خودسازی و تهذیب نفس

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
تعریف خودسازی
«خودسازی» به معنای شناخت معارف، ایجاد ملكات و انجام افعالی است كه كمالِ شناخته شده برای «خود» را پدید می‎آورند.
درك ما از خودسازی، وابستگی كامل به شناخت ما از ماهیتِ «خود» و كمال مطلوب آن دارد؛ پس خودشناسی مقدمه اجتناب ناپذیر خودسازی است. «خود» آن چنان كه با كمك درون بینی شناخته شد، موجودی است با مجموعه ای از تواناییها و گرایشها كه كمال آن قرب خداوند است. این كمال از طریق اصلاح روابط مختلف انسان به دست می آید. بنابراین، خودسازی مجموعه اعمالی است كه برای اصلاح روابط خود انجام می دهیم تا به قرب خداوند نایل شویم. دسته ای از این اعمال، كسب شناختهای ضروری برای تقرب به خداوند است و دسته ای دیگر، عمل به وظایف اخلاقی و تكالیف شرعی است. در این قسمت، مراحل و روشهای عام خودسازی را مطرح خواهیم كرد.
اهمیت خودسازی
اهمیت خودسازی امری واضح است، زیرا غایت خودسازی، نجات از هلاكت و توفیق به قرب خداوند است. هر انسان خردمندی كه به خداوند و جهان آخرت اعتقاد دارد و رستگاری انسان را به درستی عقاید و نیكی اعمال و ملكات او می داند، حكم می كند كه تلاش برای رستگاری، یگانه كاری است كه شایسته است همه زندگی وقف آن شود. نجات از عذاب آخرت، جز با خودسازی و تسلط بر خویشتن امكانپذیر نیست. امام صادق ـ علیه السّلام ـ می فرمایند:
من ملك نفسه اذا رغب و اذا رهب و اذا اشتهی و اذا غضب حرّم الله جسده علی النار؛[1]
كسی كه چون نفسش روی می آورد و چون می گریزد و چون شهوت می یابد و چون خشم می گیرد مالك آن است، )و بر آن تسلط دارد( خداوند بدن او را بر آتش حرام می كند.
چیرگی بر نفس كار آسانی نیست. باید با نفس چون دشمن مجاهده كرد:
و اجعَلْ نَفْسَكَ عَدُوّاً تُجاهِدُه؛[2]
نفست را چون دشمنی شمار كه با آن جنگ می كنی.
نفس، دشمن ترین دشمنان است، پس باید هوشیار و آماده در برابرش ایستاد: «اَعْدی عَدُوِّّكَ نَفْسُكَ الَّتی بَینَ جَنْبَیْكَ»[3] نفس دشمن بزرگ انسان است، زیرا فریب بزرگترین دشمن و زیرك ترین دشمن را خورده است. او همنشین و عامل شیطان و دشمن خانگی ماست:
اُوصیكُم بِتَقْوَی اللهِ الَّذی اَعْذَر بما أَنْذَر وَ احْتَجَّ بِما نَهَجَ و حَذَّرَكُم عَدُوّاً نَفَذَ فی الصُّدُورِ خَفِیّاً و نَفَثَ فی الاذان نَجیّاً فَاَضَلّ و أَرْدی، وَ وَعَدَ فَمَنّی، وَ زَیَّنَ سَیِئاتِ الْجَرائِمِ وَ هَوَّنَ مُوبِقاتِ الْعَظائِمِ، حَتّی اِذا اسْتَدْرَجَ قَرینَتَهُ وَ اسْتَغْلَقَ رَهینَتَهُ أَنْكَرَ ما زَیَّنَ وَ اسْتَعْظَمَ ما هَوَّنَ وَ حَذَّرَ ما امَّن؛[4]
شما را به تقوای الهی توصیه می كنم، كه با بیمهایی كه داده جای عذری نگذارده و با راهی كه پیش پا نهاده حجت را تمام كرده و شما را از دشمنی بیم داد كه پنهانی در سینه ها راه یافته، و رازگویان در گوشها می دمد تا آدمی را گمراه كند و تباه سازد و وعده دهد و او را به دام هوس اندازد. زشتی گناهان را در دیده او بیاراید و گناهان بزرگ را كوچك نماید (نشان دهد)؛ هنگامی كه همنشین خود را فریب داد (نفس انسان را فریب داد) و راه گریز را بر او بست، ناگاه آنچه را آراسته بود منكر شد و آنچه را كوچك نموده بود بزرگ داشت و از انجام آنچه ایمنی داده بود بر حذر داشت.
