فضايل اخلاقي چيست؟

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
فضايل اخلاقي چيست؟


مقدمه:
يكي از مسائل اساسي در فلسفه اخلاق اين است كه ملاك و معيار فضيلت اخلاقي چيست و چگونه مي‎توان فعل اخلاقي را از فعل طبيعي بازشناخت. به تعبير ديگر، با توجه به چه ملاكي است كه مي‎توان فعلي را فضيلتي اخلاقي به شمار آورد؟
در مكاتب مختلف بحث هاي فراواني پيرامون شناخت ملاك فضيلت و تمييز فعل اخلاقي از غير آن صورت گرفته و هر مكتب به فراخور مباني فكري خويش معيار خاصي را ارائه داده و جدول مشخصي را براي فضائل اخلاقي ترسيم نموده است در اين گفتار كوتاه ابتدا به برخي از اين نظريات اشاره نموده و سپس ديدگاه اسلام مطرح شد.
آراء مختلف پيرامون معيار فضيلت اخلاقي
از جمله مكاتي كه در باب معيار تشخيص فضيلت اخلاقي اظهارنظر كرده‎اند، از مكاتبي همچون عاطفه‎گرايان، لذت‎گرايان، وجدان گرايان، طرفداران اصالت جامعه، وظيفه گرايان و در دنياي اسلام از مكتب اشاعره و اماميه مي‎توان نام برد.[1]
عاطفه گرايان كه كمال انسان را در خدمت به خلق مي‎دانند، تنها افعالي را كه با انگيزه ديگر دوستي و عاطفه غير خواهي صورت پذيرد فضيلت اخلاقي بر مي‎شمرند و افعالي را كه فقط در جهت تأمين منافع فردي صورت مي‎گيرد را فاقد ارزش اخلاقي مي‎دانند. در نقطه مقابل اين گروه لذت گرايان وظيفه انسان را تحصيل لذت و گريز از رنج دانسته و افعالي را كه در اين راستا صورت مي‎گيرد داراي ارزش اخلاقي مي‎دانند. افرادي نيز همچون كانت تنها افعالي را خوب و فضيلت به حساب مي‎آورند كه از روي احساس وظيفه و تكليف صورت گرفته باشد نه اينكه صرفاً رفتاري ناشي از تمايلات طبيعي انسان باشد برخي مكاتب نيز از زوايهديگري به موضوع نگريسته و براي تمييز فضيلت از رذيلت رجوع به نظر يك قاضي را لازم دانسته‎اند. وجدان گرايان معتقدند وجدان به راحتي و از راه الهام قادر به تشخيص خوب و بد افعال است و جامعه گرايان قضاوت جامعه را ملاك تفكيك فضيلت از رذيلت دانسته‎اند. در كنار اينها از دانشمندان مسلمان اشاعره امر و نهي پروردگار را ملاك خوبي و بدي افعال مي‎دانند در حالي كه اماميه و معتزله به مخالفت با آنان پرداخته و معتقدند عقل انسان داراي ظرفيتي است كه توان درك خوبي و بدي افعال را دارد و اين طور نيست كه تا به فعلي امر نشود آن فعل فاقد مصلحت باشد و امر پروردگار موجب ايجاد مصلحت در آن شود. در نقد معيارهاي ارائه شده از طرف صاحبان اين مكاتب به طور اجمال بايد گفت كه:
اولاً اكثر آنها در تشخيص كمال حقيقي انسان در نقش مؤثر در تعيين ملاك فضيلت دارد به خطا رفته‎اند. لذا اين طور نيست كه صرف خدمت به خلق و يا تحصيل لذت و گريز از رنج و يا انجام عمل بر اساس احساس وظيفه كمال براي انسان باشد، چه بسا عملي داراي سود فردي است اما فضيلت و عبادت است و يا انجام عملي مستلزم رنج فراوان است اما نهايتاً به لذت فراواني منجر مي‎گردد و يا فاقد لذت ظاهري محسوس است و يا انسان در تشخيص وظيفه اشتباه كند علاوه بر اينكه نمي‎توان بدون يك گرايش توحيدي گفت كه شخص مي‎تواند عملي را صرفاً از روي احساس وظيفه و بدون در نظر گرفتن هيچ گونه نفع يا ضرري انجام دهد.
ثانياً اينطور نيست كه قضاوت وجدان بشر و يا جامعه بتواند ملاك تفكيك فضيلت از رذيلت باشد، زيرا در خيلي از موارد مصاديق خوب و بد بديهي نيستند تا وجدان به راحتي آنها را تشخيص دهد علاوه بر اينكه ممكن است وجدان در اثر تربيت ناصحيح در تمييز غلط عمل كند. از طرف ديگر نظر جامعه نيز مورد قبول نيست زيرا پذيرش اين مطلب مستلزم نسبي شدن اخلاق و تبيعت آن از نظر اكثر افراد جامعه است كه با تغيير نظر اكثر فضائل اخلاقي نيز دگرگون شده و رذيلت‎ها تبديل به فضيلت مي‎شوند.[2]
tebyan_ardebil.ir_images_d802a956_68c7_4fc6_8530_cfe282ceb2ef.jpg

