" گفتگو با سالمندان عزیز "

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
سلام دوستان!
سالمندان نسلی هستند که به دور از همه ی مشکلاتی که دارند از پربرکت ترین اطرافیان ما
و همچنین ذخایر عظیم تجربه در کنار ما هستند . گاه آنها را نمیبینیم ویا فراموش می کنیم
چه دنیای زیبایی را به سادگی از دست می دهیم .
سالمندان عزیز گوهر های گرانقدری هستند که تا هستند باید پاس داشته شوند
تا زنده هستند باید از مصاحبت با آنان لذت ببریم . جدای همه ی دردها و دلتنگیها و گلایه هایشان که گاه از نازک دلی بیان می کنند و گاه با مهربانی و دلشکستگی عنوان نمی کنند
در این تاپیک قصد داریم حرفهای گفته و ناگفته هاشان را بر صفحه بیاوریم باشد که شناخت
بیشتری از دنیایشان به دست بیاوریم.
تقاضای من از دوستان شرکت کننده در این تاپیک این است مطالب حدالامکان از سالمندانی که می شناسند و یا آنها را دیده و یا در باره ی آنها شنیده اند باشد
و از مطالب تکراری موجود در سایر سایتها استفاده نشود.
در ضمن گذاشتن عکس با اجازه ی سالمندان بلا اشکال است.
با تشکر.

 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : " گفتگو با سالمندان عزیز "

بیشترین مطلبی که مادر بزرگ من میگفت این بود:

الله-محمد(ص)-علی(ع)-فاطمه(س)-حسن(ع)-حسین(ع)
بیشتر اوقات این اذکار بر لبهایش جاری بود و هیچ وقت تسبیح از دستش جدا نمی شد.



خداوند رحمتش کند
 

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : " گفتگو با سالمندان عزیز "

up.p30day.com_images2_29370118324483345220.jpg

جونم واستون بگه

حرف خاصی ازشون ندارم نقل کنم
فقط میگم
سالمندهای عزیز ما خیلیییییییییییییی

خیلی که میگم خیلی ها دل نازک میشن

خیلی دوست دارن همیشه احوالشون رو بپرسن

وقتی زنگ میزنین حتما احوال پرسی مخصوص کنین باهاشون

بعضی وقتا که بیماری جزیی می گیرن سفت و سخت حالشو نو بپرسین

حتی اگه نگران نشدین وانمود کنین کلی نگران شدین

باور کنین انگار دنیا رو بهشون میدین

اگه مسافرت رفتین حتمااااااااااااااااا

حتما یه کادوی کوچولو واسشون بگیری خوشحال میشن اینقده

اینا کوله بار تجربیات من بود دیگه:1:

همین فعلا

up.p30day.com_images2_32677642449734004359.jpg


 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : " گفتگو با سالمندان عزیز "

یه پیرزن مهربون و خوش قلب تو یه روستا ی نزدیک شهرمون زندگی میکنه که همه دوستش دارند .همه بهش میگن ننه گرگعلی آخه اسم پسرش گرگعلی بوده و همه به اسم اون صداش میکنن. این ننه ی خوش قلب ما گرگعلی رو تو نوجوانی از دست داد و خیلی غمگین شد
خودش هم چند تا دختر داره ولی چون همسر مرحومشون یه زن خوب دیگه هم داشت
و رابطه ی اونا باهم خیلی خوب بود الان تو خونه ی یکی از پسرهای همسر دوم شوهر خدابیامرزش زندگی میکنه . هر وقت به اون روستا میریم یه سر بهش میزنم و باهاش حرف میزنم . این گفتگو از بار آخریه که چند هفته پیش بود.
سلام ننه خوبی؟
-: سلام عزیزم! ناجی جونم خوبی مادر؟ چرا اینقد کم پیدایی ننه؟
*: ننه ببخشید دیگه گرفتار دفتر...فرصتم کمه ننه ...هر وقت بیام بهت سر میزنم
-: میدونم ننه منم جویای احوالت هستم همیشه
*: چه خبرا ننه؟؟؟ بهتری خدا رو شکر؟؟
-: چی بگم ننه؟ چه حالی؟ خودت که میدونی گوشام سنگینه این سمعک جدیدم قاطی کرده دوباره...پاهامم درد میگیره مرتب خسته میشم ننه همش تو خونه میشینم
*: خدا شفا بده ننه ...خوب میشی ...تو حیاطم یه کم بیای قدم بزنی دلت وا میشه!!!
-: میگم ننه ناجی من همش به اینا میگم یه چیزی ولی میگن اشتباه میکنی
*: چی ننه جون!!!
-: میگم از یه آدمی که وارده بپرسن خداییش؟؟؟ وقتی ما تلویزیون روشن میکنیم اونا ما رو میبینن دیگه؟؟؟
*: ننه جونم نه نمیبینن تلویزیون فیلمشونو نشون میده ...از پشت شیشه؟؟؟ تویه شهر دیگه نمیبینن ما روکه ننه جون
-: ننه خوب من هر وقت سلام میکنن جوابشونو میدم بعدش اونم احوالمو میپرسه ننه چطو نمیفهمه؟ مگه میشه
( هر چی گفتم دیدم ننه جون باورش نمیشه منم دیگه گیر ندادم گفتم ننه هر جور راحتی همونجوره ...قلب پاک و صافی داره با این سنش نمیشه حالا گیر بدیم به اینکه توضیح زیادی براش بدیم.به قول دخترش ننه دیگه اینو برا خودش باور کرده به حرف ما هم گوش نمیده)

میدونید نکته ی قشنگی که ننه همیشه بهمون توصیه میکنه چیه؟؟؟
همیشه میگه : ننه همیشه لباسای رنگ روشن و قشنگ تو خونه بپوشین حالا چادر مشکیه نمیشه کاریش کرد ولی رنگ تاریک و سیاه نپوشیدا خوب؟؟؟ فقط برا ماه محرم بپوشید
دل آدم میگیره ننه.....
*: چشم ننه جون حرفات درسته حواسم هست
-: ننه عروسکای پارچه ای که برات درست کردم دم دست نذاری مهمون میاد خونت بچه ها خرابش کنن براشون وقت گذاشتما
*: چشم ننه جون حواسم هست گذاشتم تو ویتیرین کمد هیشکی دست بهش نمیزنه
ولی دوباره پارچه خوشگل میارم برام درست کنی خیلی کارت قشنگه
-: باشه ننه بیار برات درست میکنم
*: ننه جون دیگه باید برم کاری نداری؟
-: به سلامت ننه ...مواظب خودت باش زود به زود بیا پیشمون
*: چشم ننه جون خوشحال میشم وقتی میبینمت ...
دستاشو بوسیدم و باهاش خداحافظی کردم اونم طبق معمول هروقت خداحافظی میکنه
یه اشک کوچولویی تو چشماش حلقه میزنه و آدم دلش میگیره از اینکه نمیتونه بیشتر کنارش بمونه و باهاش حرف بزنه.

 
بالا