کودکان نیز باید چنین انتظاری داشت.
والدین به شکلهای گوناگون تناقضات و بیثباتی گفتارهای خود را نشان داده و موجب گیج شدن فرزندان خود میشوند و رفتارهای خاصی چون «گوش نسپردن به گفتههای والدین» را در فرزندشان باعث میگردند. مثالهایی که خواهیم آورد، این موارد را مشخص میسازد.

[h=2]لاف زدن[/h]- اگر سرموقع به خانه برنگردی ، پاهایت را قلم میکنم.
- اگر درسهایت پیشرفت نکند، تو را سال آینده به مدرسه نمیفرستم.
- اگر اذیتم کنی، میکشمت.
- اگر از دعوا کردن با برادرت دست برنداری، برای همیشه شما را ترک میکنم.
- اگر میخواهی به کلاسهای تابستانی بروی ، پول آن را باید خودت بپردازی.
شما حتماً مثالهای فراوان دیگری سراغ دارید که والدین در سخنی که میگویند جدّی نیستند و قصد ندارند آن را اجرا کنند. آنها خود از این مساله آگاهند ولی نکته ی مهم این است که کودکان نیز متوجه آن میشوند؛ بنابراین تهدیدهایی از این قبیل، نه تنها باعث ترک یک رفتار نخواهد شد ، بلکه کودک شما به رفتار خود ادامه میدهد و در نهایت این شما هستید که عقبنشینی خواهید کرد.

[h=2]اغراق کردن[/h]- برو به اتاقت، تو را تا 18 سالگی هم تنبیه میکنم.
- تو هیچوقت موفق نمیشوی گواهینامه رانندگی بگیری.
- تا وقتی که دیپلم بگیری، نمیدانی چطور از تلفن استفاده کنی.
اغراقهایی از این قبیل نیز یکی از عوامل اصلی پیدایش بیثباتی در خانواده است. والدین عصبانی شده و قولهایی میدهند یا تهدیدهایی میکنند که قادر به انجام آنها نیستند. سخنی میگویند یا کاری میکنند، اما بیدرنگ از کرده ی خود پشیمان میشوند و میکوشند آنرا جبران کنند. با این رفتارها به فرزند خود آموزش میدهند که «به حرفهایی که میزنم توجه نکن و آنها را جدّی نگیر چون به آنها عمل نخواهم کرد».
چرخشی از «آری» به «نه» و از «نه» به «آری».
در این موقعیت، والدین به گفته خود عمل نمیکنند. یک نوجوان از والدینش ماشین خواست و آنها از پذیرفتن آن خودداری کردند. نوجوان تسلیم نشده و پافشاری کرد و پس از مدتی والدین او تسلیم شدند تا به بحث و مشاجره خاتمه دهند. یعنی پاسخ خود را از «نه» به «آری» تغییر دادند. مثال دیگر: به فرزندمان میگوییم که حق ندارد شب را در منزل دوستش سپری کند، پس از مدتی بحث و استدلال متوجه میشویم که حرفمان منطقی نبوده است لذا پاسخ خود را از «نه» به «آری» تغییر میدهیم. تاکنون چندبار از این قولها به فرزندتان دادهاید «جمعه تو را به پارک میبرم»، «آخر این هفته به تو رانندگی یاد میدهم» و نظایر اینها. هنگامی که زمان انجام این قولها فرا میرسد میگویید : «این هفته کار دارم قرارمان باشد برای هفته بعد.»
با این نوسانات به فرزند خود میآموزیم که به سخنان ما گوش نکند و یا رفتارهای خاصی از خود نشان دهد. به او میآموزیم که : «اگر من از تو چیزی خواستم که تو به آن علاقه نداشتی، رفتارهایی چون داد و فریاد، گله و شکایت و... نشان بده تا من نظرم را عوض کنم.» از اینگونه نوسانات باید به شدت دوری جست.

[h=2]پیگیر نبودن.[/h]شما ممکن است از فرزندتان بخواهید کاری انجام دهد ولی پیگیر انجام درخواست خود نباشید. به پسر خود میگویید تا زمانی که اتاق خود را تمیز نکرده است حق خروج از خانه را ندارد. او برای چند دقیقه به اتاق خودش میرود سپس بیرون آمده و میگوید میخواهم از خانه بیرون بروم. شما سوال میکنید آیا اتاقت را تمیز کردهای؟ او پاسخ مثبت داده و خانه را ترک میکند. پس از چند ساعت که به اتاق او وارد میشوید، مشاهده میکنید که او کاری انجام نداده است.
ضرورت پیگیری و اطمینان از اینکه درخواستی که کردهاید انجام شده است یا خیر، در مورد بعضی نوجوانان اهمیت ندارد ولی در مورد نوجوانانی که سهلانگار هستند باید مورد توجه قرار گیرد. پیگیری نکردن در مورد این افراد، باعث تقویت صفتهایی چون بیمسئولیتی و دروغگویی در آنها میشود.


 

عاطفه

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : بی خود لاف نزنید!