ثالثاً: درباره نظر اظاعره نيز بايد گفت كه اين طور نيست كه ملاك خوبي و بدي قبل از امر و نهي خداوند در فعل نباشد و عقل قادر به درك آن نگردد لذا قرآن مي‎فرمايد: «ان الله لا يأمر بالفحشاء»[3] كه بيانگر وجود ملاك حسن و قبح در افعال قبل از امر پروردگار است.
در كنار اين مكاتب برخي ريشههمه فضايل را در دو فضيلت نيك خواهي و عدالت دانسته و تصريح مي كنند اگر ملكه‎اي نفساني را نتوان از اين دو اخذ كرد در واقع آن ملكه يا فضيلت اخلاقي نيست، (مثلاً ايمان،اميد و حكمت كه فضايل ديني و عقلاني‎اند نه اخلاقي) و يا اصلاً فضيلت نيست.[4]
در كنار اين مكاتب برخي ريشه همه فضايل را در دو فضيلت نيك خواهي و عدالت دانسته و تصريح مي‎كنند اگر ملكه‎اي نفساني را نتوان از اين دو اخذ كرد در واقع آن ملكه يا فضيلت اخلاقي نيست، (مثلاً ايمان، اميد و حكمت كه فضايل ديني و عقلاني‎اند نه اخلاقي) و يا اصلاً فضيلت نيست.[5] در سنّت مسيحي نيز گفته مي‎شود كه مسيحيان هفت فضيلت اصلي دارند، سه فضيلت الهياتي، (ايمان، اميد و محبت) و چهار فضيلت انساني (مصلحت انديشي، بردباري، اعتدال و عدالت، افلاطون و ساير فيلسوفان يونان و بسياري از حكيمان مسلمان نيز از چهار فضيلت حكمت، شجاعت و اعتدال به عنوان فضايل مادر و بنيادين نام مي‎برند.[6] چگونگي تعيين معيار فضيلت اخلاقي:
در تعيين فضيلت، ابتداء لازم است به اين مسئله پرداخته شود كه كمال حقيقي انسان در چيست، زيرا در صورتي امري فضيلت به حساب مي‎آيد كه كمالي را بر كمالات انسان بيفزايد و او در راستاي رسيدن به كمال لايق وي ياري رساند، يعني هر فعل و صفتي به هر اندازه كه انسان را در رسيدن به كمال واقعي و نهائي ياري رساند يا زمينه را براي وصول به آن فراهم كند از ارزش اخلاقي برخوردار است. بنابراين مي‎توان چنين نتيجه گرفت كه چون كمال انسان امري واقعي و صفتي وجودي است لذا افعال و صفاتي كه بين آنها و كمال نهايي انساني رابطه علّي و معلولي وجود داشته باشدآن افعال و صفات داراي ارزش اخلاقي بوده و در رديف فضايل اخلاقي محسوب مي گردند. چنانچه مكاتب ديگر نيز به اين امر توجه داشته‎اند امّا در تشخصيص كمال حقيقي انسان به خطا رفته‎اند.
فضائل اخلاقي بر اساس نظام اخلاقي اسلام:
انسان فطرتاً گرايش به سمت كمال دارد و براي رسيدن به كمال مطلق آفريده شده است؛ زيرا هر چه در مسير كمال پيش مي‎رود خواهان بدست آوردن درجات بالاتري از آن است. وجود بي نهايت كمال مطلق، بر اساس تعليم دين اسلام، وجود خداوند متعال است، بنابراين كمال انسان و مطلوب نهائي او در هر چه نزديك‎تر شدن به سرچشمه هستي و قلب پروردگار مي‎باشد. آيات قرآن و روايات معصومين نيز شاهد گويائي بر اين مطلب هستند، خداوند در قرآن كريم بالاترين درجات كمال بنده را لقاء پروردگار و بازگشت به سوي حق معرفي كرده است: «يا ايتها النّفس المطمئنّه ارجعي الي ربّك راضيه فادخلي في عبادي، و ادخلي جنّتي»[7] «اي نفس ممطئن به حضور پروردگارت باز آيه كه تو خشنود و او راضي از توست، در صف بندگان خاص من درآي و در بهشت من داخل شو» «انّ الذين لا يرجون لقاءنا و رضوا بالحيوه الدنيا...»[8] «آنها كه به ديدار ما اميدوار نيستند و به زندگي پست دنيا دلخوش داشته‎اند، آنها از آيات و نشانه‎هاي ما غافلند و به سبب كردارشان در دوزخ جاي مي‎گيرند.»
از همين دوست كه ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ در مناجات‎هاي خويش با پروردگار درخواست تقرّب هر چه بيشتر داشته‎اند ـ امير مؤمنان (ع) در مناجات شعبانيه كه زبان دعاي همه ائمه ـ عليهم السّلام ـ بوده، اينگونه مناجات مي‎كند: «الهي به لي كمال الانقطاع اليك»[9] «معبودا! به من بريدن از همه و پيوستن به خود را عطا كن». و امام سجاد (ع) در مناجات خو دبا خدا اينگونه دعا مي كند: «الهي فاجعلنا ممن اصطفيته لقربك»[10] خدايا مرا از كساني قرار ده كه براي قرب خود برگزيده اي. خدايا ما را به راههايي ببر كه به تو برسيم و ما را در نزديكترين راه هاي ورود به خودت سير و حركت ده...[11].
حال با توجه به اينكه كمال نهايي انسان وصول به مقام قرب الهي است، در نتيجه هر فعل و صفتي كه انسان را در رسيدن به اين مرتبه ياري كند و سبب ارتقاء انسان در مراتب قرب پروردگاري باشد و يا زمينه را براي سير الي الله فراهم نمايد، فضيلت محسوب مي شود.[12] از همين روست كه تمام عبادات اعم از واجب و مستحب در زمره فضائل اخلاقي به شمار مي روند و برخي علماء اخلاق نيز در كتب خود آنها را نيز ذكر كرده اند از جمله مرحوم ملا محمد مهدي نراقي بسياري از واجبات و مستحبات را در زمره فضائل اخلاقي گنجانده است.[13] و در تفسير فضائل اخلاقي اينگونه مرقوم مي دارد: «فضائل الاخلاق من المنجيات الموصله الي السعاده الابديه»[14] كه بنابراين هر آنچه را در وصول انسان به سعادت ابدي كه كمال نهايي آن قرب الي الله است مؤثر باشد، جزو فضائل اخلاقي مي توان به حساب آورد.
در اين ميان به نكته مهم ديگري بايد اشاره كرد وآن اينكه از نگاه قرآن كريم تنها اعمالي داراي ارزش اخلاقي و موجب تقرب انسان به سمت پروردگار هستند كه با انگيزه خداجويانه و براي رضاي خدا صورت گيرد وگرنه صرف صورت عمل كه در قالب خاصي انجام شود، فضيلت محسوب نخواهد شد و نيت تقربب به حق از اساسي ترين معيارها براي ارزشمندي عمل به حساب مي آيد. قرآن كريم نيز در برخي از آيات به اين نكته تصريح نموده است، از جمله در آيه 207 سوره بقره كه در شأن حضرت علي (ع) نازل شد: «و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد»[15] و برخي از مردم كساني هستند كه از جان خود براي تحصيل رضاي پروردگار خويش مي گذرند و خداوند نسبت به بندگان رؤوف و مهربان است. حضرت اگر چه در بستر پيامبر تا جان ايشان محفوظ بماند و اين كار مهم و ارزشمندي بود، اما خداوند ملاك ارزشمند شدن عمل ايشان را شجاعت، شهامت و يا از خود گذشتگي و ايثار به خاطر ديگران، معرفي نمي كند، بلكه كسب رضاي پروردگار به تقرب به او را معيار ارزشمند شدن عمل حضرت مي داند.[16] بنابراين در نظام اخلاقي اسلام، هر آنچه كه موجب تقرب انسان به پروردگار و وصول به كمال مطلق باشد و با انگيزه خداجويانه و كسب رضاي الهي صورت پذيرد داراي ارزش اخلاقي خواهد بود و فضيلت به حساب مي آيد، گرچه ممكن است در دسته بندي فضائل برخي اعم و در برگيرنده فضائل خاص تري باشند.
پي نوشت ها:
[1]. فلسفه اخلاق، محمد تقي مصباح يزدي، ص 71 ـ 86، انتشارات اطالاعات، چاپ ششم، و فلسفه اخلاق، مجتبي مصباح يزدي، ص 60، 77، 85، 91، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) ، هشتم، 1381 ه.ش.
[2]. به همان منابع قبلي مراجعه شود.
[3]. اعراف / 28.
[4]. الميزان، ج 1، ص 371، 372، علامه طباطبايي، مؤسسه الاعلمي، بيروت، 1417 چاپ اول.
[5]. الميزان، ج 1، ص 371، 372، علامه طباطبائي، مؤسسه الاعلمي، بيروت، 1417، چاپ اوّل.
[6]. فلسفه اخلاق، ص 15، استاد محمد تقي مصباح يزدي، چاپ و نشر بين الملل، چاپ اوّل، 1381.
[7]. فجر/ 27 ـ 30.
[8]. يونس/ 7 ـ 8.
[9]. مفاتيح الجنان، اعمال ماه شعبان، مناجات شعبانيه، شيخ عباس قمي (ره).
[10]. همان، مناجات خمس عشر، مناجاه المحبين.
[11]. همان، مناجاه خمس عشر، مناجاه المريدين.
[12]. فلسفه اخلاق، محمد تقي مصباح يزدي، ص 184، فلسفه اخلاق، مجتبي مصباح، ص 140.
[13]. جامع السعادات، محمد مهدي نراقي، چاپ سوم، مطبعه النجف، النجف الاشرف، 1383 هـ ق، مثلاً در جلد دوم، خمس، زكات، صدقات و امر به معروف... را در زمره فضائل اخلاقي ذكر نموده است.
[14]. همان، ج 1، ص 9.
[15]. بقره/207.
[16]. مجله پژوهشهاي قرآني، ش 11 و 12، ص 85 (جمعي از محققين) دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1376 چاپ اول.
به قلم: مهدي رحيمي
منبع: مرکز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