بی جهت نیست كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ جهاد نفس را جهاداكبر خوانده و فاتحان نبرد نظامی را به نبرد بزرگ با نفس فراخوانده است.
زمان خودسازی
خودسازی به عنوان یك فریضه عقلی در همه ادوار زندگی واجب است و در هیچ لحظه ای از عمر نباید آن را ترك گفت؛ زیرا وعید پروردگار وحشتناك و وعده های نعیم او بسیار بزرگ است. سهولت خودسازی، در همه دورانهای زندگی به یك اندازه نیست. كسی كه دوران جوانی را سپری كرده و در میانسالی به گناهِ غفلت خو كرده، به دشواری می تواند كام خود را از لذات حرام محروم سازد. دشوارتر اینكه، خروج او از غفلت كار آسانی نیست و چون غافل است درد خود را نمی داند تا به درمان آن روی آورد. حتی اگر غفلت او را رها كند، توان او در ساختن حال و آینده اندك شده و نمی تواند به راحتی با گذشته خود وداع نماید.
این دشواری را هم عقل گواهی می دهد و هم تجارب مربیان اخلاق و هادیان طریق رستگاری آن را تأیید می كند. روایات نیز به ما اطمینان می دهند كه دوره نوجوانی و جوانی بهترین سالهای خودسازی است.
گواهی عقل به دشوار بودن خودسازی پس از دوره جوانی و سهل بودن آن در دوره نوجوانی و جوانی، از آن روست كه خودسازی متوقف بر شناخت، ایمان و عمل است. و آموختن در سنین پایین آسانتر است. همچنین ایمان در قلب سالم وارد می شود و قلب نوجوان سالم تر و آماده تر است. عمل نیز نیازمند تكرار و تمرین برای پیدایش عادات صحیح است و یافتن مهارت عملی در دوران بعد از جوانی، به آسانی تحصیل نمی شود.
تجارب مربیان اخلاق و مهذّبان نفوس را از زبان نفس مهذّب و روح قدسی امام خمینی ـ قدس سرّه ـ می شنویم:
شما تا جوان هستید می توانید كاری انجام دهید، تا نیرو و اراده جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید؛ ولی اگر در جوانی به فكر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری كار از كار گذشته است. تا جوانید كاری كنید. نگذارید پیر و فرسوده شوید. قلب جوان لطیف و ملكوتی است و انگیزه های فساد در آن ضعیف می باشد؛ لیكن هر چه سن بالا رود ریشه گناه در قلب قوی تر و محكم تر می گردد تا جایی كه كندن آن از دل ممكن نیست.[5]
از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ نقل شده است:
مَنْ تَعَلَّمَ فی شَبابِهِ كان بِمَنْزِلَهِ الرَّسْمِ فی الْحَجَرِ وَ مَنْ تَعَلَّمَ وَ هُوَ كَبیرٌ كانَ بِمَنْزِلَهِ الكِتابِ علی وَجْهِ الْماءِ؛[6]
كسی كه در جوانی بیاموزد )علم او( همچون نقش زده بر سنگ )ماندگار( است و كسی كه در حالی كه پیر است بیاموزد )علم او( همچون نوشته بر آب است.
