حرف از ایمان بود...حرف از تقوی بود...
ام امروز پدر؛
درد دل بسیار است...
همه آنچه به من میگفتی رنگ دیگری دارد یا کمرنگ است...
من که میترسم تنها به خیابان بروم مادرم میترسد،او به من میگوید در خیابان خطر است...
بر سر بعضی ها چادری پیدا نیست؛مویشان بیرون است...
همه عینک دارند،به نظر می آید چشمشان معیوب است...راهشان پیدا نیست...
خط کج گشته هنر...بی هنرها همگی خوب و هنرمند شدند...
کج روی محبوب است...
در مجالس و سخنرانی ها جای زیبای شهیدان خالیست یا اگر هست از آن بوی ریا می آید...
نام های شهدا از روی اماکن همه برمیدارند...
از دل غمزده ما همگی بی خبرند یا نه بهتر بگویم بر روی اشک یتیمان شهید، جنگ شادی دارند...
سرقت مال عمومی هنر است....
ترس از آزادی است!!!
ترس از آمریکا است!
آری!من میدانم علت غصه و اندوه تو بابا این است...
پدرم من اینبار مینویسم که اگر بازگشتن برایت سخت است، ما بیاییم برت...
تو فقط آدرست را بنویس؟در کجا منزل توست؟
مادرم میداند،مادرم میداند...
او به من میگوید پدرت پیش خداست در بهشتی زیبا، با همه هم سفرانش آنجاست....
خانه اش هم زیباست...
حضرت خامنه ای هم میگفت : دخترم غصه نخور!
پدرت خندان است ، دوستت میدارد...تو اگر گریه کنی پدرت هم بخدا میگرید...
همه شب لحظه خواب پدرت می آید صورتت را میبوسد...دست بر روی سرت میکشد او...
من از آن لحظه دگر شاد و خوشحال شدم...
از خدا میخواهم تا که جان در تنم است تا حیاتی باقیست؛رهبرم چون پدری بر سر من زنده بود...
چهره زیبایش چون جمال مه تو شاد و پرخنده بود...
من به تو قول میدهم که دگر از این پس اینهمه اشک نریزم بابا...
همچو مادر از فراق رویت نیمه شب نوحه و زاری نکنم....
تو فقط ای پدرم!
از خدایت بطلب که من و مادر و این امت اسلامی ما، همگی چون تو ای پدر راه ما، راه شهیدان باشد....
دائما بر سر ما سایه ی رهبر و قرآن باشد...
پدرم خندان باش!
من به تو مفتخرم
من به تو مفتخرم
ام امروز پدر؛
درد دل بسیار است...
همه آنچه به من میگفتی رنگ دیگری دارد یا کمرنگ است...
من که میترسم تنها به خیابان بروم مادرم میترسد،او به من میگوید در خیابان خطر است...
بر سر بعضی ها چادری پیدا نیست؛مویشان بیرون است...
همه عینک دارند،به نظر می آید چشمشان معیوب است...راهشان پیدا نیست...
خط کج گشته هنر...بی هنرها همگی خوب و هنرمند شدند...
کج روی محبوب است...
در مجالس و سخنرانی ها جای زیبای شهیدان خالیست یا اگر هست از آن بوی ریا می آید...
نام های شهدا از روی اماکن همه برمیدارند...
از دل غمزده ما همگی بی خبرند یا نه بهتر بگویم بر روی اشک یتیمان شهید، جنگ شادی دارند...
سرقت مال عمومی هنر است....
ترس از آزادی است!!!
ترس از آمریکا است!
آری!من میدانم علت غصه و اندوه تو بابا این است...
پدرم من اینبار مینویسم که اگر بازگشتن برایت سخت است، ما بیاییم برت...
تو فقط آدرست را بنویس؟در کجا منزل توست؟
مادرم میداند،مادرم میداند...
او به من میگوید پدرت پیش خداست در بهشتی زیبا، با همه هم سفرانش آنجاست....
خانه اش هم زیباست...
حضرت خامنه ای هم میگفت : دخترم غصه نخور!
پدرت خندان است ، دوستت میدارد...تو اگر گریه کنی پدرت هم بخدا میگرید...
همه شب لحظه خواب پدرت می آید صورتت را میبوسد...دست بر روی سرت میکشد او...
من از آن لحظه دگر شاد و خوشحال شدم...
از خدا میخواهم تا که جان در تنم است تا حیاتی باقیست؛رهبرم چون پدری بر سر من زنده بود...
چهره زیبایش چون جمال مه تو شاد و پرخنده بود...
من به تو قول میدهم که دگر از این پس اینهمه اشک نریزم بابا...
همچو مادر از فراق رویت نیمه شب نوحه و زاری نکنم....
تو فقط ای پدرم!
از خدایت بطلب که من و مادر و این امت اسلامی ما، همگی چون تو ای پدر راه ما، راه شهیدان باشد....
دائما بر سر ما سایه ی رهبر و قرآن باشد...
پدرم خندان باش!
من به تو مفتخرم
من به تو مفتخرم