فضایل اخلاقی (عفت)

عفت در لغت، خود نگهداری و پدید آمدن حالتی برای نفس است كه به وسیله آن از افزون طلبی قوه شهوانی و از آنچه كه حلال و زیبا نیست، میشود و در اصطلاح علم اخلاق به معنی خویشتنداری در برابر تمایلات افراط گونه نسبت به لذتهای مادی و نفسانی، كه نقطه مقابل شهوت است، گفته میشود.
عفت یك عامل بازدارنده از حركات مضر و زیانبار و كنترل كنندهای است كه انسان را در مقابل انواع شهوتها و تمایلاتی چون شهوت جنسی، مالی، و... باز میدارد و از این جهت یك ضرورت و خصلت لازم برای انسان به حساب میآید و باعث اعتبار و بالا رفتن ارزش و بهاء انسان میگردد.
عفت زیربنای علم اخلاق است زیرا علمای اخلاق زیر بنای اخلاق نیك را چهار چیز شمردهاند: حكمت، شجاعت، عدالت و عفت.
در تفكر اسلامی عفت شامل منزه بودن و پاكی دست و زبان و شكم و دامن از هر گونه عیب و بدی است لذا عفت معنای عامی داشته و تمامی امور نفسانی را شامل میشود، مانند: پاكی چشم، پاكی زبان، ... و منحصر به پاكدامنی نیست ولی در فرهنگ اجتماعی ما مسئله عفت بیشتر در پاكدامنی زن و مرد مطرح است.
در روایات، از عفت و پاكدامنی، به بالاترین شرافتها، نتیجه عقل، برترین عبادت، كمال نعمت و به معنای خویشتنداری در كردار و گفتار تعبیر شده است، امام علی علیهالسلام میفرماید:
«مجاهدی كه در راه خدا به شهادت میرسد پاداشش از كسی كه توان انجام گناه را دارد ولی خود را كنترل میكند و عفت به خرج میدهد بیشتر نیست. انسان پاك نزدیك است فرشتهای از فرشتگان گردد. چرا چنین نباشد، در حالی كه انسان عفیف در جهاداكبر به پیروزی رسیده، ولی مجاهد فی سبیل الله، پیروزی را در جهاد اصغر به دست آورده است».
تنها دین نیست كه ما را به عفاف و پاكدامنی فرا میخواند، بلكه این ندا از درون آدمی نشأت میگیرد، كه دین نیز آن را تأیید می نماید. غیرت، جوان مردی و كرامت نفسانی همگی انسان را به عفاف دعوت میكنند كه طبق روایت، عفت و پاكدامی اصل جوانمردی است علاوه بر این، هویت انسان در سایه قوام عفاف آشكار میگردد، از این رو از متون دینی نیز میتوان دریافت كه رابطهای معقول و منطقی بین رشد عفاف و عقل وجود دارد و تعاملی متقابل بین این دو برقرار میباشد، به همین جهت امام علی علیهالسلام میفرماید:
«هر آن كس كه عقل دارد، عفاف میورزد، زیرا منشأ هر دو صفت، حركت به سوی تعادل و پرهیز از افراط و تفریط است».

دامنه عفاف
بررسی ابعاد مختلف عفاف و گستره آن در شئونات فردی و اجتماعی دامنه وسیعی دارد كه با استفاده از قرآن و سنت به چند مورد اشاره میكنیم:
1-عفت در فكر: عقل یكی از عوامل مؤثر در تعدیل خواهشهای نفسانی و رام كردن غرایز بشری است، هر چه تفكر انسان متعادل شود و با فطرت كمال جویی او (خالی از هر گونه زشتی) بیشتر منطبق باشد سریعتر راه تكامل را میپیماید، عقل انسان به میزان عفت و قناعتش سنجیده میشود.
2- عفت در نگاه: چشم دروازه دل است و آنچه از این دریچه وارد وجود شخص میشود گاهی او را به سعادت و گاهی به شقاوت میكشاند، لذا عفت در نگاه توصیه شده كه انسان خود را از نگاههای آلوده برحذر دارد، افراد چشم چران دچار اضطراب و نگرانی هستند كه به دنبال آن طمع هوس آلود باعث رسوایی ایشان میشود.
3- عفت در معاشرت: از دیدگاه اسلام مشاركت اجتماعی زنان و تعامل و ارتباط بین زن و مرد در اجتماع داری آدابی است كه آن را عفت اجتماعی مینامند (كه پرهیز از خلوت و گفتگوهای فتنهانگیز و دست دادن و استعمال عطر و.... از آن جمله آنهاست).
4-عفت در زینت: تمایل انسان به زیبایی و جمال با سرشت آمیخته شده ولی این حس نباید از حد اعتدال خود تجاوز كند. افراط در آن، تجملگرایی و خودآرایی و بیعفتی را به دنبال دارد كه عوارض نامطلوبی را دارد.
5- عفت در كلام: كه هر گونه گفتار باطل و بیهوده و گناهآلود و مخالف حق را نفی میكند و همچنین هر گونه ناز و غمزه در كلام و تغییر صدا كه افراد شهوت ران را به فكر گناه میافكند، مردود میداند.
6- عفت در ستر (حجاب): قرآن، عفت در ستر را گاهی پوشاندن اعضاء و ستر عورت و حفظ بدن و گاهی وسیله، احترام و شخصیت زن و بازدارنده از دستبرد آزار مزاحمان معرفی میكند.