[h=1]مادر:بله،پدر:نه
همیشه والدین فرزندتان باشید (2)
[/h]
img.tebyan.net_big_1386_05_1331472487318624756839023814207197249415.jpg


مثالهایی که در مقاله ی قبل عنوان شد، در خصوص ثبات رفتار از جانب یکی از والدین بود. اگر آنها به فرزندشان گفتند که نمیتواند از ماشین استفاده کند مگر اینکه اتاقش را مرتب کند، فرزند آنها باید بتواند روی این حرف حساب کند تا با انگیزه به آن عمل نماید. ثبات و استواری در سخن ، باید از جانب پدر و مادر بهعنوان یک واحد دیده شود. پدر و مادر باید در حرف خود استوار و جدّی بوده و با یکدیگر وحدت داشته باشند، نه اینکه مادر بگوید :«نه» ولی پدر بگوید : «آری»، متعاقب آن فرزند از این اختلاف استفاده کرده و به خواسته خود میرسد؛ پدر و مادر نیز با هم دعوا و مشاجره میکنند.

چنین رفتارهای ناهماهنگی از سوی پدر و مادر میتواند موجب پیدایش بیثباتی در خانواده شود، ضمن آنکه این ناهماهنگی، پیامدهای گوناگون دیگری نیز خواهد داشت:

[h=2]نبودن تناقض میان رفتار پدر و مادر.[/h]نخست اینکه فرزند آنها میآموزد از یکی از والدین علیه دیگری استفاده کند. دوم آنکه پدر و مادر ارزش اجرایی سخنان یکدیگر را از بین میبرند، لذا فرزندشان برای سخنان هیچیک از آنها ارزشی قائل نمیشود؛ و سرانجام اینکه در نزد کودک، یکی از والدین بدجنس و دیگری خوشاخلاق جلوهگر میشود. این شیوه ی برخورد میتواند مشاجراتی جدی میان والدین پدید آورد.

هماهنگ و متحد بودن والدین و بستگانی چون عمه، خاله، عمو، دایی، پدربزرگ و مادربزرگ که برخورد بیشتری با یک نوجوان دارند، بسیار اهمیت دارد. اگر در مورد شیوه ی برخورد با فرزندتان با یکدیگر اختلاف دارید، هیچگاه در برابر او اختلافتان را آشکار نسازید و موضع واحدی اتخاذ کنید. بکوشید در غیاب فرزندتان اختلافات خود را حل کنید. اگر به این نتیجه رسیدید که باید تنبیه فرزندتان را کاهش دهید، سعی کنید این تصمیم توسط فردی اجرا شود که قبلاً کودک را تنبیه میکرد.

[h=2]واکنشهای مختلف در برابر رفتار واحد.[/h]وجود روحیات مختلف در یک روز، موجب نشان دادن واکنشهایی متفاوت در برخورد با یک رفتار واحد میگردد. به عنوان مثال، ممکن است روزی یک کودک حرکتی ناشایست انجام دهد و ما در برابر این گستاخی به نصیحت کردن او بپردازیم، اما روز دیگر با دیدن همین رفتار، آن را نادیده بگیریم، و روز بعد فرزند خود را تنبیه کرده و از برخی امتیازات محروم سازیم. به جای بروز چنین واکنشهای متفاوتی، سعی کنید در برابر یک رفتار مشخص، واکنشی واحد از خود نشان دهید. تدوین یک سلسله ضوابط و به کار بردن یک سلسله واکنشهای واحد در مقابل رفتارهای یکسان، موجب تقویت ثبات و پایداری در محیط خانواده میگردد. تدوین ضوابط و مشخص کردن واکنش خاص در مقابل رفتار خاص، بهطور همزمان از اهمیت زیادی برخوردار است.

[h=2]ثبات شرایط[/h]تاکنون در مورد ضرورت وجود ثبات در برخورد والدین با نوجوانان مطالبی ارائه کردیم، ولی آیا فرزند شما توانایی این را دارد که برخورد شما را پیشبینی کند؟ «ثبات متقابل» شاید مهمترین و اساسیترین عامل در مدیریت رفتار محسوب شود. در این حالت، چون فرزندان قادرند ثبات تصمیمگیری والدین را درک کنند، لذا متقلابلاً واکنشی پایدار نشان میدهند، افزون بر این، ثبات یا عادت شدن یک سلسله رفتار، به کاهش اختلافات رفتاری در یک خانواده منجر میشود؛ به عنوان مثال، فرزندی که در مواقعی معین با تلفن صحبت میکند، نسبت به فرزندی که بهطور نامنظم از تلفن استفاده میکند مساله کمتری میآفریند. همچنین، فرزندی که در ساعتی مشخص به خانه باز میگردد، کمتر از یک فرزند نامنظم دردسر ایجاد میکند. ثبات در نظم، از پیدایش بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری جلوگیری میکند. « ثبات» و «انسجام» را میتوان از اصول مدیریت رفتار به شمار آورد زیرا سایر شیوهها میتوانند بر مبنای این اصول بنا شوند. بنابراین «هیچگاه سخنی را که قادر به انجام آن نیستید یا قصد انجام آن را ندارید به زبان نیاورید، تنها سخنی بگویید که به آن عمل خواهید کرد.»

منبع : بر گرفته از کتاب کلیدهای تربیت نوجوان – با تغییر و تلخیص
نویسنده : دن فونتنل
 
بالا