♦•♦ ستاد شادسازی انجمن :d ♦•♦

behz@d

بی وفــا
up.vbiran.ir_uploads_siSZmh6_530jpg_22010139194061616267.png




ترجمه:


این آمریکایی خر است!عربی نمیفهمد. برادر شما،ابوجهاد

عجبببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببببب×!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندنکسی مسلمان نمیشود !!!
:53:

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :
بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما
شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان
براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره بهگله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند وبین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و بهجوان گفت که به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده
نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیتکرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن
کسی مسلمان نمیشود !!!
 

*همسفر*

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
  • انواع روش های خودکشی:

    مرگ موش ، طناب دار ،قرص خواب ، پرش از بلندی ، رفتن زیر قطار

    اما همه ما شوهر کردن راانتخاب کردیم
    www.askdin.com_images_smilies_Small_hamdel.gif


    مرگی آرام ، مطمئن ،تضمینی ، تدریجی
    www.askdin.com_images_smilies_Small_ok.gif


    روز مرد بر شیر زنان مبارک
    www.askdin.com_images_smilies_Small_Nishkhand.gif



به به

دستت درد نکنه

خوب شد تضمینیش رو گفتی وگرنه ...
 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
حموم رفتن دهه شصتيا
اولش ميرفتيم تو حمومي كه نه آب سردش معلوم بود نه گرمش يهو آب ميشد ٢٠ درجه زير صفر يه وقتا هم ٦٠ درجه بالا صفر
بعد مادر گرامي با شامپوي پاوه چنان ميوفتاد رو سرمون به طوري كه تموم سلولهاي مغزمون نيم متر جابجا ميشد هر چقدر جيغ و داد ميزديم انگار نه انگار
بدترين مرحله وقتي با كيسه سفت وضخيم با روشور ميفتاد به جونمون
خدا شاهده دو لايه از پوستمون كنده ميشد مامانمون فكر ميكرد چركه بيشتر ادامه ميداد
بماند كه اون وسطا يه كتكي هم ميخورديم
وقتي حموم تموم ميشد كلي لباس تنمون ميكردن يه يقه اسكي هم روش
بعدش از شدت درد و خستگي خوابمون ميبرد همه ميگفتن آخي چه راحت خوابيده...:confused::Stick Out Tongue:
 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ،
ﺩﺭ ﺣﺪﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺷﻪ !
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﺩﺭ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﻮﺳﺖ ﻫﻨﺪﻭﻧﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ ﻣﻦ ﺑﺒﺮﻣﺶ ..:Stick Out Tongue:
 

*Man*

کاربر فعال
"بازنشسته"
بابام با کلی‌ دعوا که این شیر‌های گرونو که میگیرم
چرا نمیخورین خراب میشه می ریزیم دور !؟
برگشتم میگم : شیر کاکائو بگیر …
میگه : نه زود میخورین تموم میشه باز باید بگیرم :|
یعنی دیکتاتوری خاموشو به معنی واقعی به مرحله ظهور رسونده ! :|
 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
ﺗﻤﺴﺎﺡ ﺭﻭ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺑﮕﯿری
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ محترمانه میترکونتت!
03.gif
!!! :دی


ﺟﺪﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﻤﺴﺎﺡ ﺭﻭ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﺏ؟

ﺗﻤﺴﺎﺡ ﻫﻢ ﻗﺪ ﺗﻮﺋﻪ؟

ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎﻫﺎﺕ؟

شما هم شورشو در اوردین دیگه

اخه باهمه چی شوخی با تمساحم شوخی؟ :|
 

°Ava°

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
ی روزگاری هم مهمترین دغدغه زندگیمون این بود که


«این دفعه نوبت کیه بره نون بگیره؟»
 

°Ava°

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
عکس العمل من وقتی که تونستم يه درسو با نمره 10 پاس کنم!!!
175831865-parsnaz-ir.jpg
 
بالا