آثار و نتایج عفت ورزی
1- استحكام خانواده و پاكی نسل انسان: اگر عفاف در جامعه كاملاً رعایت شود روابط جنسی به محیط خانواده محدود شده، ثبات و استحكام خانواده بیشتر میشود و باعث شناخته شدن نسلها و تقویت و پیوند بین زن و شوهر میشود.
2- آرامش روانی و تمركز حواس: عفاف، باز دارنده بسیاری از التهابات و هیجانات روحی است چنانچه رعایت آن از انحراف فكر و ذهن كاسته و حواس افراد را متوجه ارزشهای واقعی مینماید.
3-سلامت جامعه و فرد: حضور زنان و مردان در صورتی كه موجب تحریك و شائبه نباشد جامعه را استوار و مستحكم كرده و زمینه پیشرفت آن جامعه را فراهم میسازد و فرد نیز از بسیاری از آلودگیهای جسمی در امان میماند.
و همچنین عفت موجب تزكیه اعمال، تضعیف و كاهش شهوات، سبك شدن بار گناهان، عزت یافتن، بالا رفتن قدر و منزلت نزد خداوند و مایه حفظ آبرو میشود كه شخصیت هر فردی در گرو حفظ این سرمایه والای انسانی است.

راههای ترویج عفاف
طبق روایات وارده از معصومین علیهالسلام بهترین عواملی كه برای پدید آمدن عفت در وجود انسان كمك میكنند عبارتند از: تقویت ایمان، چشمپوشی از گناه، كثرت یاد مرگ، تهدید نفس به عذاب الهی، توكل و استعانت از خداوند، قناعت ورزیدن و راضی بودن به اندازه احتیاجات و ضروریات زندگی و در جامعه نیز دادن آگاهی فرهنگی و اجتماعی به مردم و معرفی الگوهای مناسب و تسهیل در امر ازدواج و جلوگیری از مفاسد اجتماعی و.... را میتوان نام برد.
امروزه بشریت علیرغم دستیابی به تكنیك و تمدن در پدیده شوم ابتذال و بیبندوباری، سخت حیران و سرگردان است كه باعث دستیابی سردمداران استكبار جهانی به اهداف سیاسی و اقتصادی خود شده است، در یك جمله میتوان گفت: همه بیعفتیهای موجود در دنیای امروز تحقیر كردن اصول عفاف و تقوای در امور جنسی است.
پس این سرمایه ارزشمند پیوسته نیاز به پرورش دارد و تعقل و اندیشه و حلم و علم، مایه فزونی آن میگردد صیانت و حفاظت از ارزشها به عهده عفتی نهاده شده است كه در سایه سار صفات كمال، بارور میشود.


منابع:
1)راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن، ص 573.

2)طریحی؛ مجمع البحرین، ج 1، ص101.
3)شرتونی لبنانی؛ اقرب الموارد، ج 2، ص 803.
4)قریشی، سیدعلی اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، چاپ 13، ج 5، ص 18.
5)دكتر معین، فرهنگ فارسی معین، ج 2، ص 207.
6)مكارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب علیهالسلام ، 1381ش، چاپ دوم، ج 2، ص 284.
7)طبرسی، نورالله، پرواپیشگان، شرق، 1383، چاپ اول، ص 129.
8)كلینی، اصول كافی، تهران، فرهنگ اهل بیت علیهالسلام ، ج 2، ص 79.
9)ریشهری، محمد، میزان الحكمه، بیروت، دارالحدیث، ج 6، باب عفت.
10)غررالحكم، ج2، ص611.
11)عامری، حمیده، گستره عفاف به گستردگی زندگی، فصلنامه كتاب زنان، ش 12، ص 110.
12)برگرفته از: ریشهری، محمد، میزان الحكمه، بیروت، دارالحدیث، ج 6، باب عفت.
13)شیروانی علی ترجمه رساله حقوق امام سجاد علیهالسلام ، قم، دارالفكر، 1382ش، چاپ اول، ص 33.
14)غررالحكم،ماده عفت به نقل از راه روشن، آشنایی با حكمتهای نهجالبلاغه، م ر جویباری و جمعی از نویسندگان، قم، نسیم، فردوس، 1385ش، چاپ چهارم، ص 181.
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

(ادب)