این روایت بیان می كند كه كسب معارف در جوانی آسانتر و ماندگارتر است. از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است:
اوصیكم بالشبان خیراً فانهم ارق افئده ان الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ. ثم قرأ: «فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ»؛
شما را به نیكی درباره جوانان سفارش می كنم، زیرا آنان قلب نرمتری دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را نوید و انذار دهم پس جوانان با من پیمان بستند، ولی پیران با من مخالفت كردند. سپس این آیه را قرائت فرمود: زمان طولانی بر آنها گذشت و دلهایشان سخت گردید.
این روایت به نرمی دل جوانان تأكید می كند، هر چه قلب نرمتر باشد، پذیرش ایمان سهل تر است. از امام صادق ـ علیه السّلام ـ روایت شده است:
مَنْ قَرَأَ الْقُرآنَ وَ هُوَ شابٌّ مُؤْمِنٌ اِخْتَلَطَ الْقُرآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمهِ؛[7]
كسی كه قرآن را در جوانی قرائت كند، قرآن با گوشت و خون او آمیخته می شود.
این تأثیر ناشی از آمادگی روحی و صفای دل جوان است.
امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ خطاب به فرزند خود می فرمایند:
و انما قلب الحدث كالارض الخالیه ما القی فیها من شیء قبلته. فبادرتك بالادب قبل ان یقسو قلبك و یشتغل لُبُّك؛
و دل جوان همچون زمین ناكشته است، هرچه در آن كشت كنند بپذیرد، پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آنكه دلت سخت شود و خردت سرگرم چیزهای دیگر شود.[8]
امام علی ـ علیه السّلام ـ در این نامه پذیرندگی و صفای دل جوان و آمادگی عقل او را مورد توجه قرار داده و اقدام به تربیت را در این سنین مؤثرتر دانسته است.
مراحل خودسازی
درباره مراحل خودسازی، عارفان مسلمان منازلی را شناسایی و معرفی كرده اند. مراحل گوناگون خودسازی را عارفان «مراحل سلوك» می نامند و در آثار مختلف عرفانی از حدود سی تا صد مرحله را ذكر كرده اند و برخی از آنان این مراحل پرشمار را در چهار مرحله كلی تقسیم كرده اند:
نخست: پیراستن باطن از رذایل نفسانی و خارج شدن از اطاعت شهوت و غضب؛ این مرحله را تخلیه خوانده اند.
دوم: مطابق ساختن اعمال و ظواهر خود با آداب شرعی، یعنی انجام دادن واجبات و ترك محرمات و عمل به مستحبات و ترك مكروهات؛ این مرحله را تجلیه (جلا دادن) نامیده اند.
سوم: آراستن باطن به فضایل و كمالات معنوی و تخلق به اخلاق و صفات الهی؛ این مرحله را تحلیه (آراستن) می گویند.
چهارم: فانی شدن روح از خودی در شهود حق؛ این مرحله را فنا می نامند و آخرین منزل سلوك است.
هر یك از این منازل چهارگانه، در درون خود مراحل و منازلی دارد كه شرح آنها نیازمند مقدماتی درباره معانی مصطلحات عرفانی است و از حدود این نوشته خارج است.
روش كلی خودسازی
برای پیمودن هر یك از مراحل خودسازی، پیش از هر چیز آگاهی و زایل شدن غفلت لازم است. انسان بیدار، می تواند در مبدأ و معاد خویش اندیشه كند و نواقص عمل خویش را در مقایسه با مقصدش دریابد. پس هر كس بیاندیشد و اعمالی را كه انجام داده با هدف خلقتش معارض یابد، باید عزم كند سمت و سوی حركتش را به سوی مقصد حقیقی متوجه سازد و سپس به اقدام روی آورد.
[1] . وسائل الشیعه، ج 11، ص 123.
[2] . همان.
[3] . بحار الانوار، كتاب الایمان و الكفر، باب مراتب النفس عدم الاعتماد علیها، حدیث 1.
[4] . نهج البلاغه، الخطبه 83.
[5] . مبارزه بانفس یا جهاد اكبر، ص 85.
[6] . سفینه البحار، ماده شبب.
[7] . الحیاه، ج 2، ص 164.
[8] . نهج البلاغه، الرسائل، 31.
 
بالا