از قیمتی ترین سرمایه ها و میراثهای حیات آدمی «ادب» است،
حتی بالاتر از ثروت و سرمایه است (ادب مرد، به ز دولت اوست).
در بر خورد ها چیزی به زیبایی و جذابیت ادب نمی رسد. باید آن را آموخت، به كار بست تا روابطی سالم و احترام آمیز و پایدار میان افراد، حاكم شود. اما همین واژه متداول و مشهور، گاهی تعریفی ناشناخته و حدّ و مرزی مبهم دارد. ازاین رو مناسب است كه بر مفهوم و جایگاه و شرایط آن، تأملی مجدد داشته باشیم و بدانیم كه به راستی «ادب چیست؟»
ادب چیست؟
این صفت كه سر مایه ارزشمند رفتاری انسان و رسالت پدر و مادر و مربی است بر چه پایه هایی استوار است؟ آیا یك خصلت درونی است؟ آیا رفتاری اجتماعی است یا حالتی روحی؟ رمز اینكه انسان ازافراد مؤدب، خوشش می آید چیست؟
وقتی سخن از«ادب» به میان می آید، نوعی رفتار خاصّ و سنجیده با افراد پیرامون (از كوچك و بزرگ و آشنا و بیگانه) در نظر می آید. این رفتار كه از تربیت شایسته نشأت می گیرد، به نحوه سخن گفتن، راه رفتن، معاشرت، نگاه، در خواست، سؤال، جواب و ... مربوط می شود.
ادب، هنری آموختنی است. می توان گفت:«ادب، تربیت شایسته است»، خواه مربی، پدر و مادر باشد، یا استاد و مربی.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: پدرم مرا به سه نكته ادب كرد... فرمود: هر كس با رفیق بد همنشینی كند، سالم نمی ماند و هر كس كه مراقب و مقید به گفتارش نباشد پشیمان می گردد و هر كس به جاهای بد، رفت و آمد كند، متهم می شود: «ادبنی ابی بثلاث... قال لی:یا بنی! من یصحب صاحب السوء لا یسلم و من لا یقید الفاظه یندم ومن ید خل مداخل السوء یتهم.»[1]
آنچه در این حدیث مطرح است، ضابطه داشتن « دوستی» و «گفتار» و«معاشرت» است. دوست داری با تو چگونه رفتار كنند؟ نام و لقب زشت بر تو نگذارند؟ مگر نَه اینكه از توهین و تحقیر و استهزای دیگران نسبت به خودت ناراحت و رنحیده می شوی؟ مگر نه اینكه دوست داری در جمع مردم، مورد تكریم و تشویق و توجه قرار گیری؟ یكی از نكات مهم مربوط به معاشرت، آن است كه آنچه را درباره خود نمی پسندی، در باره دیگران هم روا ندانی و آنچه نسبت به خویش دوست می داری، برای دیگران هم بخواهی و آنچه را در كار دیگران زشت می شماری، برای خود نیز زشت بدانی. اگر از كارهای ناپسند دیگران انتقاد می كنی، همان كارها و صفات در تو نباشد. این نوعی «خود ادب كردن» است و كسی به این موهبت دست می یابد كه از فرزانگی و هوشیاری و عقلانیّتی تیز و بصیر برخوردار باشد. به فرموده حضرت امیر (علیه السّلام):
«كفاك ادبا لنفسك اجتناب ما تكرهه من غیرك»؛[2]
در ادب كردن تو نسبت به خویشتن، همین تو را بس كه آنچه را از دیگری ناپسند می بینی از آن پرهیز كنی.
هر كس حدّ و مرز خود را بشناسد و از آن فراتر نرود، دارای ادب است. بی ادبی، نوعی ورود به منطقه ممنوعه و پایمال كردن حدّ و حریم در برخورد هاست. این سخن بلند علویّ را هم در این زمینه بخوانیم كه فرمود:
«افضل الادب ان یقف الانسان علی حده و لا یتعدیّ قدره»؛[3]
برترین ادب، آن است كه انسان بر سر حدّ و مرز و اندازه خویش بایستد و از قدر خود فراتر نرود. ادب، به خودی خود یك ارزش اخلاقی و اجتماعی است و ارزش آفرین، هم برای فرزندان، هم برای اولیاء كه تربیت كننده آنانند.
ادب در هر كه و هر كجا باشد، هاله ای از محبت و مجذوبیت را بر گرد خود پدید می آورد و انسان با ادب را عزیز و دوست داشتنی می كند.
ادب، خودش یك سرمایه است و هر سر مایه ای بدون آن بی بهاست.
مدالی است بر سینه صاحبش كه چشمها و دلها را خیره و فریفته می سازد.
آراستگی هر چیزی به چیزی است.
آن گونه كه علم، با حلم آراسته می گردد،
وشجاعت، با گذشت و عفو زینت می یابد،
و ثروت، با انفاق و بخشش، ارزش پیدا می كند،
حسب و نسب هم با ادب، ارج می یابد. شرافت نسب و اعتبار خانوادگی و آبرو و وجهه اجتماع، بدون داشتن ادب، آرایشی سطحی بر چهره‎ای زشت است. این سخن حضرت علی(علیه السلام) است كه:
«لاشرف‎مع‎سوءالادب»؛
با بی ادبی؛ هیچ شرافتی نیست.
كسی كه بی اصل و تبار و نسب و حسب باشد، اگر ادب داشته باشد، شرافت می یابد.ادب حتی نسب و تبار نامناسب را هم می پوشاند. كلام امیرالمؤمنین( علیه السلام) چنین است:
«حسن‎الادب‎یستر‎قبیح النّسب»[4]
نشانه ها و جلوه ها
هر یك از ادب و بی ادبی نشانهایی دارد. شناخت ادب هم جز با توجه به نمودهای بی ادبی میسر نمی گردد. این نمودها و نشانه ها و علایم، هم در گفتار نمایان است، هم در رفتار و برخورد.
اگر عاقلانه زیستن و متانت در گفتارو وقار در رفتار، نشانه ادب است. بی خردی، گفتار زشت، بددهانی، تند خویی زشت گویی، دشنام و توهین، سبكسری و خیره سری، لجاجت و عناد و ... هم بی ادبی است.
اگر كنترل دوستیها و معاشرتها ادب است، بی ادبی یعنی رفت و آمد با افراد ناباب و بی دقتی در گزینش دوستان و بی تعهدی در مجالستها و رفاقتها. آنكه زشت گفتار و بد زبان است، به تعبیر حضرت علی( علیه السلام) از ادب بی بهره است: «لا ادب لسیی النطق.» [5]
كسی كه در برخورد با افراد، حاضر نیست از آنان با عظمت و تكریم یاد كند و مدام به استهزاء دیگران و غیبت آنان مشغول است، آنكه یاوه دیگران را با یاوه و دشنامشان را با دشنامی زشت تر پاسخ می دهد، آنكه در مجالس و محافل و صفها، رعایت حق دیگران و نظم و مقررات و سكوت و نوبت را نمی كند، آنكه حاضر نیست به حرف دیگران گوش دهد، كسی كه در گفتگو و بحث، داد می زند، گلو پاره می كند و جانب انصاف و حق را مراعات نمی كند، آنكه ... اینها همه نشانه هایی از فقدانِ ادب است.
ار آن سو، مراعات آداب در خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن یا لخت بودن، خلال كردن، دهن درّه، سرفه، عطسه و ... نشان ادب است. بی ادبی، بی اعتنایی به حقوق و شخصیت و حرمت انسانهاست . اگر كسی هنگام عطسه، آب دهان به سفره و صورت بیفكند، یا به طرز مشمئز كننده ای غذا بخورد، یا به جای تقدیم دو دستیِ نامه و وسیله و ابزار، آن را پرت كند یا حتی یك دستی بدهد، یا هنگام مطالعه شما، سر و صدا كند، یا هنگام خلوت، سر زده وارد اتاقتان شود، و اجازه ورود نگیرد، اینها نمونه هایی از مراعات نكردن ادب اجتماعی است.
جالب این است كه اسلام برای همه این موارد، دستور العمل دارد. «تربیت اسلامی» و اخلاق مكتبی، همه دستورها و«یابد» و «نباید» هایش، «ادب آموزی» است. كسی كه پای بند تعالیم دین نباشد، از حوزه ادب به وادی بی ادبی پای نهاده است.
ادب از كه آموزیم؟
رفتار نیك دیگران، بر انسان تأثیر مثبت می گذارد. این امری روشن و طبیعی است. ناپسندیهای اخلاقی مردم نیز تأثیر سوء می گذارد. این هم عادی است. هنر انسانهای فرزانه و هوشمند آن است كه از رفتارهای ناپسند دیگران هم عبرت و درس می آموزند.
هم نیكان الگوی نیكی اند، هم بدان سر مشق بدی برای غافلان. امام عاقلتر كسی است كه از بدیهاراه خوبیها را می آموزد. این همان حكمتِ لقمانی است كه از فرزانگی او سر چمشه می گیرد. به قول سعدی:
«لقمان را گفتند: ادب از كه آموختی؟ گفت: از بی ادبان، كه هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز كردم.»[6]
و اگر جز این بود، لقمان به لقبِ «حكیم» مشهور نمی شد. آری... ادب آموختن از بی ادبان. همچنان كه باید كم حرفی را از ورّاجان پر حرف و بیهوده گوی الهام گرفت. بزرگواری و كرامت نفس را هم باید از زشتیِ كارِ تنگ نظران و خسیس طبعان فرا گرفت. هیچ كس از زشتی و بدی، خوشش نمی آید. پس چرا ما خود را از آن پاك نسازیم كه محبوب شویم؟ اگر از زشتیهای دیگران، آموختیم كه به خوبیها روی آوریم، «استاد اخلاقِ» ما در درون خودمان نهفته است. این روش، شیوه آموخته از امیر مؤمنان (علیه السّلام) است كه فرمود:
«اذا رأیت فی غیرك خلقا ذمیماً فتجنب من نفسك امثاله»؛[7]
هر گاه در دیگری اخلاق ناپسندی را دیدی، بپرهیز كه آن گونه رفتار در خودت نباشد!
عیسای مسیح هم همین روش را داشت. از او پرسیدند: چه كسی تو را ادب آموخت؟فرمود: كسی مرا ادب نكرد. من، زشتی جهل را دیدم و از آن پرهیز كردم. [8]
نشست و بر خاست و انس و معاشرت با افراد مؤدب، خلق و خوی و رفتارمان را به زینت «ادب» می آراید.
از ادب پیامبر (صلی الله علیه و اله)
رسول اكرم (صلی الله علیه و اله) كه اسوه ایمان و الگوی اخلاق و ادب و رفتار نیكو است، خود را ادب كرده پرودگار دانسته و می فرماید: «ادبنی ربی فاحسن تأدیبی»؛[9]
پروردگارم مرا ادب كرد و نیكو ادب كرد!
«سیره پیامبر»، یك كتابِ ادب آموزی است. رفتار پیامبر، نمونه عالی اخلاقی و معاشرت و الاست. وبه چند نمونه از ادبِ برخورد پیامبر با دیگران اشاره می كنیم:
رسول خدا با هر كس رو به رو می شد، سلام می داد، هم به كوچك، هم بزرگ.[10]
هیچ گاه پای خود را پیش كسی دراز نمی كرد. هنگام نگاه، به صورت كسی خیره نمی شد، با چشم ابرو به كسی اشاره نمی كرد، هنگام نشستن، تكیه نمی داد.[11]
وقتی با مردم دست می داد و مصافحه می كرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمی كشید، تا طرف مقابل دست خود را بكشد.[12] هیچ خوراكی را مذمّت نمی كرد. به هیچ[13] كس دشنام و ناسزا نمی گفت و سخن ناراحت كننده ای بر زبان نمی آورد و بدی را با بدی پاسخ نمی گفت.
[1] . بحارالانوار، ج 75، ص261.
[2] . میزان الحكمه، ج 1، ص 72.
[3] . غررالحكم.
[4] . همان.
[5] . همان.
[6] . گلستان سعدی، باب 2، حكایت 20.
[7] . میزان الحكمه، ج 1، ص 70، حدیث 374.
[8] . ما ادبنی احد رأیت قبح الجهل فجانبته(بحار الانوار، ج 14، ص 326).
[9] . میزان الحكمه، ج 1، ص 78.
[10] . سنن النبی، علامه طباطبایی، ص 41، 43و75.
[11] . همان، ص 45، 46، 47، 73 و61.
[12] . همان، ص 41 و47.
[13] . همان.
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

احترام به علما و اساتید
ارزش علم و دانش در قرآن:


یكی از ارزشهای اسلامی در قرآن، «علم و دانش» است.
«... هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ...»
[1] «آیا دانایان و نادانان با هم برابرند؟».
آیا كسانی كه در تحصیل فضایل و آگاهیهای مفید و مؤثر در كمال خویش گام بر میدارند، با گروهی كه از حیات جز خواب و خوراك و... چیزی نمیدانند برابرند؟
شكی نیست كه برتری و ارجحیت، همانا از آن كسانی است كه در راه تحصیل علم گام بر میدارند، و ساعتهایی را به تعلیم و تعلم سپری میسازند و از دیار جهالت و لو چند قدم در شبانه روز به سوی عالم علم و نور، هجرت میكنند:
آن را كه فضل و دانش و تقوا مسلّم است
هر جا قدم نهد قدش خیر مقدم است
در پیشگاه علم مقامی عظیم نیست
از هر مقام و مرتبهای علم، اعظم است
جاهل اگر چه یافت تقدّم مؤخر است
عالم اگر چه زاد مؤخّر مقدّم است
جاهل به روز فتنه ره خانه گم كند
عالم چراغ جامعه و چشم عالم است

در دین مقدس اسلام و سیره عملی پیامبر و اهل بیت همواره بر تكریم علما و دانشمندان دین تأكید شده است. چنانكه امام موسی كاظم ـ علیه السّلام ـ فرمود: «عَظِّمِ الْعالِم لِعِلمِهِ وَدَعْ مُنازَعَتَهُ[2]؛ عالم را به جهت علمش تعظیم و احترام كن و با او منازعه منما.»
امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «مَنْ وَقَّرَ عالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ
[3]؛ كسی كه به عالمی احترام نماید، به خدا احترام نموده است.»
پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «اَكْرِمُوا الْعُلَماءَ فَاِنَّهُمْ وَرَثَهُ الْأَنْبِیاءِ فَمَنْ أَكْرَمَهُمْ فَقَدْ اَكْرَمَ اللهَ وَرَسُولَهُ
[4]؛ دانشمندان را گرامی دارید كه آنها وارثان پیامبرانند و هر كه آنان را احترام نماید، خدا و رسولش را احترام نموده است.»
انگیزه تكریم علما
این همه تكریم و احترام نسبت به عالمان در فرهنگ دین، بدین جهت است كه آنان انسانهای متعهد، راهنمای مردم، مخالف بدعتها، پاسدار اندیشههای ناب، طرفدار حقوق محرومان، روشن كنندهی چراغ امید در دل آنان و... هستند و گرنه، این همه تكریم برای كسانی كه از تعهد و مسئولیت بهرهای نبردهاند معنا ندارد. كسی كه اندك آشنایی با تاریخ حوزهها داشته باشد، میداند كه تنها عالمان الهی بودهاند كه از میان مردم برخاستهاند و همراه آنان زندگی كردهاند و در غم و شادی شریك آنان بودهاند و هر جا خطر و دشواری بوده است، خود را سپر بلا نموده و از شرافت و عزت مردم دفاع كردهاند. اینها و صدها ویژگی دیگر، زمینهی تجلیل و تكریم از علمای صالح و راستین را فراهم نموده است.

چگونه به علما احترام كنیم؟

1ـ با تكذیب نكردن آنان:

گفتهی علما را به مجرد اینكه با فكر و عقیدهی شما جور در نمیآید، تكذیب نكنید.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: در برابر عالم زیاد نگویید كه «قال فُلان و قال فُلان خلافاً لقوله[5]؛ فلان عالم چه فرموده و فلان عالم دیگر چه مطلبی بر خلاف گفتهی شما فرموده است.»
2ـ با خدمت كردن به آنان؛

علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «إذا رَأَیْتَ عالِماً فَكُنْ لَه خادِماً[6]؛اگر عالمی را دیدی به او خدمت كن.

3ـ با دیدار و زیارت آنان:

پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: «مَنْ زارَ الْعُلَماء فَقَدْ زارَنِی وَ مَن جالَس الْعُلَماء فَقَد جالَسَنِی وَ مَنْ جالَسَنِی فَكَأَنَّما جالس رَبِّی[7]؛ كسی كه به دیدن علما برود، گویا به دیدن من آمده و كسی كه همنشین علما شود، گویا همنشین من شده و كسی كه همنشین من باشد، گویا همنشین خداوند و مأنوس با اوست».
و در روایت دیگر، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: «زیارت كردن علما نزد خدا محبوبتر است از هفتاد حج و عمره مقبول و خداوند هفتاد درجه، مقام زائر علما را بالا میبرد و رحمتش را بر او نازل میكند.»[8]

4ـ بیشتر شنیدن:

امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: «إذا جَلَسْتَ إلی عالِم فَكُنْ عَلی اَنْ تَسْمَعَ أحْرص مِنْكَ عَلی أن تَقُول[9]؛ هرگاه با دانشمندی همنشین شدی، سعی كن بیشتر از آنكه سخن بگویی، گوش كنی.»
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

اخلاص

به معنی «خالص كردن، ویژه كردن، ارادت صادق داشتن ...» است.
[1]
بر اساس این معنی، مخلص كسی است، كه طاعات عبادات و تمامی اعمال صالح خود را از هرگونه آلودگی و آمیختگی به غیر خدا خالص كرده ، انگیزه ای جز تقرّب به درگاه خدا ندارد. از این رو، فقط به او دل می بندد و تعریف و تكذیب دیگران، در نظرش یكسان است و هدف از عبادت، جلب رضایت خالق است نه كس دیگر.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این باره فرمود:
«العباده الخالصه أن لا یرجو الرّّجل إلاّ ربَّهُ، و لا یخاف إلا ذنبه»
[2]
عبادت خالص آن است كه مرد جز به پروردگارش امیدوار نبوده و جز از گناه خویش نهراسد.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لا یصیر العبد عبداً خالصاً لله عزََّوجلَّ حتّی یصیر المدح و الذَّمُّ عنده سواء ً...»
[3]
انسان، بنده خالص خدای بزرگ نمی شود تا اینكه تعریف و تكذیب (دیگران) در نظرش یكسان باشد.
ارزش و اهمّیّت اخلاص
اخلاص، معیار ارزش عبادت، مقامی از مقامات مقرّبان الهی و هدف دین است. هر كس آن را یافت، موهبتی الهی نصیبش گشته كه به وسیله آن به مقامات بزرگی خواهد رسید. چرا چنین نباشد، در حالی كه خداوند متعال، بندگانش را به آن امر كرده، می فرماید:
«فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ»
[4]
خدا را بخوانید، در حالی كه تنها برای او در دین اخلاص می ورزید، اگر چه كافران را ناخوش آید.
در سخنان پیشوایان معصوم، تعابیر گوناگونی، از قبیل بهترین عبادت، ثمره عبادت، غایت دین، عبادت مقرّبان الهی و مانند آن دربار فضیلت اخلاص آمده است. در اهمیت اخلاص همین بس كه شرط قبولی عمل است و اگر در عملی موجود نباشد، بی هدف و بی نتیجه خواهد بود. از این رو، علی ـ علیه السلام ـ فرمود:
«من لم یصحب الإخلاص عمله لم یقبل»
[5]
عمل هر كس كه با اخلاص همراه نباشد، قبول نمی شود.

 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

حسن خلق

دو معنا دارد: معنای عام ومعنای خاص.
[1]
حسن خلق به معنای عام عبارت است از مجموعه خصلت های پسندیده ای كه لازم است انسان روح خود را به آنها بیاراید.
حسن خلق به معنای خاص عبارت است از خوشرویی، خوشرفتاری، حسن معاشرت و برخورد پسندیده با دیگران. امام صادق ـ علیه السلام ـ در بیان حسن خلق به معنای خاص فرمود:
«تُلَیِّنُ جانِبَكَ وَ تُطَیِّبُ كَلامَكَ وَ تَلْقی اَخاكَ بِبِِشرٍ حَسَنٍِ»
[2]
حسن خلق آن است كه برخوردت را نرم كنی و سخنت را پاكیزه سازی و برادرت را با خوشرویی دیدار نمایی.
در كتاب های اخلاق و روایات اسلامی هر جا سخن از حسن خلق است، اغلب مراد، همین معنای دوم است.

جایگاه حسن خلق در اسلام

دین مقدس اسلام، همواره پیروان خود را به نرمخویی و ملایمت در رفتار با دیگران دعوت می كند و آنان را از درشتی و تندخویی باز می دارد. قرآن كریم در ستایش پیغمبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید:
«اِنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ»
[3]
بدرستی كه تو به اخلاق پسندیده و بزرگی آراسته شده ای.
حسن خلق و گشاده رویی از بارزترین صفاتی است كه در معاشرت های اجتماعی باعث نفوذ محبت شده و در تأثیر سخن اثری شگفت انگیز دارد. به همین جهت خدای مهربان، پیامبران و سفیران خود را انسان هایی عطوف و نرمخو قرار داد تا بهتر بتوانند در مردم اثر گذارند و آنان را به سوی خود جذب نمایند. این مردان بزرگ برای تحقّق بخشیدن به اهداف الهی خود، با برخورداری از حسن خلق و شرح صدر، چنان با ملایمت و گشاده رویی با مردم رو به رو می شدند كه نه تنها هر انسان حقیقت جویی را به آسانی شیفته خود می ساختند و او را از زلال هدایت سیراب می كردند، بلكه گاهی دشمنان را نیز شرمنده و منقلب می كردند.
مصداق كامل این فضیلت، وجود مقدّس رسول گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ است. قرآن كریم، این مزیّت گرانبهای اخلاقی را عنایتی بزرگ از سوی ذات مقدس خداوند دانسته، می فرماید:
«فَبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَو كُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لانْفَضوُا مِنْ حَولِكَ»
[4]
در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرمخو شده ای و اگر خشن و سنگدل بودی، از گردت پراكنده می شدند.
بسیار اتفاق می افتاد كه افراد با قصد دشمنی و به عنوان اهانت و اذیّت به حضور ایشان می رفتند ولی در مراجعت مشاهده می شد كه نه تنها اهانت نكرده اند بلكه با كمال صمیمیت اسلام را پذیرفته و پس از آن، رسول اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ محبوبترین فرد در نزد آنان به شمار می رفت.
ارزشی كه اسلام برای انسان خوشرفتار قائل است، تنها به مؤمنان محدود نمی شود، بلكه غیر آنان نیز اگر این فضیلت را دارا باشند، از مزایای ارزشی آن بهره مند می شوند. در تاریخ چنین آمده است:
علی ـ علیه السلام ـ از سوی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ مأمور شد تا با سه نفر كه برای كشتن ایشان هم پیمان شده بودند، پیكار كند. آن حضرت، یكی از سه نفر را كشت و دو نفر دیگر را اسیر كرد و خدمت پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ آورد. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اسلام را بر آن دو عرضه كرد و چون نپذیرفتند، فرمان اعدام آنان را به جرم توطئه گری صادر كرد. در این هنگام جبرئیل بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نازل شد و عرض كرد: خدای متعال می فرماید، یكی از این دو نفر را كه مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو كن، پیامبر نیز از قتل او صرف نظر كرد، وقتی علّت عفو را به فرد مزبور اعلام كردند و دانست كه به خاطر داشتن این دو صفت نیكو مورد عفو الهی واقع شده، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ درباره اش فرمود:
او از كسانی است كه خوشخویی و سخاوتش او را به سمت بهشت كشانید.
[5]
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

اعتدال

از ریشه عدل، به معنی میانه گیری ما بین دو حالتِ یك چیز از نظر كمّی و كیفی و تناسب برقرار كردن میان آن دو است، چنانكه به روزها و شب های بهاری و پاییزی كه اندازه یكدیگرند، «اعتدال بهاری و پاییزی» گفته می شود.
[1]
برگردان فارسی اعتدال «میانه روی» است كه بر پرهیز از افراط و تفریط در هر كاری اطلاق می شود و واژه معادل عربی آن «اقتصاد» است كه در فرهنگ اسلامی كاربرد بیشتری دارد.
ضرورت اعتدال
نظام عالم بر اساس هندسه ای دقیق پی ریزی گشته است.
جهان چون چشم و گوش و خدو ابروست كه هر چیزی به جای خویش نیكوست
همه پدیده های عالم از بزرگترین كهكشان گرفته تا كوچكترین ذرات اتم، از قانون عادلانه خلقت كه «حقیقت» نامیده می شود ـ پیروی می كنند، به تعبیر امام علی ـ علیه السلام ـ :
«...بِالحَق قاَمَتِ السَّمواتُ وَ الارْضُ فیما بَیْنَ العِبادِ»
[2]
آسمانها و زمین در میان بندگان، به حق برپا شده است.
آفریننده حكیم «عالم تكوین» فرمانده توانای «عالم تشریع» نیز هست؛
«وَ هُوَ الَّذی فِی السَّماءِ اِلهٌ وَ فِی الْاَرضِ اِلهٌ وَ هُوَ الْحَكیمُ الْعَظیمُ»[3]
و او كسی است كه در آسمان خداست و در زمین نیز خداست و او بسیار با حكمت و دانش است.
آفرینش انسان نیز از چنین قانونی پیروی می كند و هرگز نارسایی و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد از او نیز خواسته شده كه هماهنگ با عالم آفرینش در صراط مستقیم «عدال ش:9658 2622 م ت و اعتدال» گام نهد و هیچ گاه به افراط و تفریط نگراید. امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«عَلیكَ بِالْقَصدِ فِی الاُموُرِ فَمَنْ عَدَلَ عَنِ الْقَصدِ جارَ وَ مَنْ اَخَذَ بِهِ عَدَلَ»[4]
بر تو باد به میانه روی در كارها؛ هر كس از میانه روی روی گرداند، ستم می كند و هر كس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

امانتداری

از خصلت های بسیار زیبا و پسندیده، امانتداری و بازگرداندن بموقع و همراه با حفظ سلامت امانت است. معمولاً انسان در زندگی به انسان های امین نیازمند می شود، تا مال، وسیله، راز یا مطلب مهمی را نزد آنها به امانت بسپارد. امانت گذاری ناشی از اعتماد به امانت گیرنده است. حفظ امانت دیگران، مراعات اعتماد آنها و احترام به احساسات پاك انسانی است.
امانتداری در اسلام

همه ادیان مقدس الهی، خصوصاً اسلام در تقویت این صفت نیك توصیه های فراوان كرده اند. قرآن مجید می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»[1]

همانا خداوند به شما فرمان می دهد كه امانت ها را به اهل آن بدهید.
حضرت امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:

«ان الله عزوجل لم یبعث نبیاً الا بصدق الحدیث و اداء الامانه الی البر و الفاجر»[2]
خداوند هیچ پیامبری را بر نیانگیخته، جز به راستگویی و ادای امانت به نیكوكار و بدكار.
حضرت باقر ـ علیه السلام ـ فرمود:

«ثلاث لم یجعل الله عزوجل لاحد فیهن رخصه: اداء الامانه الی البر و الفاجر...»[3]
خداوند اجازه ترك سه چیز را به هیچ كس نداده: یكی رد امانت (به صاحبش) می باشد چه نیكوكار باشد چه بدكار... .

 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی كه باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می كند كه او ناظر و مراقب همه اموری باشد كه پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منكر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفكر سیاسی یك مسلمان به شمار می رود؛ چنان كه از مهم ترین فرایضی است كه وجوب كفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است.[1]
قرآن كریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید:

«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاهَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ»[2]
مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یكدیگرند، امربه معروف و نهی ازمنكر می كنند، نماز را برپا می دارند و زكات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می كنند.
به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یكدیگر علاقمند بوده و به منزله یك پیكر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود كه تخلف و انحراف یك فرد، در كل جامعه تأثیر بگذارد؛ چنان كه یك بیماری واگیر در صورتی كه معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.
پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ در این زمینه می فرماید:
یك انسان گنهكار در میان مردم، همانند فرد ناآگاهی است كه با گروهی سوار كشتی شده و آن گاه كه كشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر كسی به او اعتراض می كند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می كنم؛ به یقین این یك حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناك باز ندارند، طولی نمی كشد كه همگی غرق می شوند.[3]
معروف و منكر كه دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند؛[4] و در اصطلاح كارهایی كه نیكی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منكر نامیده می شوند.[5]
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : فضايل اخلاقي چيست؟

انجام مستحبات و ترك مكروهات یكی از نقطه های آغاز در رسیدن به كمال ، التزام به نوافل و مستحبات است. نوافل و سنن صالحه چندان مهم است كه بعضی از فقها ترك جمیع سنن را از آن جهت كه دلیل بر بی اعتنایی به آداب شرع مقدس است حرام دانسته اند.

ـ چند نكته مفید:

الف. التزام و استمرار بر نوافل و مستحبات سه اثر مهم دارد:
1. گناهان انسان را محو می سازد، چنانكه خداوند متعال می فرماید:

«وَ أَقِمِ الصََّلاهَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»

نماز بگذار در آغاز و انجام روز و ساعاتی از شب. زیرا نیكیها بدیها را از میان می برد... .
و در حدیث آمده است كه نماز مؤمن در شب گناهان روز او را از بین می برد.
و در بعضی نقلها آمده است كه نماز وِتْر گناهان را از بین می برد.

2. نواقص و كمبودهایی را كه بر اثر غفلت یا قصور در فرایض و واجبات رخ داده است، جبران می‎كند. مثلاً نوافل یومیه ـ خصوصاً نوافل شب ـ نواقص نمازهای یومیه را مرتفع می سازد، روزه های مستحبّی نواقص روزه های ماه رمضان را برطرف می كند، صدقات مستحبّه كمبودهای واجبات مالی از قبیل زكات و خمس را رفع می نماید و ... احتمال دارد كه اعمال مستحبه مطلقاً در رفع نواقص كلیه فرایض و واجبات مؤثر باشد. در این مورد به چند حدیث اشاره می شود.
از امام باقر ـ علیه السّلام ـ نقل شده است كه فرمود:

« إنَّما جُعِلْتَ النّافلهُ لِیَتُمَّ بها ما یَفْسُد منَ الْفریضهِ.»

نماز نافله برای آن قرار داده شده است كه فساد و نقص فرایض را جبران كند.
 
بالا